اگر دستت پر باشد دماغت را نمی بینند!

چند روز پیش در خبری خواندم که خانومی پس از 5 سال زندگی مشترک مهریه اش را به اجرا گذاشته و بیان می کند که به خاطر دماغ بزرگ شوهرش دیگر نمی تواند با او زندگی کند! البته این موج نگاه هایی که به نوک دَماغ معطوف است دیگر دارد در کشور ما دِماغ ها را به فساد می کشاند!

بعد از خواندن این خبر یاد یک لطیفه معنی دار افتادم ؛شخصی عادت داشت همیشه با دست پر از سر کار به منزل بیاید ،اما از قضا یک روز بر خلاف عادت همیشگی چیزی نگرفته بود و دست خالی وارد منزل شد؛ وقتی نگاه همسرش به او افتاد با تعجب از او پرسید : اِه! فلانی تو کور هم که هستی؟! مرد با تعجب مضاعف پاسخ می دهد: ما چند سال است که با هم زندگی مشترک داریم چطور می شود که تو تا به حال مشکل چشم مرا متوجه نشدی؟!! که زن پاسخ می دهد: چون تا به حال که تو به منزل می آمدی همیشه با دست پر می آمدی و من به جای آنکه به صورت تو نگاه کنم و متوجه آن شوم ،دست پر تو را می دیدم!

اگر بعد از خواندن خبر فوق به این لطیفه نظر کنید می بینید که مثل خوبی برای این مسئله است و اشاره لطیفی به بسیاری از این دست مشکلات خانوادگی دارد چون تنها وقتی عیب های ظاهری ما دیده می شوند که دستمان خالی باشد ولی البته نباید این خالی بودن دست را منحصرا در مسائل مالی و فقر تفسیر نمود چرا که بسیارند افرادی که دانشمند یا عارف و یا هنرمند خوبی هستند و یا از جهتی صاحب شخصیت اجتماعیند و به خاطر پر بودن دستشان از این جهات دیگر کسی به آنها ایراد نمی گیرد و حتی شاید نبیند که مثلا بینی آنها بزرگ است یا اینکه سرشان مو ندارد!

بسیاری از ما عیب های زیادی ممکن است در چشم و نظر افراد مختلف و بالاخص خانواده خود داشته باشیم اما صرفه نظر بحث در مورد آنکه واقعا اینگونه مسائل عیب هستند یا خیر؛آنچه می تواند آنها را تحت الشعاع قرار دهد و از نظر دیگران ببرد و یا برعکس در نظر آنها آشکار کند،بودن یا نبودن برجستگی ها و امتیاز های دیگری است که کمترین آنها مال و منال شخصی است؛

زیرا خداوند بزرگ در وجود هر فرد استعداد های منحصر به فردی قرار داده است که شاید در هیچ شخص دیگری بدان گونه قرار نداده باشد و افراد می توانند با زحمت و تلاش ،این ویژگی خدادادی و بی نظیر خود را شکوفا کنند و برجسته نمایند؛ که این همان دست پُری است که هیچگاه در سایه وجود آن عیب های ظاهری و احتمالی فرد چندان مجال بروز و به چشم آمدن نمی یابند.


 

درج این مطلب در بولتن نیوز و الف

شعر طنز قصه محمد،پسر غربزده بابا!

به بهانه دعوت اصلاحات از خاتمی برای ریاست جمهوری


بد نیست که این روز ها که از بد حادثه باز جبهه اصلاحات رو به خاتمی آورده است یک خاطره و یک شعر را که نظم همین خاطره به طنز می باشد مرور کنیم.

مدتی پيش انتشار خاطره‌اي از پدر بزرگوار سيد محمد خاتمي درباره «غربزدگي» رئيس بنياد باران، بازتاب زيادي در رسانه‌هاي اينترنتي داشت و ابهامات جديدي را درباره عقايد سياسي آقاي خاتمي بوجود آورد.

به گزارش شبکه ايران، آيت ا...‌ خزعلي، عضو مجلس خبرگان رهبري، در جمع دانشجويان دانشگاه فردوسي گفته است: در زماني که سيد محمد خاتمي به سمت وزارت ارشاد منصوب شد براي عرض تبريک به خدمت حضرت آيت‌ا...‌ خاتمي (پدر محمد خاتمي) رفتيم که با ناراحتي ايشان مواجه شديم و ايشان گفت: «خطرناک است، پسر من غربزده است.»

آيت ا...‌ خزعلي در ادامه سخنانش اضافه کرد: «متأسفانه در دوره‌اي افرادي غرب زده، رئيس جمهور شدند که باعث شدند کشور پسرفت کند. در جلسه‌اي 3 نفره که من و آيت ا...‌ جنتي در خدمت يکي از بزرگان بوديم، آيت ا...‌ جنتي گفت ما در شوراي نگهبان به خاتمي راي داديم و پشيمان هستيم.»

(هفته نامه پرتو سخن)

 

اما قصه محمد پسر غربزده بابا!


سالها پيشتر از فتنه گري!

گه كه هر فتنه گري بود، س‍‍ري!!

 

آمدند از علماي قم،چند

پدر مستر ما را گفتند!:

 

پسرت گشته وزير ارشاد!

شاديت باشد از اين مژده زياد

 

از بد حادثه شد زين بابت

پدر پير بسي ناراحت

 

گفت:آن روز خطرناك رسيد!

از همين روز، دلم مي ترسيد

 

هر كه اينگونه بود گل پسرش!

ترسد از آنچه كه آيد به سرش!

 

اين بزرگ زاده ي عمامه زده!!

من بدانم كه بود غربــــــــــــــزده!

 

آري آن روز نفهميد كسي

الحذر گفتن صاحب نفسي!!

 

تا كه شد شهره به هر شهر و ديار

به فضاحت ،به خيانت ،به شعار!

 

كوس آزادي و آواي گـــــــران

تا كه شد فتنه گر فتنه گران...

(شعر از ح.الف.اول)

درج این مطلب در عمارنامه

دَماغ های کوچک و دِماغ های کوچکتر!


فرق است بین دَماغ و دِماغ! و فقط آنکس که دِماغش کوچک است به فکر آن است که پول های هنگفت خرج کند که از دیگران در بینی مد روز سر بالا عقب نماند!

براستی بزرگان و متفکرانی هستند که در قلب و نظر همه مردم بزرگند اما کسی به دَماغ بزرگ آنها نگاه نمی کند!! و به هیچوجه هم به فکر این قضیه نمی افتند که روزی بروند و بینی خود را عمل کنند،به طور کلی دغدغه افراد در زندگی نشان دهنده بزرگی یا کوچکی تفکر و شخصیت آنهاست.

شخصی را می بینیم که همه دغدغه اش آن است که دَماغش بزرگ است و توی ذوق می زند و پول خود را جمع می کند که آنرا عمل کند در حالی که اگر تفکر کمی عوض شود  و دید وسعت یابد نتیجتا خواهد دانست که اینها به هیچوجه مشکل زندگی نیست و از طرفی با این پول ها زندگی بسیاری از افراد نیازمند می تواند دارای اولیات شود و از مشکلات عدیده نجات یابد.

به عبارت روشنتر به قول معروف باید گفت که وسعت دید بعضی نوک دماغشان است ولی بعضی علاوه بر آن دور و برشان را هم می بینند، برتری را در دماغ قلمی و لب چنان و موی چنان و صورت چنان نمی بینند بلکه معیار برتری را انسانیت و خصلت های خاص انسانی می بینند که نقطه فصل این حیوان دوپا از سایر حیوانات است که البته زاییده تفکر و روح الهی اوست.

 بنابراین اگر دِماغ انسان بزرگ باشد دَماغ بزرگ را عیب نمی بیند بلکه اینگونه پول خرج کردن ها را با توجه به مسائلی که ذکر شد عیب می بیند و دغدغه خویش را حرکت در مسیر انسانیت و دستگیری از انسان ها قرار می دهد.

درج این مطلب در بولتن نیوز و ندای انقلاب و صبح تهران

 

عناوین مرتبط خبری : صف 80 هزار ايراني براي دماغ!

                            ایران رکورددار جراحی زیبایی بینی در دنیا

                            جراحی زیبایی مردان ایرانی بیش از زنان

شباهت های مرسی با هاشمی رفسنجانی!

مواضع متناقض جناب آقای مرسی در اجلاس تهران که از یک طرف بر حمایت از فلسطین و اصلاح شورای امنیت و سازمان ملل تاکید می کند و نیز خاورمیانه عاری از سلاح هسته ای و حمایت از استفاده صلح آمیز از این انرژی که اینها سخنان و مواضع همسو با ملت و رهبر ایران است؛

ولی از سوی دیگر با حکومت قانونی سوریه و جناب بشار اسد به شدت به مخالفت بر می خیزد و از آشوب گران داخلی سوریه دفاع می کند که این موضعش بر خلاف موضع قبلی اسرائیلی ها را شاد و دشمنان اسرائیل را ناراحت می کند ؛این مواضع دو پهلو برای منتقدین سرسخت جناب آقای هاشمی بسیار آشناست.


شاید اسم اینگونه سخن گفتن و موضع گرفتن را بشود به قول معروف یکی به نعل و یکی به میخ زدن نامید که اینطور صحبت کردن آقای هاشمی در زمان فتنه و بعد از آن داد خیلی از مسئولان را در آورد و یک عده که اهل تحقیق و تفحص دقیق نبودند آخر نفهمیدند که بالاخره آقای هاشمی می خواهند بر ضد نظام و موافق فتنه و جنبش سبز صحبت کنند و عمل نمایند یا برعکس،

البته از محاسن اینگونه صحبت کردن آن است که شاید بتوانی با اینگونه صحبت کردن نظر مساعد هر دو طرف را برای خود حفظ کنی اما از یک نگاه دینی و درون گروهی مواضع اینگونه مطمئنا خوراک برای دشمنان درست می کنند کما اینکه اینگونه است و برای بیشتر آشنا شدن با این روحیه میتوان به تفسیر سوره منافقون مراجعه نمود.


حرف آخر آنکه در یک جمع بندی کلی باید گفت مطمئنا دو ضد با هم جمع نمی شوند و بالاخره شخصی که در بین آندو مانده یا می خواهد اینگونه نشان دهد ناگزیر است که لاجرم یک طرف را بگیرد و طرف دیگر را طرد کند و اگر منافقانه این رویه را پیش گرفته است عاقبت در بزنگاه ها سیرت و نیت خویش را آشکار خواهد نمود.والعاقبة للمتقین.

 

درج این مطلب در بولتن نیوز و کلمه و عمارنامه و پانصدو نود و هشت و بی باک نیوز و دزنا 

سیاسی ها الگو بگیرند،حقوقی ها متحیر بمانند

اشتباه نکنید این دیدار جناب هاشمی از زندانیان سیاسی نیست! ، بلکه دیدار ایشان به همراهی و مصاحبت یک محکوم سیاسی که از قضای روزگار دختر ایشان هم هست از دانشگاه آزاد و سخنرانی در جمع برخی دانشجویان و اساتید علوم سیاسی و حقوق است.

mohammad kazempour-11.jpg

خب البته باید گفت حتما حضور این خانمی که کنار ایشان نشسته برای هر دو گروه از دانشجویان و اساتید حاضر در جلسه مفید و قابل تامل بوده است از آنجا که با وجود این همه شاهکار او در فضای سیاسی می تواند به عنوان یک الگو قابل مطرح شدن در این جمع فرهیخته سیاسی برای الگو گیری این جمع از او باشد! که صد البته حتما این پدر به همچنین دختری مباهات می کند که چنین با افتخار در یک جمع عمومی و رسمی او را کنار خود نشانه است.

اما اساتید حقوقی هم که در این جمع حضور داشته اند نیز باید متحیر بمانند و مطالعه کنند که با وجود حکم صادر شده در مورد این مجرم و علاقه شخصی این مجرم برای حضور در زندان1! چگونه و با کدام حکم و تبصره می تواند در کنار رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و در یک دیدار رسمی حضور پیدا کند؟

البته بماند که از این دست عجایب دور و بر این پیرمرد انقلابیِ دیروز! زیاد اتفاق می افتد و همین مورد حساسیت ها را در این باب کم کرده است؛به امید روزی که تمامی فتنه گران و مشایعین و راضیان و تابعان حقیقی آنها با رسیدن به جزای اعمال سخیفشان، شرشان از سر مردم ولایی و سربلند ایران اسلامی کم شود.


1-محمود علیزاده طباطبایی، وکیل خانواده هاشمی، چند روز پیش در گفت وگو با روزنامه شرق مدعی شده بود: "فائزه اصرار دارد که به زندان برود."

 

درج این مطلب در عماریون و 8دی و عمارنامه

اندر مصائب آقازادگی...

خواهر فائزه هاشمی...

فرزند خلف پیر سازندگی.... احسنت بر دل دریایی شما... انصافا چه می کشید زیر بار این همه ظلمی که این نظام بر شما و شجره ی صد در صد طیبیه ی خاندانتان روا می دارد؟؟؟  کوه هم اگر بود تا به حال پنبه شده بود! این قوه ی قضاییه که دیگر هیچ.... اصلا از خدا نمی ترسند! چقدر راحت هر تهمتی را بر شما روانه می دارند!!! همین چند وقت پیش بود که تمام زحمات صادقانه ی اخوی محترمتان را ملغی پنداشتند و وجود شریفشان را آواره ی غربت نمودند حالا نوبت شما شده...

اخیرا مطلع شده ایم برای یک ساندویچ ناقابل و چند دست لباس برایتان 6 ماه حبس و 5 سال انفصال از فعالیت های سیاسی و فرهنگی و فتنه ای و... بریده اند! امان از دست این جماعت تنگ نظر!!! شما نباشید چه کسی انقلاب مخملین سبز را به کشورهای منطقه صادر کند؟ چه کسی برای رسانه های آن طرف مرزی خبر بسازد؟ 6 ماه حبس؟ مگر نمی دانند که حساب شما از آن دانشجوهای بی صاحب که به سال ها حبس و تعلیق و اخراج و ... محکوم شده اند جداست؟؟؟ مگر نمی دانند که آقازاده بودن کم چیزی نیست دراین مملکت؟؟؟ مگر پدر شما چه گناهی کرده که باید این همه سال با عرق جبین و کد یمین نیرو تربیت کند برای این نظام و آخرش این جماعت نمک نشناس این چنین مزدش را بدهند؟ اقدام علیه نظام؟؟؟ اصلا سند منگوله دار این نظام که با تمام متعلقاتش از مایملک حتمی ابوی بزرگوار شماست... کجای دنیا آدم علیه میراث پدری اش اقدام می کند که شما بکنید؟ انصافا عجب صبری خدا به شما داده... این همه ظلم را می بینید باز هم بزرگوارانه به وطن فروشیتان ادامه می دهید... کاش همه مانند شما ثابت قدم بودند!!!

همشیره ی گرامی... مبادا به دل بگیرید... سرتان سلامت... 6 ماه که چیزی نیست... شما بگو 6 سال... اصلا 60 سال... چه فرقی دارد؟؟؟ شما که به حمد الله پشتتان به عظمت ابوی محترمتان (دامت برکاته) گرم است.... دیگر چه جای غصه... همین امروز و فرداست که به اشاره ی یک قلم و چند خط نامه ی سرگشاده... شاید هم خیلی کم هزینه تر یک فاتحه ی حکم را بخوانند. بالاخره فرق است بین شما و آن جماعتی که در خانه ی رعیت شما بزرگ شده اند! همین قدر هم پایتان به دادگاه باز شده زیاده جسارت کرده اند چه برسد به حبس.... بنده خودم می سپارم یک دست لباس عزای ابریشمین به همراه هوارتا ساندویچ پبشکشاتان کنند به جهت رفع کدورت... مباد سایه یتان را از سر ما کم کنید...

نویسنده: مبتلا

البته نویسنده رو اشتباه نوشتم. بخش کوچکی (خیلی کوچک) از ملت ایران

ره آورد برنامه 90 برای بچه مسلمان ها!

یکی از دوستان روزی به شوخی می گفت: یکی از راههای کنترل جمعیت اینه که برنامه نود شبهای جمعه پخش بشه! که این گفته جدا از شوخی کنایه از پر بیننده بودن این برنامه در بین مردم و آنهم در خصوص جوانان می باشد.

فوتبالی بودن و رویکرد جناب فردوسی پور در سئوال از مسئولان و چالشی ساختن این برنامه باعث جذاب تر شدن این برنامه برای جوانان شده است.

اما آنچه که به عنوان ره آورد این برنامه برای بچه مسلمان ها می خواستم بیان نمایم آن است که با توجه به تایم پخش این برنامه با ضرس  قاطع می شود بیان کرد که یکی از ره آورد های این برنامه برای بچه مسلمان ها اگر نگوییم در همه بینندگان لا اقل در دو سوم آنها این است که نماز صبح آنها قضا خواهد شد!

این در حالی است که امام صادق علیه السلام می فرمایند  اگر به شخصی تمام دنیا را بدهند و در کنار آن نماز صبحش قضا شود جبران آن نشده است1.

 


   1-مردی تصمیم داشت به سفر تجارت برود خدمت امام صادق(علیه السّلام) که رسید درخواست استخاره ای کرد، استخاره بد آمد، آن مرد نادیده گرفت و به سفر رفت اتفاقاً به او خوش گذشت و سود فراوانی هم برد اما از آن استخاره در تعجب بود پس از مسافرت خدمت امام رسید و عرض کرد:

یابن رسول الله ! یادتان هست چندی قبل از خدمت شمارسیدم برایم استخاره کردید و بد آمد، استخاره ام برای سفر تجارت بود به سفر رفتم و سود فراوانی کردم به من خوش گذشت.

امام صادق(علیه السّلام) تبسمی کرد و به او فرمود: (در سفری که رفتی یادت هست در فلان منزل خسته بودی نماز مغرب و عشایت را خواندی شام خوردی و خوابیدی و زمانی بیدارشدی که آفتاب طلوع کرد و نماز صبح تو قضا شده بود؟

عرض کرد آری . حضرت فرمود: اگر خداوند دنیا و آنچه را که در دنیاست به تو داده بود جبران آن خسارت (قضا شدن نماز صبح) نمی شد. (جهاد با نفس/ج۱/ص۶۶)

 

 

درج این مطلب در جام نیوز

من شوهرم را دربست می خواهم!


مثل حرف بالا در برخی موارد انسان را یاد فردی می اندازد که میگه: آقای راننده ببخشید ،دربست! ، ...آره نمی خوام مسافر دیگه ای بین راه سوار کنی!....همین دیگه نمیخوام!...قیمت!...خب،شما وظیفته منو برسونی!...اصلا اگه مسافر دیگه ای سوار کنی ازِت شکایت میکنم!!

عبارت عنوان این مطلب حرف خیلی از خانم های امروزی است و در وهله اول حرف بدی هم نیست اما مشکل از آنجایی آغاز می شود که تقریبا اکثر خانم های محترم برای رسیدن این هدف راه اشتباهی را انتخاب می کنند و همانطور که از آمار موجود در جامعه مستحضرید در اغلب موارد به خواسته و هدف خود دست نمی یابند.


اما سر این مطلب چیست؟ همانطور که می دانید شرع و قانون اختیاراتی به مرد در این زمینه داده است که لازم به توضیح دوباره نیست از اینها گذشته باز این جزو ذاتیات مرد است كه در مقابل اجبار بدون عشق بسیار طغیانگر است و این خصوصیت صرف نظر از اختیاراتی که شرع و قانون به او داده در وجود وی موجود می باشد.

اما تمام نکته همین جاست که بسیاری از خانم های محترم از راه کادر کشی و کانالیزه کردن مرد در مسیرهای امن!! و از طریق های مختلف نظارت و استنطاق می خواهند به خواسته خود برسند ولی باز تاکید می کنم که اختیارات و بالاتر از آن خصوصیات مرد، این مرز بندی های زنهای امروزی را بر نمی تابد زیرا راه وارد شدن و مال خود کردن و سلب اختیار از مردها این مسیر انتخاب شده توسط اغلب خانم ها نیست!

راز این مطلب را باز باید در توصیه های دینی جستجو نمود آنجا که همانطور که سحر وجود زنان و در لطافت زنانه آنهاست، توصیه به برخورد عاشقانه نسبت به مرد میشوند ؛ قانون کلی در مورد همه انسانها این است که الانسان عبید الاحسان انسان،غلام و بنده احسان است،انسان پایش و دلش در آنجا گیر می کند که لطف ببیند،مهر ببیند،احسان ببیند و این است آن بند نامرئی که خداوند برای زن قرار داده و اجازه استفاده از آن را نیز به او داده است و کارایی این طریق بر همگان آشکار است و کار تا آنجایی پیش می رود که بعضی از مردانی که زنانی اینچنین دارند بعد از فوت زنانشان نیز  بند محبت او اجازه ازدواج دوباره را به آنان نمی دهد!


البته همانطور که در ذهن شما خطور می کند این قضیه در مورد افراد مختلف،مختلف است اما قانون کلی و راه اصلی رسیدن به این مقصود مطمئنا همین مطلب فطری می باشد.


درج این مطلب در مفیدنیوز و حریم یاس و پژواك نيوز وسایت خبری تحلیلی صومعه سرا و جام نیوز

رئیس جمهور آینده مطمئنا "مهدی هاشمی" است

ابتدا باید یک سلام و خوش آمد گویی خدمت علاقمندان به آینده کشور عرض کنم اما بعد:

از آنجایی که دیدم بازار گمانه زنی ها در مورد رئیس جمهور آینده همچین بگی نگی داغه! گفتم من هم نظر خودم رو در مورد رئیس جمهور آینده اعلام کنم! البته همین الان باید بگم که بنده هر گونه ارتباط خودم رو با جریان انحرافی تکذیب می کنم اما بعد تر!

به نظر من رئیس جمهور آینده باید مطمئنا یک شخص خوش تیپ و دارای کلاس،هیکل و استیل برای ریاست جمهوری باشه!

البته منظورم نفر سمت راستی بود!!...

آنچه مهم است اونه که این شخص حتما باید تحصیلات عالیه و ترجیحا مرتبط با سیستم های انرژی داشته باشه! البته اخیرا ایشون برای گرفتن مدرک دکترا در انگلستان هستند که به گفته جناب جاسبی دارن خودشون رو برای آینده کشور آماده می کنن!

http://nasimonline.ir/Images/News/Larg_Pic/28-3-1390/IMAGE634440143316989510.jpg

حامی! حامیان یک رئیس جمهور خیلی مهمند که باز به نظر من ایشون از یک سری حامی های درجه یک  و اسم و رسم دار برخوردارند!



و اینکه مطمئنا اون چیزی که مشوق ایشون در این راه خواهد بود اون جمله معروفه که کسی که راه پدر و شغل پدرشو ادامه بده نصف راهو طی کرده...البته بعضی از باباشونم جلوترن!!





و خوشا به حال اون کسی که پدرش آینده خوشی رو براش ببینه!!



و نکته آخر اینکه مطمئنا رئیس جمهور شدن پول میخواد که اونم جور میشه!!





ها! راستی یه چیز دیگه یادم رفت در مورد استدلالم برای ریاست جمهوری جناب مستطاب مهدی هاشمی بگم و اون این که ایشون سابقه مبارزاتی خیلی خوبی هم دارن...



((توجه: خیلی از قسمتهای عکسهای بالا تزیینی است!))
 
 
 
              
            و پارساپرس و الف و مفید نیوز  و  نور آسمان و هجرت نیوز

بررسی صحبت مقام معظم رهبری در مورد منشی شدن خانم ها+عکس و مستند

سخنان مقام معظم رهبری(مد ظله العالی) : «جاذبه جنسی یکی از بزرگ‌ترین دام‌هاست؛ مراقب باشید! من با کسانی که به‌عنوان به‌کارگیری زن، منشی زن استخدام می‌کنند، مخالفم. زنان در دستگاه‌ها مختلف این همه کارهای خوب دارند انجام می‌دهند و مدیریت‌های خیلی خوب انجام می‌دهند. بزرگ‌ترین مشکل هم آن حالت سیطره مردانه بر زن است. این را به‌خصوص زن‌ها بیشتر باید بدانند. و لا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض؛ در قرآن می‌گوید، برای اینکه مرد ـ که جنس متجاوز و شروع‌کننده است ـ قدرت پیدا نکند، زن نباید در مقابل او خضوع کند؛ خضوع در زبان و سخن گفتن. می‌بینیم این‌ها اسرار است و در این‌ها رازهای بزرگ هست؛ اما ما متأسفانه همین‌طور غافل از این‌ها عبور می‌کنیم و نمی‌فهمیم. ابزار، یعنی وسیله مردم برای رفتن به‌سمت گناه؛ آن حالت تجاوزطلبی و افزون‌خواهی و اقدام و ابتکار اوست؛ ابزار زن و کمک زن در رفتن به‌سمت گناه، حالت وادادگی و خضوع و تواضع اوست؛ لذا تکبر حرام است؛ اما برای زن‌ها در مقابل مرد بیگانه، جزو چیزهایی ممدوح است که متکبر باشند. این حالت در بعضی از مشاغل به کلی از بین می‌رود؛ مثل همین منشی‌گری و مستخدم بودن زن. غیر از تسلط مردانه، چنین حالتی وجود ندارد. در منشی‌گری، ازاین‌قبیل وجود دارد و حالا من این را مثال زدم.»



فساد فرهنگی استخدام خانم منشی با ظاهری آراسته

باید تمامی صفحات را نگاهی بیندازد، چیزی که جالب است برخی آگهی‌ها هر روز تکرار می‌شوند؛ یعنی پس از این همه انتشار آگهی نتوانسته‌اند نیروی کار مناسب خود را پیدا کنند؟
    اغلب آگهی‌ها مربوط به استخدام منشی یا کارمند دفتری است و بیشتر با این مضمون است: <استخدام منشی با حقوق مکفی> پس از تماس با یکی از این آگهی‌ها قرار می‌گذارد تا حضوری به انجا مراجعه کند. ساعت پنج بعدازظهر به همان

آدرسی که گفته بودند می‌رود. وقتی وارد ساختمان می‌شود واحد مربوطه را پیدا کرده و زنگ واحد را می‌زند. مردی میانسال در را باز کرده و او را به اتاق رییس شرکت راهنمایی می‌کند.محیط فیزیکی شرکت، یک محیط بسته است به‌طوری که به یک منزل مسکونی بیشتر شبیه است تا یک مکان تجاری یا اداری!به او گفته می‌شود که می‌تواند از روز بعد کار خود را در آن شرکت آغاز کند و حقوقش نیز 150 هزار تومان در ماه است ولی اگر پس از ساعت شش نیز به عنوان اضافه کار در شرکت بماند حقوق بیشتری دریافت خواهد کرد. وقتی در مورد نوع فعالیت‌ شرکت سوال می‌کند رییس شرکت جواب می‌دهد که شرکت در زمینه تجارت لوازم بهداشتی و شیرآلات فعال است. روز بعد ساعت هشت صبح طبق قرار قبلی به شرکت مراجعه کرده پس از ساعتی رییس شرکت هم وارد می‌شود.در آن چند ساعتی که آن‌جاست اتفاقاتی می‌افتد که فرار را بر قرار ترجیح داده و به سرعت آن‌جا را ترک می‌کند. او بسیار سریع متوجه می‌شود که وظیفه وی تنها انجام دادن کار یک منشی نیست بلکه!!!
    
    آگهی‌های استخدام یا دام برای جویندگان کار؟
    <استخدام منشی زن مسلط به کامپیوتر> < به یک منشی خانم با ظاهری آراسته و روابط عمومی قوی نیازمندیم>، <یک شرکت معتبر به یک منشی خانم آشنا به کامپیوتر و روابط عمومی بالا و ظاهری آراسته نیازمند است>، < به یک منشی خانم آشنا به کار موبایل با حقوق صدهزار تومان به علاوه پورسانت سی درصد نیازمندیم>
    اینها نمونه‌هایی از آگهی‌هایی است که در موارد قابل توجهی فقط با درج یک شماره تلفن برای تماس و بدون آدرس در نشریه‌های مختلف و به‌ویژه بخش نیازمندی ها که صرفا آگهی چاپ می‌کنند دیده می‌شوند.
    این آگهی‌ها بارها چاپ می‌شوند تا آگهی دهنده، خانم مورد نظر خودرا انتخاب کند.در این میان برخی زنان می‌گویند: بعضی آگهی‌‌دهندگان تحت پوشش استخدام کارمند اهداف دیگری را نیز دنبال می‌کنند.
    <ن - ر> از دختران مراجعه کننده به یک شرکت خصوصی می‌گوید: زمان استخدام از وی سوالات مختلف در زمینه چگونگی پوشش، ساعت رفت و آمد و نظارت خانواده بر وی شد.
    وی افزود: از او خواسته شد در زمینه پوشش، بسیار آزاد باشد و از روسری و مانتوهای به اصطلاح مد و آرایش‌های متنوع استفاده کند و حتی با مشتریان مرد دست بدهد.وی که برای شغل مدیر داخلی یک شرکت پخش فرآورده‌های آرایشی انتخاب شده بود می‌گوید: ساعت کاری مشخصی از طرف آنها اعلام نشد اما آنان اصرار داشتند که ساعات بیشتری را در شرکت بمانیم و در ازای آن مبلغی اضافه بر حق ده‌میلیون ریالی ماهانه دریافت کنیم.وی در ادامه افزود: روز مصاحبه دختران و حتی زنان بسیاری با پوشش‌ها و تیپ‌های مختلف مراجعه کرده بودند اما افرادی که برای مصاحبه انتخاب می‌شدند جوان، قد بلند و خوش‌چهره بودند.این دختر 22 ساله گفت: زمانی که متوجه شدم کار در این شرکت به این شکل است و باید برای جذب مشتری، از مواد آرایشی چهر‌ه و مو استفاده کرد و رفت ‌و آمد مردان بیش از زنان است بلافاصله کار را رها کردم.
    وی می‌گوید: این در حالی بود که دختران دیگری به دلیل نیاز مالی و گاه تامین هزینه خانواده همچنان ترجیح می‌دهند آن‌جا بمانند.
    شاید بارها و بارها حوداثی این‌چنین را شنیده باشید، شرکت‌های خصوصی که بدون هیچ نظارتی فعالیت کرده و در راستای فعالیت‌های خود اقدام به سوءاستفاده‌های غیراخلاقی از کارمندان خود می‌کنند. دختران جوانی نیز به دنبال پیدا کردن شغلی مناسب با وعده‌های حقوق بالا فریب خورده و با ناآگاهی به استخدام این شرکت‌ها در آمده و ناخواسته وارد فعالیت‌های غیراخلاقی این شرکت‌ها می‌شوند.


 




استخدام منشی خانم و مفاسد اخلاقی در شرکت های خصوصی ، فریب دختران از طریق آگهی روزنامه ها ، طریقه لباس پوشیدن و حجاب خانم ها در شرکت های خصوصی ، و... همه و همه در این مستند تحت عنوان مستند چراغ خاموش.
این مستند از شبکه اول تحت عنوان برنامه چراغ خاموش از شبکه اول صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شده است،در این مجموعه سردار رادان با آقای مدرس ، مجری برنامه این گونه مسائل را بررسی میکنند و در آن گزارش های مستندی را به صورت دوربین مخفی به تصویر میکشند.

این مستند به حقایقی گفتگو می کند که شامل موارد زیر می باشد :
استخدام منشی خانم و مفاسد اخلاقی در شرکت های خصوصی
فریب دختران از طریق آگهی روزنامه ها
طریقه لباس پوشیدن و حجاب خانم ها در شرکت های خصوصی و...

لینک دانلود قسمتهایی از این مستند:
 
 
 
 
درج اين مطلب در الف و خبرفارسي و مفيد نيوز وايران نت



ظهور بسیار دور است!!

نظر بعضيــــــــــــــ از منتقدان!!!

اصلا چه کسی گفته ظهور نزدیک است!؟ ظهور بسیار دور است! چه کسی گفته دنیا پر از ظلم و جور شده مگر اینجا کشور ایلات متحده و البته اسرائیل چکاره اند؟ مگر نمی بینید که دارند در همه جا عدالت و امنیت را بر قرار می کنند؟ مگر نمی بینید ،همه جا گلستان است؟ مگر نمی بینید مردم  عراق، فلسطین، افغانستان، یمن بحرین، لیبی وحتی  سرتاسر آمریکا و اروپا در عدالت کامل آزادی بیان همراه با خانواده شان از تمامی لذت های دنیایی البته بطور مساوی نسبت به بقیه افراد زندگی می کنند؟!چه کسی گفته که مردم منحرف شده یا اینکه افراد ناصالح بر آنها حاکم شده اند؟ مثلا همین اوبامای خودمان شخص بسیار مهربان و خداترسی است به همه ادیان هم احترام می گذارد، نمونه اش اسلام ! اصلا اسمش را حسین گذاشته که دلدادگیش به اسلام را اثبات کند

امروز شیطان در ضعیف ترین وضع ممکن قرار دارد و اصلا در دنیا طرفداری ندارد !! همه جوانها ورد زبانشان خدا است اصلا چه نیازی هست که امام زمان ظهور کند؟ از تحولات کشور های منطقه که نگو! امن و امان است الان هم این دقیقا پانصد وبیست و یکمین عبد الله است که در عربستان کار را به دست گرفته که البته نوجوان بسیار شیطانی هم هست

ظهور امروز مطمئنا بسیار دور است اصلا اگر امروز مثلا در ایران بگویی مهدی هیچ کس هیچ تصوری ندارد،  اصلا چه نیازی دارند مردم در سرتاسر نقاط جهان؟؛ امنیت نیست که هست، عدالت نیست که هست خدا رو شکر آمریکا و صهیونیست هم که همیشه هستند که حق مظلومان از ظالمان را بگیرند

 پس واقعا ظهور دور است خمینی هم اگر انقلاب کرد برای این بود که از انقلاب کردن خوشش می آمد کی گفته اصلا خمینی مهدی را می شناخته و دم از او می زده بنده همین الان کاملا ارتباط امام خمینی را بطور کل با امام زمان تکذیب می کنم

مقام معظم رهبری هم از زمانی که یادم می آید تهران بوده اند اصلا من شنیدم که چون زادگاه ایشان تهران بوده این محل را برای زندگی انتخاب کرده اند و البته مدتی هم معروف بوده اند به آقا سید تهرانی

یکی از سست اراده ترین رئیس جمهور ها هم احمدی نژاد است نشانش هم این که می بینی بسیار تن پرور است و همه با او خوبند اصلا با همه جور آدمی می جوشد هیچ کس هم از او خوشش نمی آمده است اصلا همینطوری شانسکی انتخاب شده و همینطوری شانسکی در داخل و خارج دورش شوغ است

از هاشمی و موسوی و رفقای صالحشان هم اصلا صحبت نکن که هیچ این برچسبها به آنها نمی چسبد ؛کلا همانطور که گفتم همه جا امن و امانه، در ضمن هیچم کسی کاری به امام زمان نداره چون اصلا در داخل و خارج طرفدار نداره، کلا آقاجان حالا حالا ها نمی خواد بیای چون از همه این چیزا واقعا معلومه که ظهور بسیار دور است



طنز : عكس هاي لو رفته پارتي ني ني ها!!

 


 تصاوير را در ادامه مطلب حتما! مشاهده نماييد....

ادامه نوشته

قصه محمد،پسر غربزده بابا!

خاتمي

عکس: سید محمد خاتمی در لباس شخصی – خیابان های آلمان

 

مروري بر يک خاطره خبرساز درباره محمد خاتمي

درست يک سال پيش بود که انتشار خاطره‌اي از پدر بزرگوار سيد محمد خاتمي درباره «غربزدگي» رئيس بنياد باران، بازتاب زيادي در رسانه‌هاي اينترنتي داشت و ابهامات جديدي را درباره عقايد سياسي آقاي خاتمي بوجود آورد.

به گزارش شبکه ايران، آيت ا...‌ خزعلي، عضو مجلس خبرگان رهبري، در جمع دانشجويان دانشگاه فردوسي گفته است: در زماني که سيد محمد خاتمي به سمت وزارت ارشاد منصوب شد براي عرض تبريک به خدمت حضرت آيت‌ا...‌ خاتمي (پدر محمد خاتمي) رفتيم که با ناراحتي ايشان مواجه شديم و ايشان گفت: «خطرناک است، پسر من غربزده است.»

آيت ا...‌ خزعلي در ادامه سخنانش اضافه کرد: «متأسفانه در دوره‌اي افرادي غرب زده، رئيس جمهور شدند که باعث شدند کشور پسرفت کند. در جلسه‌اي 3 نفره که من و آيت ا...‌ جنتي در خدمت يکي از بزرگان بوديم، آيت ا...‌ جنتي گفت ما در شوراي نگهبان به خاتمي راي داديم و پشيمان هستيم.»

(هفته نامه پرتو سخن)

 

اما قصه محمد پسر غربزده بابا!

سالها پيشتر از فتنه گري!

گه كه هر فتنه گري بود، س‍‍ري!!

 

آمدند از علماي قم،چند

پدر مستر ما را گفتند!:

 

پسرت گشته وزير ارشاد!

شاديت باشد از اين مژده زياد

 

از بد حادثه شد زين بابت

پدر پير بسي ناراحت

 

گفت:آن روز خطرناك رسيد!

از همين روز، دلم مي ترسيد

 

هر كه اينگونه بود گل پسرش!

ترسد از آنچه كه آيد به سرش!

 

اين بزرگ زاده ي عمامه زده!!

من بدانم كه بود غربــــــــــــــزده!

 

آري آن روز نفهميد كسي

الحذر گفتن صاحب نفسي!!

 

تا كه شد شهره به هر شهر و ديار

به فضاحت ،به خيانت ،به شعار!

 

كوس آزادي و آواي گـــــــران

تا كه شد فتنه گر فتنه گران...

(از  ح.الف.اول)

زن و شوهری لخت در یک پارک +عکس

 زیاد جدی نگیرید!! :)

برای دیدن عکس اینجا کلیک کنید

جناب موسوی!،هر "چیزی" قدیمی باشه،خوبه!

چیز!!

ای کاش مردم ما رژیم منحوس پهلوی را از بین نمی بردند،چون آن یک رژیم قدیمی بود!!

ای کاش شارون هم نمی مرد چون واقعا او یک جنایتکار سابقه دار و قدیمی بود!

هیتلر هم یادش بخیر او هم حیف شد!

ای گفتی! ؛در اینجا جا دارد که از چنگیزخان مغول هم یادی بکنیم که او هم در قدیم خدمات زیادی داشته است!

بیماری هایی نذیر وبا و طاعون و جزام و غیره هم در قدیم حالی به مردم می دادند و الحق قدیمی بودند و خب ،الان واقعا جایشان خالی است!!

...بر ما خرده نگیرید چون ما در اینگونه استدلال ها از جناب موسوی پیروی می کنیم.

(جام جم آنلاین از واکنش میر حسین موسوی به بازداشت ۲ نفر از سران نهضت آزادی خبر داد و نوشت :وی  در یک اظهار نظر عجیب از بازداشت ۲نفر از اعضای ارشد گروهک نهضت آزادی انتقاد کرده و گفته است که این نهضت یک تشکل و حزب قدیمی است . بنابر این گزارش ،موسوی در حالی نهضت آزادی را حزبی قدیمی خوانده که بنیانگذار انفلاب حضرت امام خمینی (ره) در نامه ای به وزیر کشور وقت اعلام کردند؛نهضت آزادی نباید رسمیت داشته باشد.)

 

چه کشکی، چه پشمی؟!

چوپانی گله را به صحرا برد به درخت گردوی تنومندی رسید.

از آن بالا رفت و به چیدن گردو مشغول شد که ناگهان گردباد سختی در گرفت،
خواست فرود آید، ترسید. باد شاخه ای را که چوپان روی آن بود به این طرف و آن طرف می برد.
دید نزدیک است که بیفتد و دست و پایش بشکند.
در حال مستاصل شد ....

از دور بقعه امامزاده ای را دید و گفت: ای امام زاده گله ام نذر تو، از درخت سالم پایین بیایم.
قدری باد ساکت شد و چوپان به شاخه قوی تری دست زد و جای پایی پیدا کرده و خود را محکم گرفت.

گفت: ای امام زاده خدا راضی نمی شود که زن و بچه من بیچاره از تنگی و خواری بمیرند و تو همه گله را صاحب شوی...
نصف گله را به تو می دهم و نصفی هم برای خودم...
قدری پایین تر آمد.
وقتی که نزدیک تنه درخت رسید گفت:ای امام زاده نصف گله را چطور نگهداری می کنی؟
آنهار ا خودم نگهداری می کنم در عوض کشک و پشم نصف گله را به تو می دهم.

وقتی کمی پایین تر آمد گفت:
بالاخره چوپان هم که بی مزد نمی شود کشکش مال تو، پشمش مال من به عنوان دستمزد.
وقتی باقی تنه را سُرخورد و پایش به زمین رسید نگاهی به گنبد امامزاده انداخت و گفت: مرد حسابی چه کشکی چه پشمی؟
ما از هول خودمان یک غلطی کردیم
غلط زیادی که جریمه ندارد.

احمد شاملو

مدعی بصیرت!!

HTML clipboard

 

داروغه بغداد در ميان جمعي مدعي شد كه تا كنون هيچ كس نتوانسته است او را گول بزند.

 بهلول هم كه در آنجا حضور داشت.
 به داروغه گفت : گول زدن تو بسيار آسان است ولي به زحمتش نمي ارزد.
 داروغه گفت : چون از عهده بر نمي آيي چنين مي گويي.
 بهلول گفت: افسوس كه اينك كار مهمي دارم، و گر نه به تو ثابت مي كردم.
 داروغه لبخندي زد و گفت : برو و پس از آنكه كارت را انجام دادي بر گرد و ادعاي خود را ثابت كن.
 بهلول گفت: پس همين جا منتظر بمان تا برگردم ، و رفت.
 يكي دو سا عتي داروغه منتظر ماند ، اما از بهلول خبري نشد.
 آنگاه داروغه در يافت كه چه آسان گول خورده است!

گــریــــه

[...] نامی وارد دهی شد و در مکانی که اهالی ده جمع شده بودند نشست و بنای گریه گذاشت.

سبب گریه‌اش را پرسیدند، گفت: من مردغریبی هستم و شغلی ندارم برای بدبختی خودم گریه می‌کنم
مردم ده او را به شغل کشاورزی گرفتند.

شب دیگر دیدند همان مرد باز گریه می‌کند، گفتند فلانی دیگر چه شده؟ حالا که شغل پیدا کردی، گفت: شما همه منزل و ماءوا مسکن دارید و می‌توانید خوتان را از سرما و گرما حفظ کنید ولی من غریبم و خانه ندارم برای همین بدبختی گریه می‌کنم.
بار دیگر اهالی ده همت کردن و برایش خانه‌ای تهیه کردند و وی را در آنجا جا دادند.

ولی شب باز دیدند دارد گریه می‌کند.
وقتی علت را پرسیدند گفت: هر کدام از شما‌ها همسری دارید ولی من تنها در میان اطاقم می‌خوابم.
مردم این مشکل او را نیز حل کردند و دختری از دختران ده را به ازدواج او در آوردند.

ولی باز شب هنگام داشت گریه می‌کرد. گفتند باز چی شده، گفت: همه شما سید هستید و من در میان شما اجنبی هستم.
به دستور کدخدا "شال سبزی" به کمر او بستند تا شاید از صدای گریه او راحت شوند

ولی با کمال تعجب دیدند او شب باز گریه می‌کند، وقتی علت را پرسیدند

گفت: بر جد غریبم گریه می‌کنم و به شما هیچ ربطی ندارد!!!



پ. ن.

گاهی نباید به "بعضی" فرصت داد!

برداشت آزاد آزاد!

یک مسئله شرعی با مثال سیاسی

عوام میگویند دکتر محرم است اما اصلا اینگونه نیست بلکه مطلب بدین شکل است که تحت شرایطی خاص آن هم باز با خط قرمز های مشخص دکتر می تواند بدن بیمار غیر همجنس را لمس نماید.

که آن شرایط خاص این است که ما در جایی باشیم که دکتر همجنس یافت نشود! یا اینکه خطری ما را تهدید کند و تنها رفع آن خطر از دست یک دکتر زن براید!

حالا با وجود این شرایط (که فکر میکنم در جامعه امروز ما بسیار کم اتفاق می افتد) دکتر اولا اگر بتواند باید از یک پرستار همجنس برای  معاینه وگزارش وضعیت بیماری شخص استفاده کند و اگر فقط باید شخصا معاینه کند باید به حد اقل تماس و دیدن بسنده کند یعنی اگر می تواند با لمس تنها معاینه کند نباید به بدن بیمار غیر همجنس نگاه کند و در لمس هم اگر کفایت می کند باید از روی لباس بدن بیمار را لمس کند(توجه:احکامی که گفته شد در مورد پرستار و آمپول زن هم صادق است) خلاصه در دین ما در مواقع ضرورت و سختی احکام کنار می روند اما نه به این ولنگو بازی که بعضی ها خیال می کنند که همین ولنگو بازی و رعایت نکردن همین احکام الهی موجب بسیاری از بزهکاری ها و سوء استفاده ها می شود.
مثلا همین آقای خاتمی انگار پزشک و پرستار مرد در شهر او یافت نمی شود آنهم برای جلوی دوربین!! بالاخره در همین مواقع است که دین داران واقعی از غیرشان جدا می شوند.

طرح روز(تصویب شد:دانشگاه آزاد جاسبی شعبه رفسنجانی!!!)

برای دیدن عکس کلیک کنید

برای دیدن عکس کلیک کنید

برای دیدن عکس کلیک کنید

 

اقتصاد معتاد!

با عرض سلام

همیشه تصویر و نقاشی گویاتر از توضیحات غیر بصری بوده است اگر چه نقاشی غیر حرفه ای بنده حقیر باشد.                          حسین ابراهیمی 

 

 


همت مضاعف در برابر...!!!

 

 


ساماندهی مزار شهدا

مازيار بيژنی

واکس

نشسته بود پسر، روی جعبه‌اش با واکس
غریب بود، کسی را نداشت الا واکس


نشسته بود و سکوت از نگاه او می‌ریخت
و گاه بغض صدا می‌شکست : «آقا واکس؟»


درست اول پائیز، هفت سالش بود
و روی جعبه‌ی مشقش نوشت :‌ بابا واکس...


غروب بود، و مرد از خدا نمی‌فهمید
و می‌زد آن پسرک کفش سرد او را واکس


(سیاه مشقی از اسمِ خدا خدا بر کفش
نماز محضی از اعجاز فرچه‌ها با واکس)


برای خنده لگد زد به زیر قوطی، بعد
صدای خنده‌ی مرد و زنی که : «ها ها واکس-


چقدر روی زمین خنده‌دار می‌چرخد!»
(چه داستان عجیبی!)‌ بله،‌ در اینجا واکس-


پرید توی خیابان، پسر به دنبالش
صدای شیهه‌ی ماشین رسید، اما واکس-


یواش قل زد و رد شد، کنار جدول ماند
و خون سرخ و سیاهی کشیده شد تا واکس...


غروب بود، و دنیا هنوز می‌چرخید
و کفش‌های همه خورده بود گویا واکس


و کارخانه به کارش ادامه می‌داد و
هنوز طبق زمان هر دقیقه صدها واکس...


کسی میان خیابان سه بار "مادر!" گفت
و هیچ چیز تکان هم نخورد، حتی واکس


صدای باد، خیابان، و جعبه‌ای پاره
نشسته بود ولی روی جعبه تنها واکس
 

پوریا میررکنی

طنز

راستی یکمی تو اشعار مولوی دست بردم!!!

www.3jokes.com - عکس، کلیپ، جوک، SMS

عشقهایی کز پی رنگی بود

عشق سیب و موز و نارنگی بود!!!

 

هر کی می خواد شعر کامل مولانا رو در زمینه عشق مجازی ببنینه وبخونه رو ادامه مطلب کلیک کنه

 

 

ادامه نوشته

امتحان آیین نامه راهنمایی رانندگی

فقط به عشق ریفیقم حسین جون!

ادامه نوشته

اختلافات جمعیت نساء و رجال..

فرق عروسی رفتن پسرها و دخترها

 

ادامه نوشته

اندر احوالات بعض الرجال رنگی!

بحث این پست بر سر یکسری آدمهای نادر هست که به ندرت در کره خاکی دیده میشوند و بهتر است اصلا" به دنبال آنها نگشته چون یافت نتوان کرد به گزاف. این یک سری اقل، ویژگیهای نامحسوسی دارند که خود نیز از آن بیخبرند و ما نیز هم.

اما سخنی اجمالی و سر جمع شده از حال و احوالات ایشان کتابت و نظارت شده و  بیان گردیده که به سمع نظرتان می رسد...

ادامه نوشته