افراط افراط افراط شعاري كه با آن مي خواهند دين را خانه نشين كنند


ابتدا بايد بگوييم كه دين به لباس ديني نيست و به صرف اينكه كسي  لباس دين بر تن دارد نمي توان او را يك شخصيت ديني خواند چرا كه به قول علماي ديني ،اين ظاهر، شرط لازم است اما شرط كافي نيست؛حقيقت ديني در طرز تفكر فرد نمود پيدا مي كند و در جهت گيري ها و موضع گيري ها و تصميم ها آشكار مي شود.

از طرف ديگر بارها و بارها متفكران و انسانهاي عميق و صاحب نظر حتي در لباس دشمنان،در بررسي چگونگي آسيب ديدن دين و يك نظام ديني بيان كرده اند كه به اسلام نمي توان ضربه زد مگر در لباس اسلام و البته در قالب التقاط؛ يعني مثلا ضربه اي كه مي شود در لباس يك روحاني به دين زد در غير آن نمي توان،آنگاه كه اغلب مذهبيون و كساني كه داعيه دار دفاع از اين مرام هستند مسلما به كسي كه در كسوت يك روحاني است احترام مي گذارند و خيلي نادر است كه آنها به عنوان يك عنصر ضربه زننده و يك دشمن در مقابل او گارد و حالت دفاعي بگيرند كه در اين صورت وقتي به خود خواهند آمد كه ويروس التقاط پخش شده باشد و كار از كار گذشته باشد.

 

در گام بعد بايد گفت كه بي شك به تعبير ديني،دوره دوره آخرالزمان است؛دوره اي كه بيماري ماديگرايي اغلب جوامع را گرفته است و آنچه در زندگي اغلب افراد حتي در يك جامعه مذهبي مثل جامعه ما جريان دارد و معمول است ،روز مره گي در كنار دل بستن به لذات دنيايي و نفساني است و البته مي رود كه دين در جريان عادي اين مدرنيته در جامعه اي چون جامعه ما در واقعيت زندگي ها دست و پايش جمع شود و يا با از دست دادن عمق و اثر گرچه با سر و صدا و شكوه مقطعي، به عنوان يك تجربه متفاوت و اجمالا مفيد عرضه شود.

مطمئنا در اين هياهو و اين گيرو دار تلقي عموم مذكور و البته خواص غربزده و بي خواص از دين با عرض و طول واقعيش جز يك انديشه افراطي نخواهد بود كه اين همان اسلامي است كه تمامي شئون اجتماعي و سياسي جامعه را در بر مي گيرد و در هر موضوعي حكم مخصوصي مي دهد؛ همان اسلامي كه معمار كبير انقلاب با تعبير اسلام ناب محمدي آنرا در تمام شئون حاكميت بنا نهاده و مردم طاغوت زده و تشنه دين براي آن انقلاب كرده اند.

اما وقتي رئيس جمهور محترم در جمع هنرمنداني صحبت مي كنند كه باز بدون رو دربايستي اكثرا در عمل ،به بايد و نبايد هاي ديني و دستورات شرعي و تفكرات اسلامي به چشم مسائل دست و پا گير و ضد پيشرفت نگاه مي كنند و به يك دين حد اقلي معتقدند شعار خود را دوباره تكرار مي كند و براي خوش آمد آنها مي گويد ما آمده ايم تا با تمام قدرت افراطيون1 را منزوي نماييم با مقدمات مذكور نتيجه مشخص است كه منظور از اين افراط در ديد شنونده و گوينده آگاه و مصر چه مي باشد.

 

 درج این مطلب در الف

--------------------------------

پینوشت:

1- حضرت آیت الله مصباح می فرمایند: به امام مي‌گفتند تندروي مي‌کنيد. ايشان جوابش اين بود که چرا نمي‌گوييد کندروي مي‌کنيد؟ شما با چه چيز تند و کند را مي‌سنجيد؟ بله، اگر بگويند اين يکي اين‌جور رفتار مي‌کند و ديگري آن‌جور رفتار مي‌کند، پس حد وسطش اين است، مي‌گوييم چه کسي اين و آن را تعيين کرد؟ چه کسي گفت مبدأ اين است و منتها آن؟ وانگهي مگر هر وسطي ملاک حق و باطل است؟

عتاب امیرالمومنین به توهین کنندگان و دستور ایشان در برخورد با مخالفان


همیشه در میان قشر مذهبی افرادی وجود دارند که با فهم قشری از دین علی رقم صفای باطنی که احتمالا دارند ،به دین و جامعه مسلمین ضربه می زنند و این موضوع از زمان شخص پیامبر و همچنین اهل بیت علیهم السلام ،در میان یاران و اصحاب ایشان وجود داشته است و نیز از همان زمان جامعه اسلامی از جهالت های ایشان صدمات فراوانی متحمل شده است.

این افراد کسانی بودند که در کنار اعمالی که گاهی خواسته یا ناخواسته خلاف مصلحت جامعه مسلمین مرتکب می شدند ،گاهی نیز با وجود محبت به اهل بیت جلوی ایشان می ایستادند و بر فهم ناقص و سطحی خود تکیه و پافشاری می کردند؛مسئله مصلحت مسلمین و وحدت یکی از مسائل مهمی است که از همان زمان زمان تا کنون دچار اینگونه مخاطرات بوده است و بسیاری خواسته یا ناخواسته در این موضوع در کنار دشمنان اسلام به جبهه خودی صدمه زده اند.

امروز نیز که ما در سایه نائب امام زمان تمرین زندگی در سایه معصوم علیه السلام می کنیم افرادی به سیره و روش علوی ایشان معترضند و متاسفانه بر خلاف مصالح شیعیان به اسم شیعه گری ضربه می زنند؛ آری امروز هم علی غریب است!،علی آن روز در میان به ظاهر یاران خود غریب بود و امروز در میان مدعیان محبت وپیروی از او غریب است چرا که افراط گران و تفریط کنندگان شیعه امروز به بهانه روز کشته شدن خلیفه دوم ،بغض علی می پراکنند و به جان و مال و ناموس محبان او در دنیایی که شیعه در آن در اقلیت است چوب حراج می زنند و زحمت یک ساله مصلحت اندیشی علمای دین را یک شبه بر باد می دهند.

کجا امام عسکری و امام هادی علیهما السلام که این احادیث کذب و بی سند از آنها نقل می شود در آن شرایط خفقان و بیم جان خویش و شیعیان می توانسته اند عمرکشان بگیرند؟ کدام عقل سلیم که ذره ای این آشنایی با تاریخ اهل بیت داشته باشد این را می پذیرد؟ و نکته دیگر آن است که می گویند "رفع القلم" است یعنی این روز ها خداوند گناهی از ما نمی نویسد و حال آنکه نص صریح آیات کتاب مبین می گوید:  فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ وَ مَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ! 1

 

دقایق برائت در برخورد علنی با مخالف در قرآن

برائت یک اصل اساسی در شیعه است که هیچکس آنرا انکار نمی کند و بغض و تنفر در از دشمنان خدا و اولیاء لازمه همیشگی قلب مومنان است و همچنین اینکه ما زبانا اعلام برائت از دشمان خدا و اهل بیت کنیم اما آیا این برائت به فحاشی وسب و لعن علنی آنان است؟ و این آیا به نفع شیعه است؟

وَلاَ تَسُبُّواْ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَيَسُبُّواْ اللّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ كَذَلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِم مَّرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُم بِمَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ 2

و كسانى را كه غير خدا را می خوانند، دشنام ندهيد كه از سر دشمنى و نادانى، خداوند را دشنام دهند. بدين‏سان براى هر امتى عملشان را بياراستيم، سپس بازگشت آنها به سوى پروردگارشان است و ايشان را از آنچه انجام می ‏دادند آگاه خواهد ساخت.

حضرت علامه طباطبایی ذیل این آیه شریفه می فرمایند: از عموم تعليلى كه جمله" كَذلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ" آن را افاده می كند نهى از هر كلام زشتى نسبت به مقدسات دينى استفاده می شود.

یعنی این دستور قرآن است که آنچه از سوی ادیان و مذاهب همجوار شما توهین محسوب می شود به آنان نگویید که در صورت این اشتباه، شما در گناه توهین آنها به مقدسات دینیتان شریک و مسئولید.

 

از طرفی برائت عملی به آن است که انسان روش و سبک زندگی خود را از دشمنان خدا جدا نماید و راه حق و صورت حقانی را پیش بگیرد و اگر به این هم باشد اگر بر فرض طرف مقابل خود را جدای از اهل بیت و امیرالمومنین می داند و در عمل هم این موضوع را نشان می دهد ،بسیاری از ما نیز فرق چندانی با آنها نداریم چرا که از آنها که ادعای پیروی و محبت اهل بیت را ندارند انتظاری نیست اما ما این ادعا را می کنیم اما عمل و روش زندگیمان جدا از روش و منش اهل بیت است که فرمودند : معاشر الشیعة کونوا لنا زینا و لاتکونوا علینا شینا، قولوا للناس حسنا یعنی ای گروه شیعیان! همواره زینت ما باشید و مایه ننگ ما نگردید، با مردم نیک سخن گویید!...

 

امیرالمومنین علیه السلام:به جای لعن و سب اینگونه رفتار کنید!

در جنگ صفین دو تن از شیعیان عنان از کف می دهند و در مقابل سپاه معویه بنا می کنند لعن کردن و فحاشی کردن که امیرالمومنین علیه السلام آنها از این کار نهی می کنند و به آنها می فرمایند:

إِنِّي أَكْرَهُ لَكُمْ أَنْ تَكُونُوا سَبَّابِينَ وَ لَكِنَّكُمْ لَوْ وَصَفْتُمْ أَعْمَالَهُمْ وَ ذَكَرْتُمْ حَالَهُمْ كَانَ أَصْوَبَ فِي الْقَوْلِ وَ أَبْلَغَ فِي الْعُذْرِ وَ قُلْتُمْ مَكَانَ سَبِّكُمْ3  إِيَّاهُمْ اللَّهُمَّ احْقِنْ دِمَاءَنَا وَ دِمَاءَهُمْ وَ أَصْلِحْ ذَاتَ بَيْنِنَا وَ بَيْنِهِمْ وَ اهْدِهِمْ مِنْ ضَلَالَتِهِمْ حَتَّى يَعْرِفَ الْحَقَّ مَنْ جَهِلَهُ وَ يَرْعَوِيَ عَنِ الْغَيِّ وَ الْعُدْوَانِ مَنْ لَهِجَ بِهِ .4

پسند من نيست كه شما دشنام دهنده باشيد، ولى اگر در گفتارتان كردار آنان را وصف كنيد و حالشان را بيان نماييد به گفتار صواب نزديك‏تر و در مرتبه عذر رساتر است. بهتر است به جاى دشنام بگوييد: خداوندا، ما و اينان را از ريخته شدن خونمان حفظ فرما، و بين‏ ما و آنان اصلاح كن، اين قوم را از گمراهى نجات بخش تا آن كه جاهل به حق است آن را بشناسد، و آن كه شيفته گمراهى است از آن باز ايستد.

 

این است روش امیرالمومنین و توصیه و دستور ایشان در برخورد علنی با مخالفین؛ما باید با برخورد منطقی افراد را از جهل نجات دهیم نه آنکه کاری کیم که در عین از بین بردن امنیت مسلمین ،آنها را در دریای انحراف و لجاجت غوطه ور تر نماییم! ؛بسیاری از علما توصیه دارند در این مجالس ذکر فضائل امیرالمومنین و دلایل ولایت ایشان و یاد فرزند غریبش حضرت صاحب الزمان بشود و حقیقتا مجلس جشنمان گونه باشد که بتوانیم این امیرامومنین را به حضور در جشنمان بطلبیم و بتوانیم با حفظ مصلحت شیعیان و مسلمین حقیقتا قلب حضرت زهرا را شاد نماییم.ان شاالله.

 

------------------------------------------------

 

پینوشت:

1-سوره زلزال آیه 7 و8

2-سوره انعام آیه 108

3- در نسخه دیگر در این فراض آمده است: مکان لعنکم ایاهم و برائتکم منهم. بحار ج32 ص399

4-نهج البلاغه خطبه 206

شو در حد امكان! در تلويزيون خودمان

به تازگي در شبكه سه  و در يك مسابقه تلويزيوني به بهانه ايام شادي ،بزمي عروسي وار از خانواده ها فراهم آورده اند و در اين ميان به تمامي حدود ديني و شئونات تلويزيوني آن تعدي نموده اند.

مسابقه اي كه مسمايش تنها اين است كه "كليد" پرده دري در شئونات برنامه هاي تلويزيوني را در دست دارد، آهنگ هاي تند ،حركات موزون چه گاهي در ميان آيتم هاي مسابقه اي و در ميان مسابقه دهندگان از زن و مرد و بيشتر زماني كه به كرات دوربين ميان تماشاگران سرمست از شادي مي چرخد كه گاهي عنان از كف مي دهند وحتي گاهي خانم هاي محترم شروع مي كنند به سوت زدن ،بله باور كنيد اين برنامه در صدا و سيماي جمهوري اسلامي پخش مي شود كه موضوعات مذكور اين برنامه را تبديل به يك شو در حد امكانات تلويزيون نموده است.

به راستي تمام هنر صدا و سيماي ما كه ادعاي گزاف اسلام را هم دارد همين است كه با اختلاط زن و مرد و شوخي و خنده هاي آنچناني و كف زدن زنان و مردان همراه با موسيقي هاي تند و حركت دادن خود همراه ريتم موسيقي كه تمام اضلاع يك شوي آنچناني است البته با دوز پايينتر در ايام مذهبي شادي بيافريند؟

خب اگر راه شادي اين است كه مصداق كاملش در شبكه هاي ماهواره اي موجود است و با وجود آن ديگر چه نيازي به خرج هزينه براي ساختن همچنين برنامه اي ؟ تمام مشكل ما همين است كه شادي و شادي آفريني را ملازم با لوازم غربي آن مي بينيم و حال آنكه آفت هاي اخلاقي و رواني و خانوادگي فراواني از قبل آن امروز دامن جامعه غرب را گرفته است كه حركت ما نيز متاسفانه به همين سو مي باشد.

در اسلام بسيار به شادي تاكيد شده و دستورات فراواني نسبت به شادي آفريني هاي سالم شده است و شوخي را جزو خصوصيات يك مومن واقعي شمرده اند كه البته هر كسي هنر آن را ندارد كه هم شاد و شادي آفرين باشد و هم از حدود ديني و اخلاقي تجاوز نكند كه اينچنين شادي هايي در پس خود افسردگي و مشكلات مختلفي را در زندگي دنيايي و جداي بحث اخرويش در پي خواهند داشت و در همين راستا اميدواريم كه رسانه ملي نگاهي هنرمندانه و جدي در اين عرصه داشته باشد و تعريف مشخصي كه وضعيت بعضي از برنامه ها به اين افتضاحات مكرر نينجامد.


درج این مطلب در رجانیوز و یالثارات و جهان نیوز و خبرگزاری دانشجویان و الف و خانه هنر طلاب و آنلاین 110 و عرش نیوز

وحدتی که علی ابن ابیطالب به ما آموخت

امروز رضایت پیامبر ،حضرت زهرا و امیر المومنین علیهم السلام در چیست؟


سوال این است که دغدقه پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم در مورد وحدت مسلمانان چه بود؟ آيا تا به حال اين را از خود پرسيده ايم كه چرا در مورد وحدت از پيامبري كه تا آخر دنيا را مي ديد و وقايع و اختلافات مسلمانان جلوي چشمش بود نسخه نمي گيريم؟ به راستي نگراني پيامبري كه در صدد اظهار دينش بر همه دينها و بر همه دنيا بود چه مي تواند باشد؟!

پيامبر در روزهاي آخر عمر شريفش چه مي ديد و چه عهدي از اميرالمومنين عليه السلام گرفت؟ چرا بايد در ايامي كه ايام تولد ختم المرسلين و فخر شيعيان و اهل سنت است و اين مي تواند براي آنان وحدت ساز باشد دقيقا چند روز قبل از اين ايام روز "عمر كشان"  و به اصطلاح "عید الزهرا" ناميده شود و حال آنكه اصلا معلوم نيست كه چنين شخصي در چنين روزي مرده باشد بلكه تحقيقات اهل فن چيز ديگري را مي گويد! و شادی حضرت زهرا سلام الله علیها آیا به ایجاد تفرقه بین مسلمین و کشتار آنها محقق می شود؟؟

حالا ما بياييم با اين توجيه كه او بالاخره در روزي مرده است ،مشخصا همين روز را براي جشن گرفتن انتخاب كنيم!! به يقين مي تواند دست شیاطین و عوامل استكبار ،كه تنها آنان از اين تفرقه سود مي برند در اين كار باشد،آنهم با اين جشني كه در بسياري موارد افراد در آن پا را فراتر از قيود اخلاقي و مصلحت هاي علوي مي گذارند.

بايد سوال كرد كه اي افرادي كه بدون توجه به دستور بزرگانتان اينگونه محافل و مجالس را برگذار مي كنيد! اين عمر كشان است يا مسلمان كشان! به كجا چنين شتابان؟ آيا ما شيعيان هيچ گاه از خود پرسيده ايم كه آن چه مصلحتي بود كه اميرالمومنين در مقابل جسارت به دختر پيامبر و زهراي اطهر سلام الله عليها ،ناگزير و ناچار صبر و سكوت نمود؟!

تمام آن مصلحت در امروز  وجود دارد بلكه شايد امروز نياز به رعايت اين مصلحت داراي شيب بيشتري باشد، به قول مقام عظماي ولايت بايد مواظب باشيم كه در ميدان دشمن بازي نكنيم و موجبات شادي او را فراهم نكنيم!

امروز اگر مسلمانان در دنيا با وجود كثرت و جمعيت ميلياردي باز در موضع ضعف هستند و آزار اذيت مي بينند وبسيار كشته مي شوند مطمئنا به خاطر عدم وحدت آنان است.

امروز اگر شيعه بتواند پيرو واقعي آن اميرالمومنين بصير باشد ،اين امر مطمئنا موجب پيروزي مسلمانان خواهد بود،اميرالمومنين در زمان خود اتحاد ظاهري را با خلفا حفظ مي كرد و حتي به آنها در بسياري از موارد ياري مي رساند تا عزت مسلمانان وچهره مسلمين مخدوش نگردد وكفار را براي دست اندازي به حاكميت اسلام به طمع نياندازد همچنين در زمان ساير ائمه عليهم السلام نيز سياست نفي ديگري براي اثبات خود تاييد نمي گشت بلكه چنان بيان مي فرمودند كه شيعه بايد "شيعه" باشد تا امتيازات فراوان و نوراني اهل بيت در او جلوه نمايد و آفتاب آيد دليل آفتاب!

در انتها در يك استدلال كلي مي توان گفت كه صرف نظر از اختلافاتي كه شيعه با اهل سنت دارد ،امروز ما در يك سپاه و در يك جبهه در مقابل دشمن واحد تحت لواي اسلام ناب محمدي قرار داريم و هر گونه تفرقه در جبهه خودي در چنين شرايطي به سود دشمن سوء استفاده گر و فرصت طلب است؛ دشمني كه با مظاهر اسلام ناب در تمام دنيا در ستيز است و پيامبر اسلام را مورد اهانت قرار مي دهد و امروز همه بايد براي حفظ و حراست ازاصل اسلام و احترام مسلمانان قيام كنيم به اميد روزي كه با ظهور حجت حق اسلام واقعي در سراسر جهان گسترش يابد. 



برخی منابع تاریخی و حدیثی دغدقه و سیره امیرالمومنین علیه السلام در حفظ وحدت میان مسلمین


هنگامى كه على علیه‏السلام مشغول تجهیز پیامبر صلی الله علیه و‏ آله بود، عده اى در سقیفه براى انتخاب خلیفه اجتماع كردند. ابوسفیان كه شم سیاسى نیرومندى داشت، زمانى كه خبر بیعت مردم را با ابوبكر شنید، زمینه اختلاف مسلمانان را آماده ‏تر دید. افزون بر خطر ارتداد، اختلاف مهاجران و انصار در پایتخت كشور اسلام، امرى نمایان بود ؛

به رغم این كه پیامبر صلی الله علیه و‏ آله پیوسته براى ایجاد برادرى و الفت بین مهاجران و انصار، فراوان كوشید (انفال (8)، 63)، حس عصبیت و نژاد پرستى برخى افراد، باعث شد بعد از رحلت پیامبر گرامى، مهاجران و انصار دائم همدیگر را به جنگ تهدید كنند.

ابوسفیان كه زمینه اختلاف را به خوبى دریافته كرده بود براى رسیدن به هدف شوم خود، «درِ خانه» امام على علیه‏ السلام را زد و به وى پیشنهاد كرد كه «دستت را بده تا من با تو بیعت كنم و دست تو را در جایگاه خلیفه مسلمانان بفشارم كه اگر من با تو بیعت كنم، هیچ كس از فرزندان عبد مناف با تو به مخالفت بر نمی خیزد و اگر فرزندان عبد مناف با تو بیعت كنند، كسى از قریش از بیعت تو سر نمى‏پیچد و سرانجام همه عرب تو را به فرمانروایى می پذیرند» (ابن شهر آشوب، ص 77).

امیر مؤمنان در این لحظه جمله تاریخى خود را درباره ابوسفیان گفت: مازلت عدوا للاسلام و اهله؛ تو بر دشمنى خود با اسلام باقى هستى (یوسف بن عبد البر قرطبى مالكى، ج 2، ص 690).

ابوسفیان ساكت ننشست و براى تحریك احساسات امام على علیه ‏السلام و یارانش اشعارى بدین مضمون سرود: نباید در مقابل حق مسلّم‏تان كه غارت شده است سكوت كنید!

بنى هاشم لاتطمعوا الناس فیكم و لا سیّما تیم ابن مرّة او عدى
فما الامر الا فیكم و الیكم و لیس لها الا ابو حسن على

(ابن شهر آشوب، ص 87)

فرزندان هاشم! سكوت را بشكنید تا مردم به ویژه قبیله‏هاى تیم و عدى در حق مسلّم شما چشم طمع ندوزند. امر خلافت به شما و به سوى شما است و براى جز حضرت على كسى شایستگى ندارد.

على علیه‏ السلام كه از هدف شوم ابو سفیان در ایجاد فتنه و آشوب براى خشكاندن نهال نوپاى اسلام وبازگرداندن جاهلیت به خوبى آگاه بود، ضمن رد این پیشنهاد به وى فرمود: تو به جز فتنه و آشوب، هدف دیگرى ندارى. تو مدت‏ها بدخواه اسلام بوده‏اى. مرا به نصیحت و سپاهیان تو نیازى نیست (طبرى، ج 3، ص 209؛ ابن ابى‏الحدید، ج 2، ص 45؛ على ابن اثیر، ج 2، ص 7).

در نهج البلاغه نیز حضرت در پاسخ این اقدام ابوسفیان و آگاه كردن مردم از عواقب بد اختلاف می ‏فرماید: موج‏هاى فتنه را با كشتیهاى نجات بشكافید. از ایجاد اختلاف و دو دستگى دورى گزینید و نشانه‏ هاى فخر فروشى را از سر بردارید. ... اگر سخن بگویم، مى‏گویند بر فرمانروایى حریص است و اگر خاموش بنشینم، گویند از مرگ مى‏ترسد. به خدا سوگند! علاقه فرزند ابوطالب به مرگ بیش از علاقه كودك به پستان مادر است.

اگر سكوت می كنم، به سبب علم و آگاهى خاصى است كه در آن فرو رفته‏ ام و اگر شما هم مثل من آگاه بودید، به ‏سان ریسمان چاه، مضطرب و لرزان میشدید (نهج البلاغه، خطبه 5).

عِلمى كه حضرت از آن سخن مى‏گوید، آگاهى از نتایج وحشت آور اختلاف و دو دستگى مسلمانان است؛ زیرا حضرت به خوبى می دانست كه قیام براى احقاق حق، به قیمت از بین رفتن اسلام و بازگشت مردم به عقاید جاهلى، تمام می شود؛ بدین جهت، ترجیح مى‏دهد برای حفظ اسلام و وحدت امت اسلامى سكوت كند.

در نامه ‏اى هم كه به مردم مصر نوشته، علت سكوت خود را همین مسأله بیان كرده است: به خدا سوگند! من هرگز گمان نمی كردم كه عرب خلافت را از خاندان پیامبر صلی الله علیه و‏ آلهر  بگیرد یا مرا از آن باز دارد. مرا به شگفتى وانداشت جز توجه مردم به دیگرى [= ابوبكر] كه دست او را براى بیعت می ‏فشردند؛ از این رو من دست نگاه داشتم. دیدم گروهى از مردم از اسلام بازگشته اند و می خواهند آیین محمد صلی الله علیه و‏ آله را محو كنند.

ترسیدم كه اگر به یارى اسلام و مسلمانان نشتابم، در پیكر آن رخنه و ویرانى مشاهده كنم كه مصیبت و اندوه آن بر من بالاتر و بزرگ‏تر از حكومت چند روزه اى است كه به زودى مانند سراب یا ابر از میان می رود؛ سپس به مقابله با این حوادث برخاستم و مسلمانان را یارى كردم تا آن كه باطل محو شد و آرامش به آغوش اسلام و جامعه اسلامى بازگشت (همان، نامه 62).

چنان‏كه ملاحظه می شود، در این نامه حضرت تصریح مى‏كند كه نخست خود را كنار كشیدم هنگامى كه اسلام و امت اسلامى را در معرض خطر دیدم و با این‏كه حق من غصب شده بود، آن‏را نادیده گرفتم و به كمك دین و مسلمانان شتافتم.

حفظ وحدت امت اسلامى، براى جلوگیرى از آسیب‏هاى دینى و ارتداد مسلمانان در سخنان دیگرى از امام علیه ‏السلام نیز جلوه گر است. حضرت می فرماید: قریش پس از پیامبر صلی الله علیه و‏ آله ، حق ما را گرفت و به خود اختصاص داد. بعد از تأمل به این نتیجه رسیدم كه صبر كردن [بر غصب حق خود [بهتر از ایجاد تفرقه بین مسلمانان و ریختن خون آن‏ها است. مردم تازه مسلمانند و كوچك‏ترین سستى دین را تباه می ‏كند و كوچك ترین فردى ممكن است دین را از بین ببرد (ابن ابى الحدید، ج 1، ص 308).

على علیه‏السلام در روزهاى اولیه حكومت خود ضمن باز گفتن اوضاع پس از وفات پیامبر صلی الله علیه و‏ آله كه حق‏شان تلف شده و در ردیف توده بازارى‏ها قرار گرفته است فرمود: پس از پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله حق ما را غصب كردند و در ردیف توده بازارى‏ها قرار گرفتیم. چشم‏هایى از ما گریست و ناراحتی ‏ها پدید آمد. به خدا قسم! اگر بیم وقوع فتنه میان مسلمانان و بازگشت كفر و تباهى دین نبود، رفتار ما با آنان طور دیگرى می بود و با آن‏ها می جنگیدم (همان، ص 307؛ شیخ مفید، مصنفات، ج 13، ص 155).

حضرت نه تنها هنگام رحلت پیامبر صلی الله علیه و‏ آله مردم را از اختلاف باز داشت، بلكه در شوراى شش نفرى نیز كه بیعت عبدالرحمن با عثمان را نیرنگى بیش نمى دانست، بیعت كرد و عملاً جلو اختلاف مردم را گرفت و خطاب به اعضاى شورا فرمود: گرچه رهبرى، حق من است و گرفتن آن ازمن، ظلم بر من شمرده می شود، مادامى كه كار مسلمانان رو به راه باشد و فقط به من جفا شود، مخالفتى نخواهم كرد (نهج البلاغه، خ 74؛ محمدبن جریر بن یزید، ج 4، ص 228).

پیش از ورد به جلسه شورا، عباس عموى پیامبر صلی الله علیه و‏ آله از على علیه‏السلام می خواهد در جلسه حضور نیابد؛ زیرا نتیجه آن را كه عثمان انتخاب خواهد شد، به طور قطع می دانست. امام علیه‏ السلام ضمن تأیید عباس در مورد نتیجه آن جلسه، پیشنهاد وى را رد كرد و فرمود: انى اكره الخلاف. من اختلاف را دوست ندارم (ابن ابى الحدید، ج 1، ص 191؛ احمد بن عبد الرب اندلسى، ج 4، ص 260).

روزى كه على علیه‏السلام دست روى دست گذاشته بود، بانوى گرامى حضرت، فاطمه علیهاالسلام ، او را به قیام دعوت كرد. در همان هنگام صداى مؤذن به نداى «اشهد ان محمد رسول الله» بلند شد. امام علیه‏ السلام رو به همسر گرامى خود فرمود: آیا دوست دارى این صدا در روى زمین خاموش شود؟ فاطمه علیه االسلام فرمود: هرگز. امام علیه‏ السلام گفت: پس راه همان است كه من پیش گرفته‏ام (ابن ابى الحدید، ج 11، ص 113).

بیش از این همکاری امیرالمومنین علیه السلام با خلفا در موضوعات متعدد بسیار زیاد است که منابع آن موجود می باشد اما دیگر ذکر آن موارد از حد این مقال خارج است.

 

درج این مطلب در راسخون و عمارنامه و عرش نیوز و باشگاه خبرنگاران و طاووس بهشت

موضع  رئيس جمهور در قبال اين روز بزرگ چيست؟

نهم دي روزي است كه مردم ايران نشان دادند همان مردمي هستند كه قريب صد درصد به جمهوري اسلامي راي دادند،همان مردمي هستند كه به فرمان ولي فقيه زمان در راه اسلام ناب محمدي صدها هزار شهيد از بهترين جوان ها را فدا كردند و در اين روز به جهانيان نشان دادند كه بر همان عهد كه بستند ،همچنان ثابتند.

نه دي تجلي پيروي از ولايت است و تجليل از نه دي در حقيقت اظهار همين معناست،پس بر همگان و بالاخص مسئولين اين نظام مقدس لازم است ،امروز در سالگرد اين روز بزرگ با ياد كردن اين حماسه به ياد ماندني مردم ولايتمدار،با مظهر حاكميت الهي در عصر غيبت يعني مقام ولايت فقيه تجديد بيعت نمايند.

در اين موضوع به طور خاص ،دولت جديد كه با شعار استقلال سياسي و عدم وابستگي به يك جناح خاص روي كار آمده است بايد در اولين تقارن اين روز بزرگ با ايام تصديش، موضع خود را به طور شفاف بيان كند كه سكوت در قبال چنين واقعه مهمي به منزله انكار و نفي آرمان بزرگ مردم در اين حضور به ياد ماندني است.

از طرفي اين روز،روز نفي اعمال و رفتار زشت فتنه گران در بي قانوني و تهمت زدن به اين نظام مقدس است كه در سخنان رهبر حكيم انقلاب و به تبع، خواص و عوام اين ملت در اين باره بارها بيان شده و مي شود كه ظلم بزرگي كه از سوي سران فتنه و فتنه گران بر اين ملت رفت ديگر قابل بخشش نيست فلذا ايشان نبايد خاموشي و سعه صدر نظام را دليل بر فراموشي و تطهير و تبرئه خود از گناه نابخشودنيشان بگيرند و از آن بدتر با بي شرمي اظهار طلبكاري نمايند.

آنچه مشخص است جناب روحاني با اعلام موضع صريح خود در قبال خائنين به آرمان هاي امام و انقلاب اسلامي و مسببين هتك ساحت سيد الشهداء  عليه السلام و تجليل از حركت معجز گونه مردم در 9 دي مي توانند همچنانكه علاقه و اميد ملت بزرگ ايران را به دولت اميد و شخص خود بيشتر مي كنند ،اميد دشمنان خونخوار خارجي و خود فروختگان داخلي را نسبت به نفوذ و استفاده از اين دولت محترم در جهت اهداف شومشان، نا اميد نمايند.


درج این مطلب در تدبیر 24 و مناظره

اي سيد و مولاي ما!

 

اي سيد ما و اي مولاي ما،فداي دردهاي دلت،تو كانون انعكاس نور  ولي عصر و خورشيد زمين و زماني و بار امتي به دوش توست،دوشي كه عليوار بار يتيمي امت اسلام را برخود تحمل مي كند،آه از فاصله اي كه با تو دارم ،فكر و ذهن كوچك من و درك ناقص من كجا و رهيافتن به اوج استواي عرشي تو كجا؟ و حال آنكه تو حجت حجت اللهي و سايه لطف حضرت بقيۀ الله.

اي سيد و مولاي من ،اي كاش عنايت الهي تو و نور يد اللهي تو شامل حال اين بنده كمترين بشود تا هيچ گاه جمال معشوق از صفحه چشمم پاك نشود و توان آن را داشته باشم تا در كاروان بسيجيان تو با شم هم آنان كه گرد و غبار پايشان نور معرفت بر قلبها مي نشاند.

مني كه چشمهاي نيمه كوري دارم و گاهي تنها گرماي نور الهي را در پيش رويم احساس مي كنم ، دريچه اي از نور در طريق قرب تو مي بينم كه تنها طريق رسيدن به باب الله است يادم از سخن آن يگانه يار ولي عصر بهجت عارفان ـ كه خدايش رحمت كند ـ افتاد كه مردم را به استقبال از تو مي خواند كه استقبال از تو استقبال از ولايت الله است1.

آه اي كساني كه دوست داريد بدانيد تا در پيشگاه امام زمان عليه آلاف التحيه و الثناء چگونه ايد؛ ميزان ولايت حق و لطف جاري خداي تبارك وتعالي كه هميشه حجت را پيش چشم همگان تمام مي كند،در مقابل شماست!، با او چه كرديد!؟ امر او نسبت به شما چگونه بوده است؟ نكند نداي "اني جعلته عليكم حاكما"* را از ياد برده و دست رد بر سينه هدايت زده ايد! كه اگر اينگونه ايد بايد بگويم كه "هي علي حد الشرك باالله" و الرد علي بقيۀ الله.

از خداوند عزيز حكيم مي خواهيم كه به حق ولي عصر ما را مطيع حاكميت هميشگي خويش بر نفوس و زندگيمان قرار دهد تا در ايمانمان منفعتي يابيم و با ياري ولايت كسب خير نماييم براي فردايي كه "لا ينفع نفسا ايمانها لم تكن آمنت من قبل او كسبت في ايمانها خيرا"(قسمتي از زيارت آل ياسين)

*در حديثي كه در كتاب ولايت فقيه امام خميني و علامه مصباح يزدي آمده امام عليه السلام فقيه عادل را حاكم بر مردم قرار ميدهند و رد بر او را رد بر اهل بيت عليهم السلام و رد بر خدا و در حد شرك به خداوند بيان مي فرمايند.

 1-نقل از حجةالاسلام آقاتهرانی