غدير انقلاب در كلام ولي امر

22 بهمن پيش از آنكه يك عيد ملي باشد ،حقيقتا يك عيد مذهبي و يوم الله به معناي واقعي كلمه است و اين در حالي است كه به اين جنبه اين روز بزرگ كمتر توجه شده است با وجود آنكه رهبر معظم انقلاب آنرا در حكم يكي از بزرگترين اعياد ديني ما –اگر نگوييم بزرگترين عيد – قرار داده اند در آنجا كه مي فرمايند :


 بيست و دوم بهمن، در حكم عيد غدير است؛ زيرا در آن روز بود كه نعمت ولايت، اتمام نعمت و تكميل نعمت الهى، براى ملت ايران صورت عملى و تحقق خارجى گرفت. ۱۳۶۸/۱۱/۰۴

و اين بدان معناست كه نعمت دين و نعمت اسلام ناب محمدي بعد از اين روز بزرگ و تغييري كه به دست عامه ملت انجام شد 1و تبلور يد الله مع الجماعه بود ،در اين كشور تمام شد كه اگر تا قبل آن اسمي از اسلام آورده مي شد بعد از آن به بركت سايه ولي فقيه  ،رسم اسلام بر اين كشور باريدن گرفت كه امام خامنه اي درباره اين موضوع مي فرمايند:


دهه‌ى فجر، آن آيينه‌يى است كه خورشيد اسلام در آن درخشيد و به ما منعكس شد. اگر اين آيينه نبود، باز هم مثل همان دوره‌هاى تاريك و قرون خاليه، بايستى ما مى‌نشستيم و اسمى از اسلام مى‌آورديم. ۱۳۶۹/۱۰/۱۱

بر همين اساس اين روز بزرگ طبق فرمايش ديگري از ايشان يك جشني حتي به عظمت جشن نيمه شعبان است 2 چرا كه امروز انقلاب ما داعيه دار زمينه سازي براي ظهور حجت حق و مهدي فاطمه سلام الله عليهما است و كسي بر اين كشور حكومت مي كند كه نائب و حجت و شيعه مهدي است پس مسلما اين مملكت امروز به بركت اين انقلاب و اين روز بزرگ ،مملكت امام زمان است و درجه اهميت اين روز تا حدي است كه اگر در روز نيمه شعبان امام زمان ارواحنا فداه متولد شدند ،22بهمن روز ولادت امامت در اين كشور پاك است3.

البته در هميشه تاريخ واژه غدير و امامت ، واژه سقيفه و غصب را در كنار دارد و اگر امروز ما در اين ميدان ولايتمداري و دشمني با دشمنان ولايت كه مصداق امروزي تولي و تبري است نباشيم ،به دشمنان و خائنين كمين كرده فرصت بروز و ظهور خواهيم داد.

و تنها بعد از ذكر اين معاني است كه راهپيمايي 22بهمن معنايي تازه  مييابد ،بلكه به معناي حقيقي خود مي رسد كه اين راهپيمايي از شعائر و آداب بزرگ در غدير انقلاب است ،روزي كه زنده كننده و ياداور تمام اين نعمت است و البته مطمئنا انفجار اين نور چشم دشمنان اسلام و انقلاب را كور خواهد نمود؛ان شاالله.  


----------------------------------------------

پينوشت:

1-اِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّیَ یُغَیِّروا ما بِاَنفُسِهِم؛بى‏ترديد خداوند سرنوشت قومى را تغيير نمى‏دهد تا آنها وضع خود را تغيير دهند. . سوره رعد، آیه11

2- برگزارى دهه‌ى فجر، بايد مثل برگزارى جشن نيمه‌ى شعبان باشد. ۱۳۶۹/۱۰/۱۱

3-دهه فجر در حقيقت ولادت امامت در اين كشور است؛ به همان معنايى كه خود امام و اسلام براى ما ترسيم كرده‌اند. ۱۳۶۹/۱۰/۱۱



درج این مطلب در روایت نو و آی پرس

از طلوع فجر ولایت فقیه تا طلیعه صبح ظهور

قسم به فجر و شكافتن پرده سیاه شب

"فجر صادق" از همان ابتدا در افق گسترش پیدا می كند، نورانیت و شفافیت خاصی دارد، مانند  نهر آبی زلال، افق مشرق را فرا می گیرد و بعد در تمام آسمان گسترده می شود. فجر صادق اعلام پایان شب و آغاز روز است  و با ورودش وقت نماز صبح وارد می شود... آری انگار روز ظهور آغاز گشته است و از «امام آمد» درشت روزنامه ها تا دمیدن صور انقلاب، ده روز، پربارتر از ده قرن گذشت؛ «وَ الْفَجْرِ وَ لَیالٍ عَشْرٍ»

فرمان امام زمان (عج) در شب پیروزی انقلاب

اما شب قدر انقلاب شبی است که تقدیر ها به دست امام زمان رقم می خورد و بی شک دست او و اشاره الهی او این معجزه را در روزگار معاصر رقم زد و طاغوت کهنه و قدرتمند این سرزمین پاک را کنار زد تا با استقرار شخص ولی فقیه که حجت امام زمان است باز حکومت به صاحب اصلیش باز گردد و موید این موضوع خاطرات متعددی است که از آن زمان نقل شده است که یکی از آنها خاطره ای از شب پیروزی انقلاب است که از آقای مرتضایی فر در سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی  نقل شده است:

ایشان در آن خاطره می‌گوید: «ما روز 21 بهمن 1357 در منزل آیت‌الله طالقانی نشسته بودیم. به ایشان گفتند: «امام پیام داده که مردم در خانه‌های خود نمانند، بیرون بریزند و به حکومت نظامی اهمیت ندهند». آقای طالقانی گفت:
«امام مدت پانزده سال از ایران دور بوده‌اند و توجه ندارند که این دژخیمان رژیم چه بی‌رحم هستند. اگر مردم بیرون بریزند، همه را قتل عام می‌کنند؛ بنابراین صلاح در آن است که در منازل و خانه‌ها بنشینیم، ببینیم عاقبت کار چه می‌شود؟».
بعد مرحوم طالقانی با امام حدود نیم ساعت تلفنی گفتگو کرد تا شاید امام را قانع کند که مردم را از خانه‌هایشان بیرون نیاورند. ما حرف‌های آقای طالقانی را شنیدیم که سعی داشت امام را هرطور شده، از تصمیم خود مبنی بر بیرون آمدن مردم از خانه‌ها و اهمیت ندادن به حکومت نظامی، منصرف نماید.
تا اینکه آقای طالقانی گوشی را گذاشت و در گوشه‌ای زانوانش را بغل گرفت و ساکت ماند! حتی سرش را روی زانوانش تکیه داد و به فکر فرو رفت.
ما با خود گفتیم حتماً امام حرفی زده و مثلاً به ایشان گفته شما دخالت نکنید و ...؛ بنابراین آقای طالقانی ناراحت شده است. امّا چیزی نگفتیم تا اینکه ایشان یک دفعه سر از زانوانش برداشت و به حال طبیعی و عادی برگشت. سؤال کردیم: «آقا چه شده؟ آیا امام به شما پرخاش کردند یا حرفی گفتند که شما ناراحت شدید؟» آقای طالقانی گفت:
«نه، نه، اصلاً مسئله این نیست. من اصرار کردم که امام اعلامیه‌هایش را پس بگیرد و امام هرچه می‌گفت، من قانع نمی‌شدم، در آخر فرمود: «آقای طالقانی! اصرار نکن! احتمال بده که این دستور از طرف امام زمان (عج) است!» تا امام این جمله را گفت، من به خود لرزیدم و بی‌اختیار گوشی را گذاشتم و حالم دگرگون شد!».

 فجر صادق، وجود ولی فقیه است

می گویند که فجر، امام زمان (عج) است که البته هر نوری بالاصاله از اوست اما اینگونه نیست چون فجر صادق وجود ولی فقیه است که تاریکی های غیبت را می شکافد و زمینه را فراهم می کند و آنگاه که شب به لحظات پایانی خود می رسد، خورشید  ولایت طلوع می کند و او حضرت وجه الله ،بقیة الله الاعظم ،امام زمان ارواحنا فداه است.

 

و آنروز دیگر باید گفت "معما چو حل گشت آسان شود" و که "لا يَنْفَعُ نَفْساً إيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ في‏ إيمانِها خَيْراً 1"

 که امام صادق (ع) فرمودند: در آن روز ايمان کساني که قبل از قيام حضرت با شمشير، نبوده است. سودي نخواهد داشت گرچه به امامان پيشين يعني پدران حضرت(ع) ايمان داشته باشد2.

و کسی که به ولی فقیه ایمان ندارد به امام زمان (عج)ایمان ندارد که او حجت امام زمان است و اطاعت او اطاعت امر امام زمان علیه السلام؛ و زندگی در سایه ولایت فقیه تمرین زندگی در کنار حجت بالغه حق و امام معصوم علیه السلام است.

 

برادران پیامبر در بین الطلوعین روزگار

آری در یک نگاه نمادین ، خورشید که در آید دیگر نماز قضاست و وقت خواندن آن تمام است و بین الطلوعین پر برکت ترین ساعات روز است از طلوع فجر ولایت مطلقه فقیه تا طلوع نور حقیقت و خورشید ولایت ،ولی عصر و زمان که امروز یاوران صدیق ولی فقیه در طوفان حوادث نام مهدی را زمزمه می کنند همان مهدی ای که او را ندیده اما تشنه دیدار اویند ؛

و رسول الله عاشق دیدار اینان است که برادران اویند آنگاه که می فرماید:

"عن ابی بصیر عن ابی جعفر(ع) قال: قال رسول اللّه ، صلی اللّه علیه وآله، ذات یوم و عنده جماعة من أصحابه: «أللّهمّ لقّنی إخوانی» مرّتین فقال من حوله من اصحابه: أمانحن إخوانک یا رسول اللّه ؟ فقال: لا، إنّکم أصحابی و إخوانی قوم فی آخرالزمان آمنوا و لم یرونی، لقد عرّفنیهم اللّه بأسمائهم و أسماء آبائهم، من قبل أن یخرجهم من أصلاب آبائهم و أرحام أمّهاتهم، لأحدهم أشدّ بقیّة علی دینه من خرط القتاد3 فی اللّیلة الظلماء، أو کالقابض علی جمر الغضا۴، أولئک مصابیح الدّجی، ینجیهم اللّه من کل فتنة غبراء مظلمة۵."

 

ابو بصیر از ابوجعفر [امام محمدباقر] که درود خدا بر او باد نقل می کند که فرمود: روزی پیامبر خدا، که بر او و خاندانش درود باد، در حالی که عده ای از یارانش نزد او بودند، فرمود: خداوندا برادران مرا به من بنما! ایشان این سخن را دو مرتبه تکرار کردند. در این هنگام گروهی از یاران که گرد آن حضرت بودند گفتند: ای پیامبر خدا! آیا ما برادران شما نیستیم؟

 

فرمود: نه، شما یاران من هستید. برادران من قومی هستند [که] در آخرالزمان [خواهند آمد] آنها به من ایمان می آورند در حالی که مرا ندیده اند. خداوند آنها را با نامهایشان و نامهای پدرانشان شناسانده است، پیش از آن که از پشتهای پدران و رحمهای مادرانشان خارج شوند. هر یک از آنها بر دین خود پایدار می ماند، در حالی که این عمل از دست کشیدن بر خارهای گون در شب تاریک و یا در دست گرفتن آتش برافروخته از درخت گز دشوارتر است.

ایشان چون چراغی فروزان در دل تاریک شب می درخشند، خداوند آنها را از همه فتنه های تیره و تار در امان نگه می دارد.

   

آری این سخن پیامبر است که خداوند مومنین به او را در آخرالزمان از هر فتنه ای نجات می دهد و این کشتی انقلاب است که در آستانه سی و پنجمین سالگرد تولدش همچنان بر امواج جنگ و فتنه پیش می رود و سینه تاریکی را می شکافد و البته امواج حرکت این کشتی عظیم نه تنها همین منطقه بلکه عالم را فرا خواهد گرفت و مقدمات ظهور مهدی ارواحنا فداه فراهم خواهد گشت؛ان شا الله.


1-سوره : الانعام آیه : 158

2-كمال الدين و تمام النعمة ج‏1 ص 18

3-«خرط القتاد» کنایه از سختی و دشواری کاری است.  /**/

/**/ 4-«جمر الغضاء» نیز کنایه از مشکل بودن کاری است. «جمر» به معنای اخگر و شعله های آتش و «غضا» به معنای درخت شوره گز است.  /**/

5-بحارالانوار، ج52، ص124-123، ح8


  /**/


درج این مطلب در دانا و گرداب و صراط و جام نیوز و عماریون و حریم یاس و مفید نیوز و باشگاه خبرنگاران و صبح الوند

وحدتی که علی ابن ابیطالب به ما آموخت

امروز رضایت پیامبر ،حضرت زهرا و امیر المومنین علیهم السلام در چیست؟


سوال این است که دغدقه پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم در مورد وحدت مسلمانان چه بود؟ آيا تا به حال اين را از خود پرسيده ايم كه چرا در مورد وحدت از پيامبري كه تا آخر دنيا را مي ديد و وقايع و اختلافات مسلمانان جلوي چشمش بود نسخه نمي گيريم؟ به راستي نگراني پيامبري كه در صدد اظهار دينش بر همه دينها و بر همه دنيا بود چه مي تواند باشد؟!

پيامبر در روزهاي آخر عمر شريفش چه مي ديد و چه عهدي از اميرالمومنين عليه السلام گرفت؟ چرا بايد در ايامي كه ايام تولد ختم المرسلين و فخر شيعيان و اهل سنت است و اين مي تواند براي آنان وحدت ساز باشد دقيقا چند روز قبل از اين ايام روز "عمر كشان"  و به اصطلاح "عید الزهرا" ناميده شود و حال آنكه اصلا معلوم نيست كه چنين شخصي در چنين روزي مرده باشد بلكه تحقيقات اهل فن چيز ديگري را مي گويد! و شادی حضرت زهرا سلام الله علیها آیا به ایجاد تفرقه بین مسلمین و کشتار آنها محقق می شود؟؟

حالا ما بياييم با اين توجيه كه او بالاخره در روزي مرده است ،مشخصا همين روز را براي جشن گرفتن انتخاب كنيم!! به يقين مي تواند دست شیاطین و عوامل استكبار ،كه تنها آنان از اين تفرقه سود مي برند در اين كار باشد،آنهم با اين جشني كه در بسياري موارد افراد در آن پا را فراتر از قيود اخلاقي و مصلحت هاي علوي مي گذارند.

بايد سوال كرد كه اي افرادي كه بدون توجه به دستور بزرگانتان اينگونه محافل و مجالس را برگذار مي كنيد! اين عمر كشان است يا مسلمان كشان! به كجا چنين شتابان؟ آيا ما شيعيان هيچ گاه از خود پرسيده ايم كه آن چه مصلحتي بود كه اميرالمومنين در مقابل جسارت به دختر پيامبر و زهراي اطهر سلام الله عليها ،ناگزير و ناچار صبر و سكوت نمود؟!

تمام آن مصلحت در امروز  وجود دارد بلكه شايد امروز نياز به رعايت اين مصلحت داراي شيب بيشتري باشد، به قول مقام عظماي ولايت بايد مواظب باشيم كه در ميدان دشمن بازي نكنيم و موجبات شادي او را فراهم نكنيم!

امروز اگر مسلمانان در دنيا با وجود كثرت و جمعيت ميلياردي باز در موضع ضعف هستند و آزار اذيت مي بينند وبسيار كشته مي شوند مطمئنا به خاطر عدم وحدت آنان است.

امروز اگر شيعه بتواند پيرو واقعي آن اميرالمومنين بصير باشد ،اين امر مطمئنا موجب پيروزي مسلمانان خواهد بود،اميرالمومنين در زمان خود اتحاد ظاهري را با خلفا حفظ مي كرد و حتي به آنها در بسياري از موارد ياري مي رساند تا عزت مسلمانان وچهره مسلمين مخدوش نگردد وكفار را براي دست اندازي به حاكميت اسلام به طمع نياندازد همچنين در زمان ساير ائمه عليهم السلام نيز سياست نفي ديگري براي اثبات خود تاييد نمي گشت بلكه چنان بيان مي فرمودند كه شيعه بايد "شيعه" باشد تا امتيازات فراوان و نوراني اهل بيت در او جلوه نمايد و آفتاب آيد دليل آفتاب!

در انتها در يك استدلال كلي مي توان گفت كه صرف نظر از اختلافاتي كه شيعه با اهل سنت دارد ،امروز ما در يك سپاه و در يك جبهه در مقابل دشمن واحد تحت لواي اسلام ناب محمدي قرار داريم و هر گونه تفرقه در جبهه خودي در چنين شرايطي به سود دشمن سوء استفاده گر و فرصت طلب است؛ دشمني كه با مظاهر اسلام ناب در تمام دنيا در ستيز است و پيامبر اسلام را مورد اهانت قرار مي دهد و امروز همه بايد براي حفظ و حراست ازاصل اسلام و احترام مسلمانان قيام كنيم به اميد روزي كه با ظهور حجت حق اسلام واقعي در سراسر جهان گسترش يابد. 



برخی منابع تاریخی و حدیثی دغدقه و سیره امیرالمومنین علیه السلام در حفظ وحدت میان مسلمین


هنگامى كه على علیه‏السلام مشغول تجهیز پیامبر صلی الله علیه و‏ آله بود، عده اى در سقیفه براى انتخاب خلیفه اجتماع كردند. ابوسفیان كه شم سیاسى نیرومندى داشت، زمانى كه خبر بیعت مردم را با ابوبكر شنید، زمینه اختلاف مسلمانان را آماده ‏تر دید. افزون بر خطر ارتداد، اختلاف مهاجران و انصار در پایتخت كشور اسلام، امرى نمایان بود ؛

به رغم این كه پیامبر صلی الله علیه و‏ آله پیوسته براى ایجاد برادرى و الفت بین مهاجران و انصار، فراوان كوشید (انفال (8)، 63)، حس عصبیت و نژاد پرستى برخى افراد، باعث شد بعد از رحلت پیامبر گرامى، مهاجران و انصار دائم همدیگر را به جنگ تهدید كنند.

ابوسفیان كه زمینه اختلاف را به خوبى دریافته كرده بود براى رسیدن به هدف شوم خود، «درِ خانه» امام على علیه‏ السلام را زد و به وى پیشنهاد كرد كه «دستت را بده تا من با تو بیعت كنم و دست تو را در جایگاه خلیفه مسلمانان بفشارم كه اگر من با تو بیعت كنم، هیچ كس از فرزندان عبد مناف با تو به مخالفت بر نمی خیزد و اگر فرزندان عبد مناف با تو بیعت كنند، كسى از قریش از بیعت تو سر نمى‏پیچد و سرانجام همه عرب تو را به فرمانروایى می پذیرند» (ابن شهر آشوب، ص 77).

امیر مؤمنان در این لحظه جمله تاریخى خود را درباره ابوسفیان گفت: مازلت عدوا للاسلام و اهله؛ تو بر دشمنى خود با اسلام باقى هستى (یوسف بن عبد البر قرطبى مالكى، ج 2، ص 690).

ابوسفیان ساكت ننشست و براى تحریك احساسات امام على علیه ‏السلام و یارانش اشعارى بدین مضمون سرود: نباید در مقابل حق مسلّم‏تان كه غارت شده است سكوت كنید!

بنى هاشم لاتطمعوا الناس فیكم و لا سیّما تیم ابن مرّة او عدى
فما الامر الا فیكم و الیكم و لیس لها الا ابو حسن على

(ابن شهر آشوب، ص 87)

فرزندان هاشم! سكوت را بشكنید تا مردم به ویژه قبیله‏هاى تیم و عدى در حق مسلّم شما چشم طمع ندوزند. امر خلافت به شما و به سوى شما است و براى جز حضرت على كسى شایستگى ندارد.

على علیه‏ السلام كه از هدف شوم ابو سفیان در ایجاد فتنه و آشوب براى خشكاندن نهال نوپاى اسلام وبازگرداندن جاهلیت به خوبى آگاه بود، ضمن رد این پیشنهاد به وى فرمود: تو به جز فتنه و آشوب، هدف دیگرى ندارى. تو مدت‏ها بدخواه اسلام بوده‏اى. مرا به نصیحت و سپاهیان تو نیازى نیست (طبرى، ج 3، ص 209؛ ابن ابى‏الحدید، ج 2، ص 45؛ على ابن اثیر، ج 2، ص 7).

در نهج البلاغه نیز حضرت در پاسخ این اقدام ابوسفیان و آگاه كردن مردم از عواقب بد اختلاف می ‏فرماید: موج‏هاى فتنه را با كشتیهاى نجات بشكافید. از ایجاد اختلاف و دو دستگى دورى گزینید و نشانه‏ هاى فخر فروشى را از سر بردارید. ... اگر سخن بگویم، مى‏گویند بر فرمانروایى حریص است و اگر خاموش بنشینم، گویند از مرگ مى‏ترسد. به خدا سوگند! علاقه فرزند ابوطالب به مرگ بیش از علاقه كودك به پستان مادر است.

اگر سكوت می كنم، به سبب علم و آگاهى خاصى است كه در آن فرو رفته‏ ام و اگر شما هم مثل من آگاه بودید، به ‏سان ریسمان چاه، مضطرب و لرزان میشدید (نهج البلاغه، خطبه 5).

عِلمى كه حضرت از آن سخن مى‏گوید، آگاهى از نتایج وحشت آور اختلاف و دو دستگى مسلمانان است؛ زیرا حضرت به خوبى می دانست كه قیام براى احقاق حق، به قیمت از بین رفتن اسلام و بازگشت مردم به عقاید جاهلى، تمام می شود؛ بدین جهت، ترجیح مى‏دهد برای حفظ اسلام و وحدت امت اسلامى سكوت كند.

در نامه ‏اى هم كه به مردم مصر نوشته، علت سكوت خود را همین مسأله بیان كرده است: به خدا سوگند! من هرگز گمان نمی كردم كه عرب خلافت را از خاندان پیامبر صلی الله علیه و‏ آلهر  بگیرد یا مرا از آن باز دارد. مرا به شگفتى وانداشت جز توجه مردم به دیگرى [= ابوبكر] كه دست او را براى بیعت می ‏فشردند؛ از این رو من دست نگاه داشتم. دیدم گروهى از مردم از اسلام بازگشته اند و می خواهند آیین محمد صلی الله علیه و‏ آله را محو كنند.

ترسیدم كه اگر به یارى اسلام و مسلمانان نشتابم، در پیكر آن رخنه و ویرانى مشاهده كنم كه مصیبت و اندوه آن بر من بالاتر و بزرگ‏تر از حكومت چند روزه اى است كه به زودى مانند سراب یا ابر از میان می رود؛ سپس به مقابله با این حوادث برخاستم و مسلمانان را یارى كردم تا آن كه باطل محو شد و آرامش به آغوش اسلام و جامعه اسلامى بازگشت (همان، نامه 62).

چنان‏كه ملاحظه می شود، در این نامه حضرت تصریح مى‏كند كه نخست خود را كنار كشیدم هنگامى كه اسلام و امت اسلامى را در معرض خطر دیدم و با این‏كه حق من غصب شده بود، آن‏را نادیده گرفتم و به كمك دین و مسلمانان شتافتم.

حفظ وحدت امت اسلامى، براى جلوگیرى از آسیب‏هاى دینى و ارتداد مسلمانان در سخنان دیگرى از امام علیه ‏السلام نیز جلوه گر است. حضرت می فرماید: قریش پس از پیامبر صلی الله علیه و‏ آله ، حق ما را گرفت و به خود اختصاص داد. بعد از تأمل به این نتیجه رسیدم كه صبر كردن [بر غصب حق خود [بهتر از ایجاد تفرقه بین مسلمانان و ریختن خون آن‏ها است. مردم تازه مسلمانند و كوچك‏ترین سستى دین را تباه می ‏كند و كوچك ترین فردى ممكن است دین را از بین ببرد (ابن ابى الحدید، ج 1، ص 308).

على علیه‏السلام در روزهاى اولیه حكومت خود ضمن باز گفتن اوضاع پس از وفات پیامبر صلی الله علیه و‏ آله كه حق‏شان تلف شده و در ردیف توده بازارى‏ها قرار گرفته است فرمود: پس از پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله حق ما را غصب كردند و در ردیف توده بازارى‏ها قرار گرفتیم. چشم‏هایى از ما گریست و ناراحتی ‏ها پدید آمد. به خدا قسم! اگر بیم وقوع فتنه میان مسلمانان و بازگشت كفر و تباهى دین نبود، رفتار ما با آنان طور دیگرى می بود و با آن‏ها می جنگیدم (همان، ص 307؛ شیخ مفید، مصنفات، ج 13، ص 155).

حضرت نه تنها هنگام رحلت پیامبر صلی الله علیه و‏ آله مردم را از اختلاف باز داشت، بلكه در شوراى شش نفرى نیز كه بیعت عبدالرحمن با عثمان را نیرنگى بیش نمى دانست، بیعت كرد و عملاً جلو اختلاف مردم را گرفت و خطاب به اعضاى شورا فرمود: گرچه رهبرى، حق من است و گرفتن آن ازمن، ظلم بر من شمرده می شود، مادامى كه كار مسلمانان رو به راه باشد و فقط به من جفا شود، مخالفتى نخواهم كرد (نهج البلاغه، خ 74؛ محمدبن جریر بن یزید، ج 4، ص 228).

پیش از ورد به جلسه شورا، عباس عموى پیامبر صلی الله علیه و‏ آله از على علیه‏السلام می خواهد در جلسه حضور نیابد؛ زیرا نتیجه آن را كه عثمان انتخاب خواهد شد، به طور قطع می دانست. امام علیه‏ السلام ضمن تأیید عباس در مورد نتیجه آن جلسه، پیشنهاد وى را رد كرد و فرمود: انى اكره الخلاف. من اختلاف را دوست ندارم (ابن ابى الحدید، ج 1، ص 191؛ احمد بن عبد الرب اندلسى، ج 4، ص 260).

روزى كه على علیه‏السلام دست روى دست گذاشته بود، بانوى گرامى حضرت، فاطمه علیهاالسلام ، او را به قیام دعوت كرد. در همان هنگام صداى مؤذن به نداى «اشهد ان محمد رسول الله» بلند شد. امام علیه‏ السلام رو به همسر گرامى خود فرمود: آیا دوست دارى این صدا در روى زمین خاموش شود؟ فاطمه علیه االسلام فرمود: هرگز. امام علیه‏ السلام گفت: پس راه همان است كه من پیش گرفته‏ام (ابن ابى الحدید، ج 11، ص 113).

بیش از این همکاری امیرالمومنین علیه السلام با خلفا در موضوعات متعدد بسیار زیاد است که منابع آن موجود می باشد اما دیگر ذکر آن موارد از حد این مقال خارج است.

 

درج این مطلب در راسخون و عمارنامه و عرش نیوز و باشگاه خبرنگاران و طاووس بهشت

اي سيد و مولاي ما!

 

اي سيد ما و اي مولاي ما،فداي دردهاي دلت،تو كانون انعكاس نور  ولي عصر و خورشيد زمين و زماني و بار امتي به دوش توست،دوشي كه عليوار بار يتيمي امت اسلام را برخود تحمل مي كند،آه از فاصله اي كه با تو دارم ،فكر و ذهن كوچك من و درك ناقص من كجا و رهيافتن به اوج استواي عرشي تو كجا؟ و حال آنكه تو حجت حجت اللهي و سايه لطف حضرت بقيۀ الله.

اي سيد و مولاي من ،اي كاش عنايت الهي تو و نور يد اللهي تو شامل حال اين بنده كمترين بشود تا هيچ گاه جمال معشوق از صفحه چشمم پاك نشود و توان آن را داشته باشم تا در كاروان بسيجيان تو با شم هم آنان كه گرد و غبار پايشان نور معرفت بر قلبها مي نشاند.

مني كه چشمهاي نيمه كوري دارم و گاهي تنها گرماي نور الهي را در پيش رويم احساس مي كنم ، دريچه اي از نور در طريق قرب تو مي بينم كه تنها طريق رسيدن به باب الله است يادم از سخن آن يگانه يار ولي عصر بهجت عارفان ـ كه خدايش رحمت كند ـ افتاد كه مردم را به استقبال از تو مي خواند كه استقبال از تو استقبال از ولايت الله است1.

آه اي كساني كه دوست داريد بدانيد تا در پيشگاه امام زمان عليه آلاف التحيه و الثناء چگونه ايد؛ ميزان ولايت حق و لطف جاري خداي تبارك وتعالي كه هميشه حجت را پيش چشم همگان تمام مي كند،در مقابل شماست!، با او چه كرديد!؟ امر او نسبت به شما چگونه بوده است؟ نكند نداي "اني جعلته عليكم حاكما"* را از ياد برده و دست رد بر سينه هدايت زده ايد! كه اگر اينگونه ايد بايد بگويم كه "هي علي حد الشرك باالله" و الرد علي بقيۀ الله.

از خداوند عزيز حكيم مي خواهيم كه به حق ولي عصر ما را مطيع حاكميت هميشگي خويش بر نفوس و زندگيمان قرار دهد تا در ايمانمان منفعتي يابيم و با ياري ولايت كسب خير نماييم براي فردايي كه "لا ينفع نفسا ايمانها لم تكن آمنت من قبل او كسبت في ايمانها خيرا"(قسمتي از زيارت آل ياسين)

*در حديثي كه در كتاب ولايت فقيه امام خميني و علامه مصباح يزدي آمده امام عليه السلام فقيه عادل را حاكم بر مردم قرار ميدهند و رد بر او را رد بر اهل بيت عليهم السلام و رد بر خدا و در حد شرك به خداوند بيان مي فرمايند.

 1-نقل از حجةالاسلام آقاتهرانی

روضه گنه کارانِ امیدوار

حسین جان سر افکنده ام چون حر،مرا بپذیر و بر گناه فراوانم خرده مگیر،ای شاه قلوب که نامت نقش دلهاست،آنچه در دل سیاه من نور امید می تاباند و افسردگیم را به مشتاقی تبدیل می کند،قصه تو با غلام سیه روی است،آیا می شود؟ ،حسین جان تویی آن باب الهی که هیچ گاه بر بنده گنه کار بسته نیست و آن روی رحمت که هیچ گاه چشمه عنایتش  دور از جان و دلهای خسته نیست.


حسین جان،چرا حلاوت نامت را پیوسته نچشم که مرا توشه ای جز یاد تو نیست،کشتی نجات و دستگیری محرمت دوباره به راه افتاده و ما در راه افتادگان در حسرت فراز عرشه حسینی شدن نگاه امید به عنایت تو داریم و پیوسته سلام پر طمع به پیشگاه تو و بزرگ یاران تو عرضه می داریم،باشد که علیک تو برکت جانمان شود؛اما رشته های نجات افکنده از سفینه تو اصحاب باوفای تواند،

سلام بر مسلم تنهای کوچه های بی وفای کوفه،سلام بر حبیب پیر رکاب اباعبدالله،سلام بر قاسم بن الحسن همان شیرین کام از حلاوت حسینی شدن،سلام بر فداییانی که بودند و ماندند و پیام وفاداری در رکاب ولی را به مدعیان ولایتمداری رساندند،

حسین جان سلام بر اسماعیل اربا اربا شده تو که سیراب از پیمانه محمدی بود و اباالفضل،اباالفضل،اباالفضل که مناجاتی جدا بایدم با اباالفضل بر منی که کامم آشنا با مشت مشت آبهای غفلت و دنیا زدگی است که از سر بی وفایی به اربابم به کام رسانده ام و هیچ گاه او و خانواده کریمش را به مشک لبیکی وفادارانه مهمان نکرده ام؛کاش در کربلای آخرالزمانی روزهای زندگیم چنان دستگیریم نمایی که لحظه آخر،لبخند رضوان را بر لبان بهشتی ات تماشا کنم.

السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین.

 

درج این مطلب در فرهنگ نیوز و دیار باران و بسیج دانشجویی قائمشهر و بچه های آسمانی

 

آنچه بدتر از گناه است در کلام حضرت روح الله

همیشه با ترک یک مرحله انسان مواجه با مرحله سختتر می شود و این موضوع را باید تطبیق بر ترک گناه و انجام اعمال صالح نمود که البته مرحله اول است و از پس آن چیزی است که مرتکب شدن بدان بر طبق روایات اهل بیت علیهم السلام بدتر از گناهی است که انسان را از خدا دور میکند و آن "عجب" است.

یکی از معارف مظلوم در زمانه کجیها و تبهکاریها،مباحث علم شریف اخلاق است که علمای عمیق نگر و الهی دین ما در کتب با ارزشی برای ما به یادگار گذاشته اند،در میانه این کتب کتاب چهل حدیث امام روح الله یکی از کتب انسان ساز است که قدر این در را تنها عالمان ربانی از اهل معرفت دانسته و می دانند،در این مطلب اشاره ای به مطالب حدیث سوم از احادیث این کتاب گرانسنگ می کنیم باشد که نسیمی از نفس آن پیر جمارانی نفس مرده ما را نیز زنده کند.

بحث ما بحث از یکی از آفت های اخلاقی است که در احادیث اهل بیت بزرگتر از گناهان شمرده شده و موجب بسیاری از آفت های دینی و البه دنیایی می شود از جمله آنچه از اصطکاک ها و تفرقه ها و انحرافات و ناکامی ها و بازماندن ها از پیشرفت و کمال در مجموعه ها و اجتماعات است که این رذیله اخلاقی موجب آن می شود.

این رذیله اخلاقی به گفته امام رحمه الله ریشه بسیاری از آفت های دیگر از جمله ریا و کبر و صفات مهلک دیگر است.

"عُجب" همانکه در یک کلام در مورد آن گفته می شود خود پسندی و بزرگ شمردن و فریفته شدن به اعمال و ویژگیهای شخصی، آفتی است که به خرمن عقاید و صفات و اعمال ظاهرا نیکوی انسان می زند و چیزی از آنها در توشه آخرتی فرد باقی نمی گذارد.

البته حضرت امام همان ابتدا تذکر می دهند که اشتباه نشود "مسرور شدن به آن (عمل) با تواضع و فروتنی کردن از برای خدای تعالی و شکر ذات مقدس حق کردن بر این توفیق و طلب زیاده کردن عجب نیست و ممدوح است" یعنی آنکه در عین آنکه همیشه خود و اعمالمان را ناقص و کم ببینیم و بدانیم ،آنچه بر آن موفقیم را نعمت و لطف خدا بدانیم و بترسیم از آنکه او این نعمت را از ما دریغ کند.

جملاتی در این بخش از کتاب چهل حدیث است که درس بزرگی برای امثال ماست که خود را حزب اللهی و مذهبی می دانیم آنجا که ایشان می فرمایند:

"مرتبه اولی (از مراتب عجب) که از همه بالاتر و هلاکش بیشتر است ،حالی است که در انسان به واسطه شدت عجب پیدا شود که در قلب خود بر ولی نعمت خود و مال الملوک به ایمان یا خصال دیگرش منت گذارد،گمان کند که به واسطه ایمان او در مملکت حق وسعتی یا در دین خدا رونقی پیدا شد،یا به واسطه ترویج او از شریعت یا ارشاد و هدایت او یا امر به معروف و نهی از منکر او یا اجرای حدود یا محراب و منبرش به دین خدا رونقی بسزا داده یا به واسطه آمدن در جماعت مسلمین یا برپا کردن تعزیه حضرت ابی عبدالله الحسین علیه السلام رونقی در دیانت حاصل شد که به سبب آن بر خدا و بر سید مظلومان و بر رسول اکرم صلی الله علیه و آله منت دارد،هر چند اظهار این معنی نکند در دلش منت می گذارد و از همین باب است منت گذاری بر بندگان خدا در امور دینیه."

امام می فرمایند نشانه این عجب این است که فرد در دل خود را از اولیای الهی و بهترین ها بشمارد هرچند در ظاهر از روی ریا شکسته نفسی کند و یا اینکه خود را به واسطه اعمالش در دنیا و آخرت از خدا طلبکار بداند و حال آنکه اگر خدا با عدلش با بشر رفتار کند احدی نجات نمی یابد؛نشانه دیگر و مرتبه بعد آنکه خود را از دیگران ممتاز میداند و در  اعمال خوب دیگران خدشه می کند و اعمال بد خود را توجیه می نماید.

حضرت امام می فرمایند اینچنین شخصی یک وقت که چشم دنیایی ملکی او بسته شد و سلطان برزخ و قیامت طلوع کرد ببیند حال اهل معاصی کبیره از او بهتر است ،آنها را خداوند مستغرق بحار رحمت خود فرموده به واسطه ندامتی که داشتند یا اعتمادی که به فضل الهی داشتند و این بیچاره چون خود را مستقل (ونه مستظل!)دیده بود و در باطن ذاتش از فضل حق بی نیاز شمرده بود با عدل با او رفتار کرده و سر از عذاب الیم و خلود در جحیم در می آورد.

حضرت صادق علیه السلام می فرمایند: شیطان گوید : اگر در سه چیز چیره گردم به پسر آدم باکی ندارم از هرچه بکند زیرا قبول نشود از او : وقتی که بسیار شمارد عمل خود را  و فراموش کند گناه خود را و راه یابد در او عجب.

حقیقتا عجب و خودپسندی و بهتر دانستن خود از دیگران مخالف روح بندگی و نگاه توحیدی است و سرچشمه بسیاری از انحرافات بعدی انسان است پس خدایا "تو کلمه مبارکه توحید را به قلوب قاسیه مکدره ما وارد کن ،ما اهل حجاب و ظلمتیم و اهل شرک و نفاق،ما خود خواه و خود پسندیم،تو حب نفس و حب دنیا را از دل ما بیرون کن ؛تو ما را خدا خواه و خدا پرست کن؛انک علی کل شیئ قدیر".

 

درج اين مطلب در رجانيوز و فارس و لينك دين و نداي انقلاب و اولين خبر و قلمدار و  راسخون

 

برخورد امام رضا (ع) با محبي كه هيچ گاه ايشان را نديده بود!

موسي بن سيار مي گويد: من با حضرت رضا عليه اسلام (در مسير خراسان) همسفر بودم ، همين كه به ديوار هاي شهر طوس نزديك شديم ،صداي شيون و ناله اي را شنيدم ،دنبال صدا رفتم كه به جنازه اي برخوردم، در همين حال ديدم مولايم علي بن موسي الرضا از مركب خويش پياده شدند و خود را به آن جنازه رساندند...و به من فرمودند : "اي موسي بن سيار! هر كه مشايعت كند جنازه دوستي از دوستان ما را گناهانش پاك مي شود، همانند روزي كه از مادر متولد شده است" . همين كه جنازه را نزديك قبر بر زمين نهادند، مشاهده كردم كه امام عليه اسلام به طرف مردم راه افتادند و مردم را كنار زدند تا خود را به جنازه رساندند، دست مبارك و ملكوتي خود را بر سينه او نهادند و فرمودند:

"...تو را به به بهشت مژده باد ،بعد از اين ديگر وحشت و ترسي براي تو نيست! "

عرض كردم فدايت شوم ؛ آيا شما اين مرده را مي شناسيد در حالي كه تا كنون از اين سرزمين گذر نكرده ايد؟ امام عليه السلام فرمودند : " اي موسي! آيا نمي داني كه اعمال و رفتار شيعيان ما در صبح و شام بر ما امامان عرضه مي شود . اگر تقصيري در رفتار آنها ديديم از خداوند مي خواهيم كه از سر تقصير ايشان در گذرد و اگر كار خوب از آنها مشاهده كرديم ، از خداوند مي خواهيم كه به آنها جزاي خير دهد و خدا را سپاس مي گذاريم".1


حالا ،حال ما حال همان شيعه ومحبي است كه آرزوي ديدار امام را داشته است و مانعي بر سر راه اين وصال آمده كه محروم از اين فيض عظيم گشته است اما امام رئوف بر احوال و اعمال ما آگاه است و بنابر متون متقن ديني حيات وممات براي امام عليه السلام معنا ندارد كه در زيارتنامه به امام مي گوييم :اشهد انك تسمع كلامي و ترد سلامي (شهادت مي دهم كه تو كلامم را مي شنوي و سلامم را پاسخ مي گويي) و نيز برخورد او و ابراز محبت او نسبت به همه محبين يكسان است؛

پس اي آقا و مولاي من، حال كه توفيق ديدار شما را نداشته ام از تو ميخواهم كه لطف ملكوتيت را شامل حالم سازي و آنجا كه دستم از زمين و آسمان كوتاه است به دادم رسي و -مانند آنچه كه با اين محب انجام دادي- نويد آرامش و آسايش ابدي و بهشت خلد را به من بدهي...اي امام رئوف!


1-جلاء العيون


 

درج این مطلب در پایگاه تحلیلی خبری 598 و مفيد نيوز و  افسران و حريم ياس و اپل و هجرت نیوز و نور آسمان و گردابــــــــــــــ و  پایگاه اطلاع رسانی سپاه صاحب الزمان و

بی باک نیوز و تحایا و کلوب و آتی نیوز

استدلال امام رضا علیه السلام برای ولایت فقیه

امام رضا علیه السلام در بیانی بعد از ذکر بعضی از ادله دیگر درباره دلیل وجود ولی امر می فرمایند: ...و منها : انا لا نجد فرقة من الفرق و لا ملة من الملل عاشوا و بقوا الا بقیّم و رئیس ؛ لما لا بدّ لهم منه فی امر الدین و الدنیا، فلم یجز فی حکمة الحکیم ان یترک الخلق و هو یعلم انّه لا بدّ لهم الّا به....1

از جمله (علل و اسباب نصب ولی عبارت است از اینکه:) ما هیچ گروه و یا ملتی را نیافتیم که بتواند به حیات و بقای خود ادامه دهد ، مگر با وجود سرپرستی و قیم و رئیسی (که به امور آنان رسیدگی کند)؛ زیرا مردم به ناچار نیاز دارند به وجود سرپرستی که کارهای دنیاو آخرت آنان را تنظیم نماید ،بنابر این هرگز در حکمت حکیم (خدای بزرگ) نمی گنجد که خلق را از آنچه که می داند به آن نیاز دارند (وجود سرپرست) محروم کند ،...

گرچه از این حدیث برای ولایت اهل بیت علیهم السلام استفاده شده اما هر مخاطب آگاهی متوجه می شود که لسان حدیث کلی است و مطمئنا یکی از آن اقوام ،مسلمانان و شیعیان آخرالزمان و در زمان غیبتند که بر طبق ادامه همین حدیث نیاز دارند که حکومت و حاکمی داشته باشند که حق مظلومشان را از ظالم بگیرد و لشکری ایجاد کند برای مقابله با دشمنان خارجی و نیز اموال عمومی و بیت المال را بین ایشان تقسیم کند و اجتماعات مذهبی را در میان آنها برپانموده و رهبری کند و امر دین و دنیای آن ها را در دوران غیبت اصلاح و سرپرستی نماید.


در اینجاست که متوجه امام معصوم در زمان خویش می شویم که مجرای لطف خداوند حکیم در زمین می باشد و هم او در بیان روشنتری حجتی آشکار برای متحیران پس از غیبت خویش قرار می دهد: فانهم حُجتی علیکم و انا حجةُ الله2...که شخص ولی فقیه بر طبق این احادیث و ادله عقلی و نقلی دیگر حجت و حاکم بر مسلمانان و شیعیان و منتظران ظهور امام زمان علیه السلام است.


1-علل الشرایع،ج1،ص183،ح9

2-كمال الدين،ج 2،ص 493.

 

درج این مطلب در راسخون و فرهنگ نیوز و عمارنامه و وصال یار و انتهای افق و احمد شرفخانی

چه فایده ای دارد که چشم داشته باشم اما قرآن نخوانم؟

 

آیات و روایات زیادی در باب انس با قرآن و قرائت و تدبر در این صحیفه سعادت وارد شده است اما در کنار آنها سیره اولیای الهی در توجه به این کتاب آسمانی متنبه کننده و تکان دهنده است.

با نگاهی به سیره حضرت امام خمینی رحمة الله علیه در می یابیم که ایشان جدا از ایام سال در ماه مبارک رمضان توجه ویژه ای به قرآن کریم داشته اند؛ به طوری که روزی هفت بار قرآن می خواندند!؛ در هر فرصتی ولو اندک قرآن می خواندند ،بار ها دیده شد که امام حتی در دقایقی قبل از آماده شدن سفره -که معمولا به بطالت می گذرد- قرآن تلاوت می کنند1.

یکی از اطرافیان امام می گوید که ایشان در نجف چشمشان درد گرفت و به دکتر مراجعه کردند،دکتر بعد از معاینه چشم امام گفت: شما باید چند روزی قرآن نخوانید و به چشمتان استراحت بدهید. امام خندیدند و فرمودند: دکتر، من چشم را برای قرآن خواندن می خواهم، چه فایده ای دارد که چشم داشته باشم و قرآن نخوانم شما یک کاری کنید که من بتوانم قرآن بخوانم2.

 


1-پابه پای آفتاب ج1 ص270

2-برداشت هایی از سیره امام خمینی ج3،ص7

 

درج این مطلب در صراط و عمارنامه

راستی، گرمای ایمان شما چند درجه است؟


حرارت عشق آن حرارتی است که لا محاله در عمل عاشق، نمایان می شود و این روز ها لبهای خشک ،حرارت نمایان عشق عاشقان آسمانی حضرت حق است.

 

براستی اگر شما معشوقی باشید که بخواهید فردی را به کام وصال خود برسانید،آیا او را نمی آزمایید؟! و آن معشوق بی نقص می گوید: الصوم لی و انا اجزی به! که بعضی اینگونه ترجمه کرده اند که خداوند می گوید: من و وصال من جزای روزه دار است!...برای همین مولای ما شیعیان که جز به وصال او به چیزی فکر نمی کند می گوید:حُببَ إِلَى الصوْمُ بِالصیِْ  یعنی روزه در تابستان را دوست دارم!

 

آری این گرمای ایمان و عشق ماست که تنها می تواند بر گرمای هوا و موانع طبیعی رسیدن به رضایت خداوند غلبه نماید،براستی خداوند ما را در میان مجاهدان این ماه مبارک قرار دهد که:

 

فَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَى الْقَاعِدِینَ أَجْراً عَظِیماً (95) نساء

 

خداوند مجاهدین را بر کسانی که از جهاد کردن در راه او خودداری نمودند فضيلت بخشيد و برايشان اجر عظيمي مقرر داشت.

 

فقط اینگونه نیست که جنگیدن در میدان جنگ،جهاد محسوب شود بلکه در مسیر اطاعت از مولا ، خدای تعالی، هرگاه که راه سنگلاخی تر و سختتر باشد این اطاعت جهاد در راه خدا محسوب می گردد که حتما شنیده اید که روزه گرفتن برای اطاعت از خداوند در گرمای تابستان مصداق جهاد و برترین جهاد قرار گرفته است.(1)

 

فقط یک جمله دیگر با شما عاشقان روزه دار دارم و دیگر سخن تمام و آن اینکه یکی از علما می فرمودند: این روزها که در گرمای تابستان توفیق گرفتن روزه پیدا می کنید و عطش بر لبهای شما خودنمایی می کند،اینجا محل مزد گرفتن است! با همین حال روی دل به مولای تشنه لبتان کنید و بگویید:" السلام علیک یا اباعبدالله"




1-در کتب روایی مانند وسایل الشیعه و یا مستدرک آن بابی با عنوان بَابُ اسْـتِحْبَابِ الصوْمِ فِـى الْحَر وَ احْتِمَالِ الظـمَإِ فِیهِ یعنی استحباب روزه در گرما و تشنگی وجود دارد که در ذیل آن روایاتی در این زمینه نقل شده است:رسول خدا(ص) روزه در گرما را جهاد می داند «الصوم فی الحر جهاد»و امام صادق(ع) آن را برترین جهاد معرفی می کند «أَفْضَلُ الْجِهَادِ الصوْمُ فِى الْحَر»

و در کتب روایی دیگر نیز احادیث فراوانی در فضیلت روزه داری در هوای گرم آمده است:

صادق آل محمد علیه السلام فرمود: هر كس یك روز را در هوای گرم روزه بگیرد و در اثر گرما تشنه شود خداوند هزار ملك را مامور می كند تا دست نوازش بر صورت او بكشند و او را به خبرهای خوب و بهشت بشارت دهند  تا افطار كند و خود خداوند خطاب به او می فرماید: چقدر بوی تو گواراست! ای ملائكه من! شاهد باشید كه من او را آمرزیدم.(بحار93/247)مریم عذرا (س)که عمر خود را در عبادت و تهجد و تزهد سپری کرد و به بالاترین مدارج معنوی رسید بعد از آنکه توسط پسرش حضرت عیسی (ع) دفن شد در پاسخ به این سوال فرزندش که مادر آیا دوست داری به دنیا برگردی؟ جواب می دهد آری دوست دارم برگردم و در شبهای بسیار سرد نماز بگزارم و در روزهای بسیار گرم روزه بگیرم که پسرم راه خیلی مخوف و ترسناک است. «ناداها بعد مَا دُفِنَتْ فَقَالَ یَا أُماهُ هَلْ تُرِیدِینَ أَنْ تَرْجِعِى إِلَى الدنْیَا قَالَتْ نَعَمْ لِأُصَلىَ لله فِى لَیْلَةٍ شَدِیدَةِ الْبَـرْدِ وَ أَصُومَ یَوْمـاً شَدِیدَ الْـحَر یَا بُـنَى فَـإِن الطرِیقَ مَخُوفُ»

 

در مرآت

  درج این مطلب در عمــــــــــــــــاریون  و  مفید نیوز  و  حریم یاس  و  الف و ملل نیوز

درج این مطلب در جهان نیوز با عنوان "ایمان شما چند درجه است؟  و  پایگاه خبری تحلیلی تعامل

بچه‌ها بوی بهشت می‌آید، آیا شما هم این بو را استشمام می‌کنید؟

پیش از نقل روایت و خاطره مرحوم فردوسی پور، باید به این نکته اشاره کنم که دکتر سید علیرضا بهشتی، فرزند مرحوم بهشتی و خانم ملوک السادات، دختر ارجمند ایشان، هر دو برای من از حالات غیر عادی و روحانیت و جذابیت پدرشان در روز آخر که با روزهای گذشته فرق اساسی داشت، تعریف کردند. دختر شهید بهشتی از قول مادرشان می‌گفت: پدرم در آن روز ابتدا غسل شهادت کرد و سپس لباس نو پوشید و از خانه بیرون رفت.


دختر شهید بهشتی برای من تعریف می‌کرد همسر شهید مطهری، پیش از شهادت که در یک جلسه سخنرانی پدرم حضور داشت، به اطرافیان خود و از جمله من و مادرم گفته بود نگاه کن ببین چقدر از صورت آقای بهشتی نور می‌بارد که دل من از جمله او یکباره لرزید و بعد گفت: خدا به داد ما برسد و ایشان را برای انقلاب نگه دارد.

مرحوم فردوسی پور درباره آخرین ساعات عمر مبارک شهید بهشتی می‌گفت: اول مغرب نماز را به امامت شهید محمدحسین صادقی خواندیم. وقتی بیرون آمدیم، دیدم آقای بهشتی می خواهد وضو بگیرد. گفتم: آقا شما تازه می خواهید وضو بگیرید؟ جلسه امشب حساس است، زود تشریف بیاورید. فرمودند شما بروید من هم زود نماز را می خوانم و می‌آیم. فوری وضو گرفت و در صحن حزب نماز جماعت دیگری تشکیل شد که خوشبختانه عکس آن هم که آخرین عکس آقای بهشتی است، موجود است. در جلسه منتظر نشسته بودیم. من دم در نشسته بودم وقتی آقای بهشتی وارد شد، همه به احترام ایشان بلند شدند و شوخی با ایشان شروع شد. یکی می‌گفت: حاج آقا امشب خیلی نورانی شده‌اید. خیلی زیبا و خوشگل شده‌اید. ایشان هم خندید و گفت: «چشم شما زیبا می‌بیند،‌ من فرق نکرده‌ام.» ولی واقعا نورانی‌تر شده بود. جلو رفتند و نشستند. پس از اینکه تغییر دستور جلسه به رأی گذاشته شد و همه رأی دادند که درباره انتخاب رئیس جمهور پس از بنی صدر صحبت شود، بحث شد که حالا چه کسی در این باره صحبت کند که به آقای بهشتی رأی داده شد.

شهید استکی، نماینده شهر کرد، رئیس جلسه آن شب بود. پس از تلاوت قرآن، ‌آقای بهشتی پشت تریبون رفت و سخن خود را آغاز کرد و گفت: ما باید ببینیم رئیس جمهور آینده می‌تواند روحانی باشد یا نه؛ آیا نظر امام که فرمودند رئیس جمهور روحانی نباشد، همین است یا فرق کرده و اجازه می دهند.

بعد افزودند: اگر نظر امام فرق کند که غیر روحانی رئیس جمهور بشود، آن فرد را این جلسه باید تعیین و معرفی کند و اگر فرمودند باید روحانی باشد، باز انتخاب آن توسط این جلسه است، ولی وظیفه ما تعیین چند نفر به عنوان یک هیأت است که خدمت امام بروند و نظر ایشان را بگیرند تا تکلیف ما روشن بشود. مطلب ایشان که به اینجا رسید، حدود ده دقیقه طول کشیده بود. این مدت را هم ساعت من که کامپیوتری بود و پس از انفجار روی 40/8 دقیقه شب ایستاده بود، نشان می‌داد که ده دقیقه قرآن بود و ده دقیقه هم صحبت ایشان طول کشید. برای همین، این ساعت برخلاف اظهار برخی، ساعت 20/8 بود که من در لحظات اولیه، زیر آوار به آن نگاه کردم و پس از آن هم دیگر از کار افتاد.

سخنرانی شهید بهشتی که به اینجا رسید، چون ایشان عادت داشت وقتی صحبتش به جایی حساس از بحث می‌رسید و به اصطلاح معروف گرم می‌شد، مکثی می‌کرد و به شنوندگان دور تا دور جلسه نگاهی می‌کرد که چقدر با صحبت او همراه هستند و بعد بحث را ادامه می‌داد. در این میان، یک دفعه به جمعیت گفت: بچه‌ها بوی بهشت می‌آید. آیا شما هم این بو را استشمام می‌کنید؟ پس از این جمله بود که دیگر ما نفهمیدیم قضیه چه شد. این قدر انفجار شدید و سریع بود که هیچ کس از بازماندگان این فاجعه از لحظه انفجار چیزی به یاد ندارند، ولی این نکته را می دانم که خیلی چهره ایشان بشاش و نورانی شده بود. نکته مهم و باور نکردنی این بود که من در زیر آوار که هیچ امیدی به نجات نداشتم، احساس کردم و این را دیدم که نور بسیار شدیدی مثل نور چند پرژکتور قوی در اطراف تریبونی که آقای بهشتی در آنجا به شهادت رسید، در حال تابیدن است. از کسانی که مثل من زیر آوار بودند، پرسیدم این نور شدید چیست؟‌ من را مسخره می‌کردند که برقها قطع شده است؛ نور کجا بود، ولی واقعا برای لحظاتی این نور بود. 

نمی‌دانم جز من چه افراد دیگری شاهد وقوع این کرامت بزرگ بودند و معلوم شد در لحظه شهادت مرحوم آقای بهشتی ـ که از محدود کسانی بودند که امام به چشم رهبری و یکی از اعضای شورای رهبری پس از خود در دوران تبعید عراق به او می نگریست ـ اتفاق عجیبی رخ داده است و فرشتگان الهی که از عالم ملکوت برای استقبال ایشان به عالم آخرت از این نشئه خاکی آمده بودند، چنان فراوان و با عظمت بوده‌اند که نور وجودی آنها حتی به چشم ما هم عیان شده بود.

شنیدم شهید شمس‌الدین حسینی نائینی، نماینده مجلس به کسی که در کنار او زیر آوار بود، می‌گفت: تو هم بوی گلاب را می‌شنوی؟ وقتی پاسخ منفی شنیده بود، به او گفته بود پس این علامت آن است که تو شهید نمی‌شوی، برای همین، به منزل ما برو و سلام من را برسان و بگو وصیت نامه من توی طاقچه است؛ آن را بخوانند و به آن عمل کنند (پایان نقل قول آقای فردوسی پور).

بعدها در مصاحبه‌ای که با فرزند بزرگ دکتر شهیدبهشتی، دکتر سیدمحمدرضا بهشتی داشتم، به من گفت: پس از شهادت پدرم، به دلیل شدت علاقه‌ای که مرحوم علامه طباطبایی، صاحب تفسیر گران سنگ المیزان به شاگرد برجسته و خاص خود (پدرم) داشت، وقتی اطرافیان خواسته بودند به نحوی خبر شهادت را از ایشان مخفی کنند و یا به گونه‌ای دیگر جلوه دهند تا به ایشان صدمه روحی نخورد. مرحوم علامه به آنها گفته بود شما می خواهید چی را از من مخفی کنید؟ من الان دارم دکتر بهشتی را جلوی چشمانم می بینم که لحظه لحظه دارد در آسمان اوج می‌گیرد.

درود و رحمت بیکران الهی به روح ملکوتی شهید آیت الله بهشتی و یاران بحق پیوسته او که با نثار جان خود پایه های نظام جمهوری اسلامی را مستحکمتر ساختند و با مظلومیت خویش از چهره نفاق منافقین پرده برداشتند و سند رسوایی آنان را با خون خود نگاشتند.

درج اين مطلب در فرهنگ نيوز و لينك دين


دكتر غلامعلي رجايي

شخصیتی که امام خامنه ای او را حجت قرار دادند

تعجب آنجاست که چرا بعضی از معتقدین به امام، شهادت ذوالشهادتین1 را نمی پذیرند و چرا در کنار مطهری زمان نیستند؟ البته مطهری هم می تواند صامت و ناطق داشته باشد که امروز دم از شهید مطهری زدن و از سخنان این شهید والا مقام برای جلوه بیشتر سخن و موضع خویش استفاده کردن کار آسانی است اما...


ادامه نوشته

امام خمینی (ره) پاسخ می دهند/ چه قسمی از ریا از همه اقسام آن سخت تر و بدتر است؟

اخلاق اسلامی

حضرت امام خمینی رحمة الله علیه در کتاب چهل حدیث و در حدیث دوم مبحث ریا را که مبتلا به متدین ها است بیان می فرمایند؛ جالب آنجاست که ایشان در مقام اول ریا در ابراز عقاید درست را برای جلب توجه مردم بیان می کنند و آن را بالاترین قسم آن معرفی می فرمایند زیرا در صورتی که این شخص اگر واقعا این عقاید را دارا باشد ریا کار و در نتیجه مشرک است و اگر دارا نباشد در زمره منافقین قرار می گیرد.

تعریف ریا که در ابتدای همین بخش چهل حدیث آمده است عبارت است از :

نشان دادن و وانمود کردن چیزی از اعمال حسنه یا خصال پسندیده یا عقاید حقه به مردم است ،برای منزلت پیدا کردن در قلوب آنها و اشتهار پیدا کردن (مشهور شدن) پیش آنها به خوبی و صحت و امانت و دیانت بدون قصد صحیح الهی.

سپس بیان می کنند که این ریا در چند مدل و مقام محقق می شود که مقام اول آن عبارت است از :

آنکه اظهار عقایدحقه و معارف الهیه کند برای اینکه اشتهار به دیانت پیدا کند و منزلت در قلوب پیدا نماید. مثل اینکه بگوید من کسی را جز خدا موثر در وجود نمی دانم . یااینکه : من به غیر خدا توکل به کسی ندارم . یا با کنایه و اشاره خود را به عقاید حقه معرفی نماید. و این صورت دوم رایج تر است. مثلا صحبت توکل یا رضای به قضای الهی پیش آمد می کند ، شخص با یک "آه" یا یک سر تکان دادن خود را در سلک آن جمعیت محسوب می دارد.

سپس ایشان در توضیح و تفصیل این بخش می فرمایند : بدان که ریا در اصول عقاید و معارف الهیه از جمیع اقسام ریا ها سخت تر و عاقبتش از همه بدتر و ظلمتش از تمام ریا ها بیشتر و بالاتر است.

صاحب این ریا اگر در واقع معتقد به آن امری که ارائه می دهد نباشد، از جمله منافقین است که مخلد در نار است و هلاک ابدی از برای اوست و عذابش اشد عذاب هاست و اگر معتقد باشد ولی برای اینکه در قلوب مردم رتبه و منزلت پیدا کند اظهار می کند،این شخص گرچه منافق نیست ولی این ریا باعث می شود که نور ایمان از قلب او برود و ظلمت کفر به جای آن در قلب وارد شود.


درج این مطلب در عمارنامه و لینک دین و رجانیوز و مجله خبری ثقلین

بشارت ربیع و بزرگمردی که از او یاد نمی شود

سطحی نگری ما در نقل و بیان احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام و عدم رجوع به اسناد و مدارک صحیح حدیثی باعث شده است که برخی از احادیث را در غیر موضوع و معنایی که در آن صادر شده است به کار بریم و هدف دیگری را که خود می پسندیم و لو اینکه هدف خیری باشد از آن تامین نماییم.

اما آنچه مقصود ما در این مطلب است به طور خصوص، حدیثی است که در ابتدای ماه ربیع الاول در السنه مردم از زبان مبارک رسول گرامی اسلام نقل می شود به این مضمون که هر که خروج و تمام شدن ماه صفر را به من بشارت دهد ،من بهشت را به او بشارت و نوید می دهم.

آنچه در این نقل بروز دارد و از آن بر می آید آن است که این خود ماه ربیع و وارد شدن در آن و خروج از ماه صفر است که موضوعیت دارد و منشا بشارت به بهشت است و دیگر آنکه بشارت دهنده بدان به طور عام و غیر مشخص طبق قول حضرت مشمول بهشت است که البته در همین جا نیز سوالی در اول نظر بوجود می آید که چگونه می تواند فقط بشارت دادن به موضوعی بدون آنکه فرد متحمل زحمت و سختی و بهایی شود موجب ورود او به جنت باشد؟

اما آنچه در واقع و متن کامل حدیث مذکور است که در ذیل ذکر خواهد شد چیزی کاملا جدای از مطلب مشهور فوق را بیان می نماید؛ در آنکه این بشارت نه بشارتی عام بلکه بشارتی خاص و در مورد فردی مشخص است و دیگر آنکه آنچه در بیان خاتم انبیاء مقصود است که تصریح بدان می شود آن است که مردم و اصحاب از مقام بالای یک انسان بهشتی آگاه شوند که آن شخص کسی نیست جز صحابی ممتاز رسول خدا و یار وفادار امیرالمومنین علیهما السلام حضرت ابوذر غفاری رحمة الله علیه؛

که حضرت در این حدیث می فرمایند که ای ابوذر حتی کسانی که در غربت و تنهایی تو و پس از مرگت تو را تجهیز کرده و کفن و دفن می کنند بواسطه این عملشان با من در بهشت موعود خواهند بود که در تواریخ آمده در حالی که زمان تبعید او بدرقه و صحبت با او منع شده بود شخص امیر مومنان و امام حسن و امام حسین به بدرقه او رفتند و زمانی که او از دنیا رفت مالک اشتر و جمعی از یارانش او را تجهیز و کفن و دفن نمودند.

(البته ناگفته نماند که این بیان به هیچ وجه دفع فضایل و ایام الله و اعیاد بزرگ و مبارک ربیع نمی کند که آن در جای خود اثبات شده است.)

متن کامل حدیث:

عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ‏ کَانَ النَّبِیُّ ص ذَاتَ یَوْمٍ فِی مَسْجِدِ قُبَا وَ عِنْدَهُ نَفَرٌ مِنْ أَصْحَابِهِ،فَقَالَ أَوَّلُ مَنْ یَدْخُلُ عَلَیْکُمُ السَّاعَةَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ،فَلَمَّا سَمِعُوا ذَلِکَ قَامَ نَفَرٌ مِنْهُمْ فَخَرَجُوا وَ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ یُحِبُّ أَنْ یَعُودَ لِیَکُونَ أَوَّلَ دَاخِلٍ فَیَسْتَوْجِبَ الْجَنَّةَ،فَعَلِمَ النَّبِیُّ ص ذَلِکَ مِنْهُمْ فَقَالَ لِمَنْ بَقِیَ عِنْدَهُ مِنْ أَصْحَابِهِ: إِنَّهُ سَیَدْخُلُ عَلَیْکُمْ جَمَاعَةٌ یَسْتَبِقُونَ. فَمَنْ بَشَّرَنِی بِخُرُوجِ آذَارَ فَلَهُ الْجَنَّةُ،فَعَادَ الْقَوْمُ وَ دَخَلُوا وَ مَعَهُمْ أَبُو ذَرٍّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ،فَقَالَ لَهُمْ فِی أَیِّ شَهْرٍ نَحْنُ مِنَ الشُّهُورِ الرُّومِیَّةِ؟


فَقَالَ أَبُو ذَرٍّ قَدْ خَرَجَ آذَارُ یَا رَسُولَ اللَّهِ.فَقَالَ ص قَدْ عَلِمْتُ ذَلِکَ یَا أَبَا ذَرٍّ وَ لَکِنِّی أَحْبَبْتُ أَنْ یَعْلَمَ قُومِی أَنَّکَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ کَیْفَ لَا یَکُونُ ذَلِکَ وَ أَنْتَ الْمَطْرُودُ عَنْ حَرَمِی بَعْدِی لِمَحَبَّتِکَ لِأَهْلِ بَیْتِی فَتَعِیشُ وَحْدَکَ وَ تَمُوتُ وَحْدَکَ وَ یَسْعَدُ بِکَ قَوْمٌ یَتَوَلَّوْنَ تَجْهِیزَکَ وَ دَفْنَکَ أُولَئِکَ رُفَقَائِی فِی الْجَنَّةِ الْخُلْدِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُون.1



از ابن عباس نقل شده که گفت: روزی پیامبر (ص) به همراه تعدادی از اصحابشان در مسجد قبا نشسته بودند،رسول خدا (ص) فرمود: اولین کسی که الان بر شما وارد می‌شود، مردی از اهالی بهشت است،برخی از اصحاب تا این سخن را شنیدند، برخاسته و از مسجد خارج شدند، تا دوباره وارد شده و اولین کسی باشند که بهشت بر او واجب می‌شود،

پیامبر (ص) متوجه شده، و به بقیه اصحاب که نزد ایشان بودند، فرمودند: اکنون جماعتی در حال سبقت گرفتن از یکدیگر، بر شما وارد می‌شوند، (ولی از میان آنها) کسی که پایان یافتن ماه آذار (نام یکی از ماه‌های رومی معادل ماه خرداد و در آن زمان معادل ماه صفر) را بر من بشارت بدهد، اهل بهشت است،

آن جماعت برگشتند و وارد شدند و ابوذر رضی الله عنه نیز همراه‌شان بود،پیامبر به آنها فرمود: ما در کدام‌یک از ماه‌های رومی هستیم؟


ابوذر گفت: یا رسول الله! ماه آذار به پایان رسیده است.پیامبر فرمود: ای اباذر! من این مسأله را می‌دانستم ولی دوست داشتم قوم من بدانند که تو مردی از اهالی بهشتی، و چطور این‌گونه نباشد، در حالی که تو بعد از من به دلیل محبتت به اهل بیتم، از حرم من طرد (تبعید) می‌شوی، تنها زندگی می‌کنی و تنها می‌میری، و قومی که امر کفن و دفن تو را انجام می‌دهند، به واسطه‌ی تو خوشبخت می‌شوند، آنها دوستان من در بهشتی هستند که به پرهیزکاران وعده داده شده است.



پینوشت:

1-این حدیث در باب «معنى قول النبی ص من‏ بشرنی‏ بخروج‏ آذار فله الجنة» از کتاب معانی الاخبار (النص / ۲۰۴) و همچنین کتاب علل الشرایع مرحوم شیخ صدوق (ج ۱ / ص ۱۷۵) و در روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه اثر مرحوم محمد تقی مجلسی (ج ۱۳ / ص ۳)نقل شده است و از استاد علی اکبر غفاری صفت که تبحر ایشان در علم حدیث زبانزد است نقل شده که :

در بین کتب حدیث، تنها روایتی که اشاره به پایان یافتن ماه صفر و آغاز ربیع داشته باشد، همین روایت است؛ بنابراین لازم است جامعه‌ی مؤمنین، در عین توجه به مناسبت‌های دینی از ترویج باورهای غلط و وارونه از دین اجتناب کرده و با آغاز ماه ربیع الاول، یادآور بزرگواری، زندگی و منش حضرت اباذر به عنوان یار باوفای امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام و یکی از صحابه‌ی پیامبر صلی الله علیه و آله باشند که به مقام اهل بیتی ایشان نائل شد. («یا أباذرّ، إنّک منّا أهل البیت» أمالی مرحوم شیخ طوسی / النص / ص ۵۲۵).

با توجه به مضمون روایت ذکر شده، امید است که با آغاز ماه ربیع، مانند گروهی که با دفن و تکریم حضرت اباذر علیه السلام، به عنوان «دوستان پیامبر صلی الله علیه و آله در بهشتی که به پرهیزکاران وعده داده شده» معرفی شدند، ما نیز با یادآوری مقام و تأسّی به او که در راه محبت اهل بیت و وفاداری به ایشان، در سخت‌ترین شرایط، جانش را فدا کرد، به جایگاه ایشان نائل شویم.

 

درج اين مطلب در خبرگزاري دانشجو و باشگاه خبرنگاران و سازمان بسيج دانشجويي و حفا نيوز و بولتن نیوز و عمارنامه و هشترود روی خط و الف

رهبر بیدار و مردم ولایتمدار

آقای من ،دشمنان ما هنوز معنای نظام ولایی را نفهمیده اند همانطور که درک صحیحی از دین و دینداری مردم پاک ایران ندارند؛ آقای من دشمنان و منافقان کور دل و کینه توز وعده های الهی را که از زبان ملکوتی شما جاری می شود به سخره می گیرند همانطور که در همیشه تاریخ کسانی که خدایشان زور و زر و تزویر بوده پیامبران خدا را به باد تمسخر می گرفته اند؛

اما،خود خوب می دانند همانطور که از باطن پست خویش که پشت نقاب های زیبایشان پنهان کرده اند آگاهند،می دانند که عاقبت از آن خدا و خدا مداران است ،همان هایی که در عصر غیبت نفی طواغیت کرده اند و تحت ولایت الهی ولی فقیه زمان و حجت امام زمان ارواحنا فداه در آمده اند. 


ادامه نوشته

پای آبله زده و پابوس عشق

گفتاری در باب چرایی پیاده رفتن به پابوس  امام رضا علیه السلام

اینها دیوانه اند ،این چه کاریه؟ چرا در قرن سرعت و تکنولوژی سوار ماشین نمی شوید؟ ،چرا اینقدر خودتان را اذیت می کنید؟،در گرما و سرما...شما دیوانه اید...این سخنانی است که بعضا این روز ها ممکن است به گوش شیفتگان صدیق امام هشتم شیعیان، علی ابن موسی الرضا (علیه آلاف التحیة و الثناء) برسد ،یکی از همین شیفتگان می گفت: بگذارید بگویند خب ما دیوانه ایم،دیوانه امام رضا.

آخر پا های آبله زده این جوانانی که با پای پیاده به طرف حرم آقا حرکت می کنند با حساب مادی انسان های دور از معنویت جور در نمی آید چرا که حقیقتا این یک سفر معنوی و یک سیر الهی است که تنها دیده های عاشق معنای آنرا می فهمند.


فاصله ما تا حرم چقدر است؟

امروزه خیلی ها می روند زیارت امام رضا علیه السلام خیلی هم زود تر از گذشته به آنجا می رسند،گاهی در عرض چند ساعت از کیلومتر ها آن طرف تر به حرم می رسند اما؛

زیارت پیش از آنکه به معنای حضور جسم زائر در کنار مزور باشد به معنای حضور دل و قلب او در پیشگاه ملکوتی اوست و این تمام نکته ای است که خیلی ها در امر زیارت در نظر نمی گیرند؛ممکن است در عرض چند ساعت به حرم برسند اما دلشان فرسنگ ها با حریم ملکوتی امام فاصله دارد و مطمئنا اینچنین زیارتی کامل نخواهد بود.

ما انسان هایی که بیشتر از آنچه خودمان بدانیم غرق در محیط دنیایی اطرافمان هستیم ،بیشتر از آنچه فکر می کنیم زمان و معونه لازم است تا دلمان از آن زمینی که بدان مشغول است به آسمان معنویت برسد و حد اقل طعم آنرا بچشد و این پیاده رفتن ها برای امتحان عشق و نزدیک شدن قلب و کندن از غیر برای جلب توجه محبوب است؛

سیره اهل بیت در پیاده روی

به علاوه آنکه سیره اهل بیت علیهم السلام ،پیاده روی در زیارت با وجود امکان سوار شدن بر مرکب بوده است تا آنجا که گاهی پای مبارک ایشان ورم می کرده است و این امر نشان می دهد در زیارت با پای پیاده ارزش و عنایتی است که در زیارتی که انسان سواره و با مرکب برود نیست1.


زحمتی برای جلب رحمت

اکثر کسانی که این روز ها با کاروان پیاده به حرم آقا می آیند جوانند ،گاهی پیران عاشق و روشن ضمیر هم هستند که پا بدین ره چند صد کیلومتری می گذارند، آنها می دانند که امام رضا زائرینی که با این زحمت خودشان را به حرم می رسانند دست خالی رد نمی کنند و اصولا زیارتی که اینگونه به دست می آید آسان از دست نمی رود.

گذشته از این، آنچه در مورد کاروان های پیاده زیارتی ،خیلی ها نمی فهمند آن است که این سفر های چند روزه با یک نیت معنوی و زیبا مثل زیارت امام رضا بستری برای تحول دل است،این حرکت ها که سختی آنرا فقط عاشقان می توانند تحمل کنند حرکت دلی و شخصیتی انسان از مرداب عادات پست زندگی، به سوی آسمان معنویت را موجب می شود،کسانی که اکثرا بیش از سه روز و حتی گاهی بیش از ده روز در این کاروان های پیاده ذکر گویان و رضا رضا کنان به سوی حرم می آیند مانند آن است که معتکف در خانه اهل بیت شده اند، في بيوت أذِنَ اللهُ أنْ تُرْفَعَ و يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ.(نور-36)


کرامات کاروان های پیاده

اعجاب این مسیر های عاشقی آنجاست که این زائران که جوانانی هستند در اوج شور جوانی، آنگاه که تسبیح به دست و با پای برهنه در گرما و سرمای هوا قصد حرم محبوب می کنند خدا می داند که در این وانفسای آخر الزمان عنایات و کرامات عجیب و غریب به برکت حرکت معنوی آنان در این اطراف دیده می شود که خداوند به این عاشقان پیش ملائکه اش مباهات می کند.

گاهی درین مسیر ها و هنگام عبور از روستا های بین شهری روستایی هایی که آگاه از عبور کاروان پیاده زیارتی امام هشتم از مسیر روستای آنان می شوند گاهی اگر مریضی دارند لباس او را می آورند و جلوی پای این زائران قرار می دهند تا از روی آن عبور کنند و آن لباس را به قصد تبرک برای مریضشان می برند و از همین لباس شفا می گیرند که این دلیل اعتقاد بالا و صفای باطنی آنان و مقام بلند این زائرین است  چون بدن این زائرین پیاده بر آتش جهنم حرام است که جواد الائمه (ع) فرمود :

مازارَ اَبی (ع) اَحَد فَاَصابَهُ اَذًی مِنُ مَطَرٍ اَو برد او حَرٍ اِلّا حَرَّمَ اللهُ جَسَدَهُ عَلیَ النّارِ

 هیچ کسی نیست که به زیارت پدرم (امام هشتم(ع) )  برود و در این راه از باران یا گرما و سرما اذیت و آزار ببیند مگر اینکه خداوند بدنش را بر آتش دوزخ حرام می کند. «وسائل الشیعه – جلد 14»

سخن آخر آنکه اهل ذوقی می گفت افرادی که تن به سختی این مسیر الهی می دهند ،وجودشان و دل و ذهنشان در این مسیر شخم می خورد و زمینه وجودشان تشنه آب ولایت می شود و زمانی که به حرم امام رئوف می رسند خود امام رضا علیه السلام بذر ایمان و معرفت در وجودشان قرار می دهند که این سفر می تواند مسیر زندگی خیلی را عوض نماید.



1-امام حسن (علیه السلام) چندین بار از مدینه پیاده به مكه برای انجام حج رفت در یكی از این سفرها كه از مدینه به سوی مكه راه افتاد، پاهایش بر اثر پیاده روی روی ریگهای خشك و سوزان ، ورم كرد. شخصی به آن حضرت عرض كرد: آقا اگر كمی سوار می شدید، پاهایتان بهتر می شد. امام فرمود: خیر وقتی به منزلگاه بعدی رسیدیم ، مرد سیاه چهره روغن فروشی پیدا می شود كه فلان روغن را دارد آن را برایم بخر، به پاهایم می مالم خوب می شود. .... داستان صاحبدلان / محمد محمدي اشتهاردي

 

مرتبط :  قصه غریب الغربائی حضرت رضا علیه السلام

           برخورد امام رضا (ع) با محبي كه هيچ گاه ايشان را نديده بود!

 

درج این مطلب در 598 و رجانیوز و بی باک و  بولتن نیوز جدید و عماریون و عمارنامه و بولتن نیوز و صراط نیوز و حریم یاس و جام نیوز و العالم آنلاین و ریفنا و الف و خبرنامه دانشجویان ایران و منادی

عطر روضه اربعين

بعد از وقايع شام و جنايات شاميان بر آل رسول الله صلي الله عليه و آله و جسارت يزيد به خانواده امام حسين عليه السلام و سر بريده آن جناب، با سخنان زينب سلام الله عليها و حضرت زين العابدين عليه السلام يزيد عليه العنه آنچه از اين خاندان مطهر به غارت رفته بود بدان ها باز گردانيد و گفت: و اما چيز هايي كه از شما به غارت رفته ،چند برابر آنها را به شما خواهم داد.

كه امام سجاد عليه السلام فرمودند: ما اموال تو را نمي خواهيم ،اموال تو براي خودت باشد تو تنها وسايل غارت شده خودمان را به ما برگردان زيرا در بين آنها دوك و گردنبند و روسري و پيراهن جده ام فاطمه زهرا دختر محمد مي باشد.

يزيد دستور داد همه آن وسايل را برگردانيدند و دويست دينار به آنها اضافه كرد كه امام سجاد (ع) در آن دويست دينار تصرف نكرد و همه آنها را بين مستمندان و بيچارگان تقسيم نمود.

سپس يزيد دستور داد كه اسيران آل رسول را به وطن اصليشان يعني مدينه منوره باز گردانند.

و اما ماجراي سر بريده امام حسين (ع) ،پس روايت شده است كه آن را به كربلا آوردند و به بدن شريف ملحق نمودند.

قال الراوي: ولما رجع النساء الحسين (ع) و عياله من الشام و بلغوا الي العراق ، قالوا لالدليل : مرّ بنا علي طريق الكربلا.

راوي مي گويد: زماني كه خاندان اباعبدالله (ع) از سفر اسارت شام به سوي عراق رهسپار گرديدند، وقتي به عراق رسيدند از راهنماي قافله خواستند كه قافله را از راه كربلا عبور دهد.

فوصلوا الي موضع المصرع ، فوجدوا جابر بن عبدالله الانصاري رحمه الله و جماعة من بني هاشم و رجالا من آل الرسول (ص) قد وردوا لزيارة قبر الحسين (ع) ،فوافوا في وقت واحد ، و تلاقوا بالبكاء و لحزن و اللطم، و اقاموا الماتم المقرحة للاكباد ، اجتمعت اليهم نساء ذالك السواد، و اقاموا علي ذالك اياما.

هنگامي كه به قتلگاه رسيدند ،با جابر بن عبدالله انصاري - كه با جمعي از طائفه بني هاشم و مرداني از خاندان رسول خدا براي زيارت قبر سيدالشهداء به كربلا آمده بودند- برخورد نمودند. در آنجا با هم جمع شدند و با گريه و اندوه و سينه زني ، مجلس سوگواري دلخراشي به پا كردند و بر صورت هاي خود سيلي زدند كه زنان روستاهاي مجاور هم به آنان ملحق گرديده ، و چند روزي بدين سان بر خاندان اباعبد الله عليه السلام گذشت.۱

و چه گذشت آن ساعات بر زينب كبري سلام الله عليها كه در آن سرزمين بوي حسين و عباس را استشمام نمود و چهره و قد رشيد علي اكبر جلوي چشم او جلوه مي نمود؛ يكي از بزرگان در اينجا اينگونه وصف مي كرد كه همانطور كه در روز عاشورا و در آن ساعتي كه بين اجساد پاره پاره شهداء زينب كبري به دنبال گل گمشده خود مي گشت و وقتي به او رسيد او را نشناخت و خطاب نمود كه آيا اين بدن بي سر بدن برادر من است؟؛ اكنون و بعد از گذشت چهل روز، در روز اربعين، بعد از مصائب كربلا و شام و تاثير آن بر جسم مبارك عمه سادات  امروز اگر حسين عليه السلام خواهر غمديده خود را مي ديد او را نمي شناخت؛الا لعنة الله علي قوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون.

۱-لهوف؛سيد ابن طاووس.

مرتبط: اشعار اربعین(مصیبت) ۱و 2 

درج این مطلب در جام و عمارنامه و نور آسمان و حریم یاس و فریاد عدالت و مصاف و دانشگاه علوم پزشکی اراک و عماریون و حفا نیوز

سگ های زیبا و تخریب سبک زندگی

در اینکه سگ امروزه کارایی های مختلفی می تواند داشته باشد و بطور کلی حیوان مفیدی است که از دیرباز کمک کار انسان بوده است شکی نیست اما براستی چرا در غرب و فرهنگ غربی و متاسفانه گاهی در کشور ما امروزه جای دوستان و خانواده و انسانها را در کنار بسیاری گرفته است تا جایی که بعضی سگ های خود را از اعضای خانواده شان بیشتر دوست  دارند.



انس با سگ نشانه چیست؟


آنچه مشخص است حیوان،حیوان است و هر طور که با او رفتار کنی ظاهرا اعتراضی ندارد و چه بسا وجود دارند انسانهای کج رفتار و بدخو که آنها هم می توانند جدا از انسان ها رفیقی برای خودشان مثلا از جنس سگ بیابند.

بسیاری از افرادی که دور از تعالیم روح بخش دینی هستند برای پر کردن خلا های عاطفی خود رو به همزیستی با حیوانات و از جمله سگ می آورند ولی مطمئنا این جایگزین خوبی برای دوستی و مهرورزی با خانواده و دوستان نیست و چه بسا مشکلات روانی و عاطفی این افراد از این رهگذر نیز مرتفع نگردد.


بیماری های روحی و روانی امروز از فراگیر ترین بیماری ها می باشند تا حدی که به عنوان بیماری قرن از آنها یاد می شود؛ افسردگی ،اضطراب و استرس عمده مشکل اکثر افرادی است که از گوهر دین که انس با معنویت و خداست دورند.

امروزه در سبک زندگی غربی ،سگ نقش پررنگی را داراست تا آنجایی که نه به عنوان یک حیوان مفید بلکه به عنوان یک دوست و همدم خوب مطرح است و هر انسان عاقلی که واقف به ظرایف عاطفی بشر و زندگی بشری است بر این مطلب اذعان خواهد داشت که این یک آسیب عاطفی و روانی و اجتماعی برای بشر امروز می باشد و مطمئنا این آسیب زاییده دوری او از دین و سبک زندگی دینی است.


کلیتی از دیدگاه دین در باب سگ:


1-در باب نجاست سگ در دین اسلام که با ادله فراوان ثابت می شود هیچ شک و شبهه ای نیست در روایتی در کتاب معتبر وسائل الشيعة آمده است:
انّ الله تعالى لم يخلق خلقاً أنجس من الكلب (وسائل الشيعة، ج‏1، ص: 220 روایت 560 و همان ج‏1، ص: 228 روایت 578 ) ؛
خداوند هیج مخلوقی را نجس تر از سگ نیافرید.


2-استفاده و خرید و فروش سگ برای اموری عقلایی مانند نگهبانی وشکار و جرم یابی و نجات و امور طبی و پزشکی و ... جایز است و صدمه به آنان ضمان آور و مستوجب پرداخت خسارت است و حتی نفقه آن مانند تامین خوراک و درمان آن بر مالک واجب است.


3-استفاده از سگ براي خوردن حرام مسلم است.


4-استفاده در لباس و..: استفاده از پوست و موی آن در لباس جایز نیست و موجب بطلان نماز می گردد.


5-تماس ونگهداری هرگونه سگ در خانه کراهت شدید دارد -در مورد سگ نگهبان و شکار درصورتی که در مکان جداگانه ای در منزل نگهداری گردد مکروه نیست- و ضمن آنکه خرید و فروش سگ غیر از مواردی که در بالا گفته شد جایز نبوده و پول حاصل از آن حرام است.


6-صدمه زدن وکشتن سگ اگر موذی و آسیب رسان نباشد حرام است.


7-دادن غذا و آب به همه حیوانات و از جمله انواع سگ مستحب و صدقه محسوب می گردد و موجب خوشنودی خداوند و عبادت است. برگرفته از سایت پرسمان


نجاست سگ و بیماری های جسمی


یکی از چیز هایی که علم در مورد مضرات نگهداری سگ و تماس با او بدان رسیده آن است که در روده سگ کٍرم کوچکی به طول چهار میلی متر به نام "تینیا ایکینوسکوس" است. وقتی از سگ مدفوع بیرون می آید، تخم های زیادی از این کرم همراه مدفوع بیرون می آید و به اطراف مقعد سگ می چسبد. سگ به وسیله زبانش آن تخم ها را به قسمت های دیگر بدنش منتقل نموده و همه جا را آلوده می کند. اگر یکی از این تخم ها به معده انسان وارد شود، مرض های گوناگونی تولید می کند که احیاناً منجر به مرگ می شود. مجله المنار، سال 6، ص 307


سخن آخر


محبت و انس سرمایه ای است که خداوند مهربان برای زندگی آن را به انسان بخشیده است و انسان می بایست آن را برای آنهایی خرج کند که می توانند بهترین نقش را در رشد و تعالی او داشته باشند و سبک زندگی دینی به ما می آموزد ، آرامشی که مغز سعادت است در همبستگی عاطفی یک خانواده نهفته است که در مسیر عمل به و وظیفه و اخلاق دینی به دست می آید.

 

درج این مطلب در رجا نیوز و باشگاه خبرنگاران و فردا نیوز و دنیای صنعت و حفا نیوز و تعامل نیوز و الف و خبرگزاری فارس و بولتن نیوز و جهان نیوز و ندای انقلاب و آخرین اخبار و بصیرت و جام نیوز و موسسه وصال نور و پایگاه اطلاع رسانی حوزه اندیشه

دلیل اهمیت مقوله سبک زندگی

حضرت امام خامنه ای در این باب می فرمایند:ما اگر از منظر معنویت نگاه کنیم -که هدف انسان رستگاری و فلاح و نجاح است - باید به سبک زندگی اهمیت دهیم؛ اگر به معنویت و رستگاری معنوی اعتقادی هم نداشته باشیم ،برای زندگی راحت،زندگی برخوردار از امنیت روانی و اخلاقی ،باز پرداختن به سبک زندگی مهم است؛بنابر این مسئله،مسئله اساسی و مهمی است.

بيانات در دیدار جوانان استان خراسان شمالى۱۳۹۱/۰۷/۲۳


تعریف سبک زندگی

اگر بخواهیم نخست تعریفی از سبک زندگی ارائه دهیم باید بگوییم سبک زندگی عبارت است از چهار چوب های مشخصی که فرد با توجه به هدفی که در زندگی دارد برای خود مشخص می کند که همین امر شخصیت او را در نگاه دیگران شکل میدهد.

نیاز پرداختن به سبک زندگی

هر انسان با شخصیتی در هرکجای دنیا نیاز به پرداختن و تدقیق در مقوله سبک زندگی دارد.برای روشن تر شدن این بحث باید ببینیم شخصیت و بی شخصیتی در چیست.

شخصیت و بی شخصیتی

انسان با شخصیت فردی است که در هر کجای دنیا که باشد سبک مشخص و خاصی برای زندگی خود دارد که بر اساس ایدئولوژی و اعتقاداتش برای خود برگزیده است و این امر موجب آن می شود که او در عمل و رفتار خود محدودیت ها و مرزهایی را داشته باشد و صرفا در زندگی اسیر جو و محیط نباشد که این حدود و مرز ها برای یک مسلمان که تعیین کننده سبک زندگی اوست همان باید ها و نباید های دینی است.

اما از آن طرف انسان بی شخصیت کسی است که هدف مشخصی در زندگی ندارد وبا این وجود قهرا سبک و راه مشخصی نیز برای زندگی خود ندارد  بلکه پیوسته در زندگی تحت تاثیر موثرهای مقطعی به این طرف و آن طرف کشیده می شود.

آنچه مشخص است و در سخن امام خامنه ای هم بدان اشاره شد حتی  انسان های مادی و دنیایی که تنها راحتی و لذت را در زندگی هدف قرار داده اند بی نیاز از پرداختن به مقوله سبک زندگی نیستند چرا که امروزه رفتار ،اعمال و عادات شناخته شده ای برای افراد وجود دارد که امنیت روانی و اخلاقی آنها  و اطرافیانشان را به مخاطره می اندازد و آرامش و لذت و راحتی و هر سعادتی را از آنها سلب می کند که این یک نگاه حد اقلی به این مقوله است؛

البته باز نسخه کامل و تام و صحیح آن در دین مبین اسلام وجود دارد و بلکه با نگاه همه جانبه دین در این موضوع باید گفت تنها نسخه کامل و شفابخش سبک زندگی ،دین است که البته به منزله کاتالوکی است که از سوی خالق انسان که بهتر خود او واقف به حیات و سعادت اوست برای او فرستاده شده است.


اين مطلب ان شاالله ادامه خواهد داشت

درج این مطلب در حفا نیوز و مسجد دانشکده دکتر شریعتی و عمارنامه

چه کنیم که محرم امسال به کشتی نجات حسینی برسیم؟

می گویند که کشتی نجاتی وجود دارد که دریا زدگان بد حال و غرق شدگان در درد های روزگار را رهایی می بخشد و از آنان دست گیری می کند؛آیا همچون منی نیز می تواند در اوج این نجات قرار گیرد و در عرش رهایی این کشتی نجات از درد ها و رنج های خویش رها شود؟

 

آری براستی انسان نسیان پیشه در این دنیای پر غرور تنها زمانی خواب غفلت از چشمانش می پرد که غرق در مهلکه این دنیا شده باشد و خدای حکیم و مهربان و خالق این انسان که از زوایای وجودی او و نقایص شخصیتی او در زندگی دنیاییش بهتر از خود او آگاه است  دست هایی را برای نجات و رهایی او به سمتش گسیل داشته است؛او نور هایی را در ظلمت این جهان و ملک سیرتانی را در لباس انسان فرستاد تا روش زندگی درست را به او بیاموزند.

اما در این میان یکی از این دست های الهی و کشتی های نجات خدایی بیشتر به دستگیری معروف شده است و او همان حسین شهید است که امام رضا علیه اسلام فرمود: «کلنا سفینة النجاة، و لکن سفینة الحسین اوسع، و فی لج البحر اسرع» کرامات و مقامات عرفانی امام حسین-سيد علي حسيني قمي

«همه‏ ی ما (اهلبیت) کشتی نجات هستیم  ولی کشتی نجات حسین وسیع‏تر و در تلاطم امواج سریع‏تر است.»

واین عبارت دیگری از شور اعجاب انگیز کشش ها به سوی حسین ابن علی علیهما السلام است، همان حسینی که رغبت ما افتادگان به محرم او از باب غریقی است که گوشه چشم به ناجی خود دارد اما براستی

چه کنیم که محرم امسال به کشتی نجات حسینی برسیم؟....

 

ادامه نوشته

امام زمان از این حوزه علمیه راضی نیستند


من یک طلبه ام آقای من ،طلبه ای که به عشق شما به این حوزه علمیه آمده تا سرباز شما شود اما...

چکنم که تصورم از این حوزه اشتباه بود،من فکر می کردم که در حوزه به من علم قرآن خواهند آموخت اما غافل از آنکه بزرگان از اساتید حوزه زمانی که به ایشان می گویی فلان آیه از قرآن را چرا اشتباه می خوانی می گوید در رسایل که اینگونه بود!.

آقای من ، از قرآن سخن گفتن و از شما حرف زدن جزو درس های جنبی این حوزه است یعنی راحت تر بگویم اصل چیز دیگری است؛

آقای من، اکنون که نه سال است در این حوزه درس می خوانم شک دارم که این مسیر مورد رضایت شما باشد؛

چه بسا عوام ساده دل و ساده اندیش که به وظیفه ای که می فهمند در قبال شما عمل می کنند و شما از آنها راضی تری تا ما!

آقاجان اکنون که این نامه را برای تو می نویسم هیچ راه چاره ای نمی بینم چون این طریق را نزدیکترین طریق به سمت تو می دانستم و این هم....

سید علی داد می زند که بیدار شوید؛ آن روش کهنه و گوشه گیری پوسیده تان را کنار بگذارید،منیت هاتان را برای یکبار هم که شده بشکنید و به جای دکان منیت مرکز توزیع اسلام باز کنید اما....

مگر نه این است که در احادیث آمده است یکی از مشکلات سخت شما در هنگام ظهور با همین به اصطلاح عمامه های بزرگ بدون تقواست!.

آقای من می دانم که شما دلت امروز از آن جوانی که با نامحرم رابطه محرمانه دارد آنچنان درد ندارد که از این به اصطلاح حوزه علمیه که خون دل نائبت هم همین است، که مدعیانی که خود عمل به دین نمی کنند و خبر از مسلمانان ندارند تیشه به ریشه دین می زنند و جوانان را از اسلام دور می کنند.

آقای من درد تو از آنهایی است که با علم دوستی با تو ،به تو خیانت می کنند،چه بگویم از حوزه علمیه ای که درس توحید در آن ارزش قیل و قال های زید و عمر را ندارد و قرآن و نهج البلاغه و صحیفه سجادیه و ذکر یار که بهانه تشکیل حوزه است در آن کمیاب می باشد.

این است حوزه اخته ای که با دشمنان خونخوار دین در دنیا ستیزه ای ندارد که البته قبل از انقلاب هم نداشت،

آقای من فریاد خاموش من و سوسوی بی نور دل من، گرمای خورشید روی تو را در این سرداب تاریک می طلبد ،رحمی به ما کن و خود چاره بی چارگی ما باش.




مطالب مرتبط :  آیا حوزه های علمیه ما سکولار هستند؟                   

منشور روحانيت

بزرگترین عید ما کدام عید است؟

بزرگترین عید در احادیث

 

پیامبر اکرم پس از آنکه علی بن ابیطالب را در روز غدیر به جانشینی خود تعیین کرد، در همان روز این عید را اعلام نمود و مراسم آن را بپا داشت، و در خیمه اش نشست و با کمال خوشحالی و سرور از تبریک گویندگان استقبال کرد و به آنها می فرمود:

 

به من تبریک بگویید... به من تبریک بگویید، زیرا خداوند مرا به نبوت و اهل بیتم را به امامت اختصاص داده است.(ابو سعید نیشابوری، شرف المصطفی)

 

ما در تاریخ پیامبر، شادیهای او روزی را نمی یابیم که پیامبر گفته باشد: به من تبریک بگویید، حتی روز ازدواجش و روز هجرتش از مکه به مدینه و رهایی از چنگال مشرکان، و روز فتح مکه و پیروزی مسلمانان نفرمود به من تبریک بگویید، ولی روز غدیر مکرر می فرمود: به من تبریک بگویید، چرا؟ به خاطر آنکه پیامبر عظمت این روز را بخوبی درک می کرد و از شرافت این خاطره و برتری داشتن این عید بر سایر اعیاد آگاه بود.

بر همین اساس پیامبر فرمود:

روز عید غدیر خم بهترین اعیاد امت من است، و آن روزی است که خداوند تعالی به من فرمان داده با منصوب کردن علی بن ابیطالب به عنوان رهبری که امتم پس از من به وسیله او هدایت یابند; آن روز را یاد کنیم. آن روزی است که خدا دین را در آن روز کامل و نعمت را تمام گردانید و اسلام را به عنوان یک دین برای مردم پسندید.(الغدیر، ج 1، ص 283)

پیامبر در این حدیث، اولا: روز غدیر را یک عید اسلامی جاوید در ردیف سایر اعیاد اسلامی اعلام کرده; ثانیا: عید غدیر را مطلقا برتر از اعیاد اسلامی شمرده است.

فرات بن احنف می گوید:

از امام جعفر صادق، علیه السلام، پرسیدم: فدایت شوم، آیا مسلمانان عیدی بالاتر از عید فطر و عید قربان و روز جمعه و روز عرفه دارند؟

امام فرمود: آری! بالاترین و بزرگترین و شریف ترین اعیاد روزی است که خدا دین را در آن روز کامل گردانید، و این آیه را بر پیامبرش محمد، صلی الله علیه وآله، نازل فرمود: الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا.

سؤال کردم: آن چه روزی است؟

فرمود: انبیای بنی اسراییل وقتی وصیت و امامت را به نفر بعد از خودشان واگذار می کردند، آن روز را عید قرار می دادند، و این روز هم روزی است که پیامبر، صلی الله علیه، علی، علیه السلام، را رهبر مردم قرار داد، و در آن روز چیزهایی نازل شد، و دین کمال یافت و نعمت بر مؤمنان تمام گردید.

عرض کردم: در این روز چه کاری شایسته است انجام دهیم؟

امام، علیه السلام، فرمود: این روز، روز عبادت و نماز و روز شکر و سپاس خدا، و مسرت به خاطر ولایت ما بر شما از جانب خداست، من دوست دارم این روز را روزه بگیرید.(الغدیر ج 1، ص 285)

 

بالاتر از اینها عید غدیر را که در روایات اسلامی به عید الاکبر (بزرگترین عید) تعبیر شده است، می‌توان به بزرگترین عید تمام ادیان الهی تعبیر کرد، چرا که حاصل زحمات تمام فرستادگان الهی، در این روز به نتیجه رسیده است.

 

بزرگترین عید در عرف مردم

اما با این وجود اگر با نگاهی از بالا به اعیاد در کشورمان بنگریم مطمئنا خواهیم دید که هنوز عید نوروز به عنوان یک عید باستانی و ملی بیشترین اهمیت را در بین عموم آحاد جامعه دارد و آداب و رسوم آن با توجه به تعطیلات در این عید به شکلی فراگیر و به طوری جدی در بین افراد جامعه  مطرح است و این در حالی است که کشور ما در جهان مدعی برپایی دین و مذهب است  و چون نیک بنگریم هنوز آداب و رسوم اعیاد دینی ما و بالاخص عید غدیر به شکل عید نوروز در جامعه فراگیر نشده است.

 

 شاید در اینجا بتوان از فرق ادعا و عمل سخن به میان آورد ،آنجایی که اهتمام عملی افراد و جوامع عیار ادعاهای آنان را اثبات می نماید.

 

 با توجه به آنکه کشور اسلامی ما قلب شیعه در جهان است و تمام ویژگی دینی ما در جهان به دلیل اعتقادات شیعی ماست از نظر عقلی و اعتقادی و با توجه به نصوص معتبر و دستور بزرگان دین عید غدیر باید بزرگترین عید ما باشد و در حیطه عمل این اعتقاد باید در نحوه عملکرد مسئولین و مردم جاری و ساری باشد.

 

 بطور کلی آن ملتی می تواند خود را شیعه علی علیه السلام بداند که نشان دهد بنای اهمیتی و اولویتی عملی و رفتاری خود را بر این اعتقاد و بر این محبت قرار داده است و عید غدیر را که در واقع عید اتمام دین بر زمین است با تمامی آداب و رسوم آن و شکوه الهی آن برگزار نماید.

 

درج این مطلب در مشرق نیوز و باشگاه خبرنگاران و 598 و بی باک و ممتاز و صراط و عماریون و رصد مراغه و سپاه عاشورا و ایرانِ حال و فرهنگ نیوز

از بزرگی که سرباز ولی فقیه بود تا برخی از طلاب سکولار!

هر علم مخصوصا از نوع علوم دینی اگر همراه با آزادگی و بدور از منیت ها و خود خواهی ها نباشد این امر نشانی بر سطحی بودن آن علم است و اینگونه اشخاص اگر کارشان به منحرف کردن دیگران از مسیر صحیح دین نینجامد به عنوان شخصی که از گوهر دین بهره ای نبرده و علمش وبال گردنش می باشد شناخته می شوند.

با وجود روی کار آمدن و شکل گیری نظام مقدس جمهوری اسلامی که حاصل قرن ها تلاش علمی علمای دینی شیعه است که در عصر ما به دست حضرت امام خمینی رحمة الله علیه به ثمر نشست و امروز در دنیا عَلم دین و استکبار ستیزی را بلند کرده است ،مطمئنا وظیفه حوزه های علمیه امروز چون همیشه در تقویت و دفاع از این نعمت بزرگ الهی است.

اما باید توجه داشت که آفت و انحراف در هر قشری به حسب همان قشر است و آنچه امروز گاهی در مورد طلاب حوزه های علمیه بطور کل و در برخی شهر ها بطور خصوص دیده می شود ناشی از یک غفلت نسبت به رسالت خطیر این قشر در پر کردن خلا های امروز جامعه اسلامی ما در موضوعات دینی است.

اما آنچه خطرناک تر است و رهبر معظم انقلاب بروز آن را در جمع طلاب و روحانیون در سفر به خراسان شمالی هشدار دادند آن است که طلبه ای خودش را از نظام اسلامی جدا بداند و هیچ وظیفه ای را در قبال آن احساس نکند در حالی که باز حضرت امام خامنه ای تذکر دادند که امروز به فتوای مراجع بزرگ ما تضعیف نظام حرام است و حفظ این نعمت الهی واجب و بلکه از اوجب واجبات؛ اما باز پیدا می شوند افکار مسموم و نفوس ناسالمی که انجام این وظیفه الهی را بر نتابند یا کسانی که از آن غفلت کنند.

اما آن عنوانی که امام خامنه ای برای این گروه به کار بردند "سکولار" بود به این معنا که طلبه ای که درس دین می خواند نمی تواند در مورد بخشی از این دین که به امور جامعه و حکومت دینی مربوط می شود بی اعتقاد و بی تفاوت باشد که این بوی جدایی دین از حوزه سیاست و اینگونه عقاید خرافی را به مشام می رساند ،در حالی که بزرگ ترین قشری که در به ثمر نشستن این انقلاب نقش داشتند طلاب و علما بوده اند و البته تنها با کمک همین قشر امکان بالندگی در افق آرمان دینی این انقلاب میسر است.

همانطور که مشخص است و بر هیچکس پوشیده نیست امروز سپاه حق و اسلام به جلوداری ایرانیان و رهبری عالیقدر جهان اسلام و ولی فقیه زمان حضرت امام خامنه ای در یک جبهه و جنگ همه جانبه قرار دارد و بطور قطع همانطور که در هشت سال دفاع مقدس روحانیت پیشگام برای دفاع از اسلام بود امروز هم باید در این جنگ فرهنگی تمام عیار جلودار باشد و نیاز دینی و معرفتی سنگر های نظام اسلامی را تامین کند،

و چه نیکوست که در اینجا یادی کنیم از آن عالم ربانی و بزرگ سالیان پیشین حوزه خراسان حضرت آیت الله میرزا جواد آقای تهرانی که در ایام جنگ و هشت سال دفاع مقدس به اصرار و با پشت خمیده در میان رزمندگان اسلام و در خط مقدم حضور می یافت و ذکر "ما همه سرباز توایم خمینی" را زیر لب زمزمه می نمود که انشاالله خداوند به پیروی از این بزرگان ،علمای دینی و روحانیون این مرز و بوم را در دفاع از اسلام و نظام اسلامی و پیروی از مقام عظمای ولایت موفق و ثابت قدم بدارد.

 

درج این مطلب در مشرق نیوز و تریبون مستضعفین (لینک) و مفید نیوز و پایگاه اطلاع رسانی سید علی و لینک برگزیده سایت افسران و یزد ما و عماریون و بولتن نیوز و افکار نیوز و کلمه


دعاي مستجاب حضرت روح الله درباره مسلمين

 

آرزوی همیشگی امام خمینی (ره)،آن بزرگمرد انقلاب اسلامی ایران، اتحاد جمعیت انبوه و پر قدرت مسلمانان برای نجات از سلطه ذلت آور استکبار و نابودی دشمنان اسلام و در راس آنها اسرائیل جهانخوار و خونخوار است و این مطلب بار ها و بار ها در سخنان و سخنرانی ها و پیام ها و مصاحبه های حضرت امام خمینی رحمة الله علیه آمده است و فلسفه ایجاد روز قدس تحقق همین هدف بلند است بلکه بالاتر از آن ،هدف نهایی روز قدس ،غلبه اسلام بر تمام کره خاکی و زمینه سازی برای ایجاد حکومت اسلامی در تمامی جهان به رهبری مهدی موعود می باشد.

 

در زیر بخشی از سخنان و جملات جاوید حضرت روح الله در موضوع نابودی اسرائیل که روحبخش جهان اسلام در مسیر مبارزه با استکبار بوده و هست، بالاختصار و برای یاداوری می آید :

 

اسرائیل دشمن اسلام اصیل

اسرائيل نمی ‏خواهد در اين مملكت دانشمند باشد؛ اسرائيل نمی ‏خواهد در اين مملكت قرآن باشد؛ اسرائيل نمی خواهد در اين مملكت علماى دين باشند؛ اسرائيل نمی ‏خواهد در اين مملكت احكام اسلام باشد....

                        صحيفه امام، ج‏1، ص: 244

 

معمایی برای امام

براى من يك مطلب به شكل معماست و آن اين است كه همه دوَل اسلاميّه و ملتهاى اسلام می‏دانند كه اين درد چيست، می‏دانند كه دستهاى اجانب در بين است كه اينها را متفرق از هم بكند، مى‏بينند كه با اين تفرقه‏ها ضعف و نابودى نصيب آنها می‏شود، مى‏بينند كه يك دولت پوشالى اسرائيل در مقابل مسلمين ايستاده- كه اگر مسلمين مجتمع بودند، هركدام يك سطل آب به اسرائيل مى‏ريختند او را سيل می‏برد- مع ذلك در مقابل او زبون هستند. معما اين است كه با اينكه اينها را می‏دانند، چرا با علاج قطعى، كه آن اتحاد و اتفاق است روى نمی‏آورند؟ چرا توطئه هايى كه استعمارگرها براى تضعيف آنها به كار می‏برند، آنها توطئه‏ ها را خنثى نمی‏كنند؟ آيا اين معما چه وقت بايد حل شود؟

                        صحيفه امام، ج‏9، ص: 275

 

آیا با اسرائیل وارد جنگ خواهیم شد؟

مصاحبه با روزنامه‏ هاى «اطلاعات» و «كيهان» درباره مسائل جارى انقلاب‏

زمان: 3 بهمن 1357/24 صفر 1399

شما در بياناتتان فرموديد كه اسرائيل دشمن اسلام است؛ آيا حكومت اسلامى ممكن است به اين كشور اعلان جنگ بدهد؟

- بسته به مقتضاى زمان است.

                        صحيفه امام، ج‏5، ص: 522

 

دعای مستجاب حضرت روح الله

من قريب بيست سال است كه به كشورهاى عربى توصيه می‏كنم كه با هم مجتمع شويد و اين ماده فساد را طرد كنيد. اگر اسرائيل قدرت پيدا كند، اكتفا به بيت المقدس نمى كند؛ لكن مع الأسف نصيحت در آنها اثر نمى‏كند. من از خدا می ‏خواهم كه مسلمين را بيدار كند...

صحيفه امام، ج‏7، ص: 188

 

روز به خاک مالیدن دماغ مستکبرین

«روز قدس» يك روز جهانى است. روزى نيست كه فقط اختصاص به قدس داشته باشد. روز مقابله مستضعفين با مستكبرين است. روز مقابله ملتهايى است كه در زير فشار ظلم امريكا و غير امريكا بودند، در مقابل ابرقدرتهاست. روزى است كه بايد مستضعفين مجهز بشوند در مقابل مستكبرين، و دماغ مستكبرين را به خاك بمالند.

                        صحيفه امام، ج‏9، ص: 277

 

 

روز اسلام

 روز قدس فقط روز فلسطين نيست، روز اسلام است؛ روز حكومت اسلامى است. روزى است كه بايد جمهورى اسلامى در سراسر كشورها بيرق آن برافراشته شود. روزى است كه بايد به ابرقدرتها فهماند كه ديگر آنها نمی‏توانند در ممالك اسلامى پيشروى كنند ..

                        صحيفه امام، ج‏9، ص: 279

 

خود را علیه اسرائیل آماده کنید

امروز قبله اول مسلمين  به دست اسرائيل، اين غده سرطانى خاورميانه افتاده است. امروز برادران فلسطينى و لبنانى عزيز ما را با تمام قدرت می‏كوبد و به خاك و خون مى كشد. امروز اسرائيل با تمام وسائل شيطانى تفرقه افكنى می‏كند. بر هر مسلمانى لازم است كه خود را عليه اسرائيل مجهز كند...

                        صحيفه امام، ج‏10، ص: 160

 

اسرائیل و تسلط بر مرکز اسلام

اسرائيل بيت المقدس را از مسلمين گرفت، و با مسامحه دولتها مواجه شد. اكنون، چنانكه آثارش ظاهر شده است، امريكا و شاخه فاسد آن اسرائيل، در صدد است كه مسجدالحرام و مسجدالنبى را قبضه كند. باز هم مسلمانان نشسته و تماشا گرند و بى تفاوت! برخيزيد و از اسلام و مركز وحى دفاع كنيد و از اين هياهوها نهراسيد...

                        صحيفه امام، ج‏11، ص: 111

 

مسلمانان این درد را به کجا برند؟

مسلمانان نمی‏دانند اين درد را به كجا ببرند كه آل سعود و «خادم الحرمين» به اسرائيل اطمينان می‏دهد كه ما اسلحه خودمان را عليه شما به كار نمی‏بريم! و براى اثبات حرف خود با ايران قطع رابطه مى‏كنند. واقعاً چقدر بايد رابطه سران كشورهاى اسلامى با صهيونيستها گرم و صميمى شود تا در كنفرانس سران كشورهاى اسلامى مبارزه صورى و ظاهرى هم با اسرائيل از دستور كار آنان و جلسات آنان خارج شود. اگر اينها يك جو غيرت و حميت اسلامى و عربى داشتند، حاضر به يك چنين معامله كثيف سياسى و خودفروشى و وطن فروشى نمی‏شدند ..

آيا اين حركات براى جهان اسلام شرم‏ آور نيست؟ و تماشاچى شدن گناه و جرم نمیباشد؟ آيا از مسلمانان كسى نيست تا بپاخيزد و اينهمه ننگ و عار را تحمل نكند؟

                        صحيفه امام، ج‏21، ص: 82

 

ترغيب مسلمانان جهان به اتحاد بر عليه اسرائيل

خداوند ان شاء اللَّه ما را موفق كند به اينكه يك روزى برويم و در قدس نماز بخوانيم. اميدوارم كه مسلمانها روز قدس را بزرگ بشمارند و در همه ممالك اسلامى، در روز قدس، در روز جمعه آخر ماه مبارك، تظاهر كنند، مجالس داشته باشند، محافل داشته باشند، مسجد داشته باشند، در مساجد فرياد بزنند. وقتى يك ميليارد جمعيت فرياد كرد، اسرائيل نمى‏تواند، از همان فريادش مى‏ترسد. اگر همه مسلمينى كه در دنيا الآن هستند، كه قريب يك ميليارد هستند، اگر در روز قدس، همه بيرون بيايند از خانه، فرياد بكنند «مرگ بر امريكا» و «مرگ بر اسرائيل» و «مرگ بر شوروى»، همين قول «مرگ برشوروى» براى آنها مرگ می ‏آورد. جمعيتشان يك ميليارد، ذخايرشان اين همه زياد كه همه دولتها محتاج به ذخاير شما هستند. مع ذلك، شما را وادار مى‏كنند با هم مختلف باشيد...     

صحيفه امام، ج‏13، ص: 81

 

بسم اللَّه الرحمن الرحيم

حضرت آقاى حافظ اسد، رئيس جمهورى كشور عربى سوريه.

پيام تبريك شما به مناسبت حلول عيد سعيد فطر واصل و موجب تشكر گرديد.

متقابلًا اين عيد سعيد بزرگ اسلامى را به جنابعالى و ملت برادر و مسلمان سوريه تبريك گفته، موفقيت و پيروزى شما را بر دشمنان اسلام، بخصوص اسرائيل غاصب و جنايتكار، از خداى تعالى مسئلت دارم. والسلام عليكم ..

- به تاريخ 28 رمضان المبارك 1401.

- روح اللَّه الموسوى الخمينى.

                        صحيفه امام، ج‏15، ص: 58

 

اى‏ ملتهاى مسلمان جهان! به داد اسلام و مسلمانان برسید

...و من از اينجا فرياد می كنم: يا لَلمُسلِمين! اى مسلمانهاى جهان! اى دولتهاى مدعى اسلام! اى‏ ملتهاى مسلمان جهان! به داد اسلام برسيد، به داد مظلومينى كه در فشار قدرتهاى بزرگ هستند برسيد، به داد اين بچه‏ هاى كوچكى كه مادرها و پدرهاى خودشان را از دست داده‏اند برسيد، به داد اين كشورهايى كه مورد هجوم ابرقدرتها واقع شده‏اند برسيد، به داد خودتان برسيد، به داد ملتهاى خودتان برسيد، اى مسلمانهاى جهان! قدرتهاى بزرگ دارند با حيله گری‏هايى كه دارند و با تبليغاتى كه دارند و با كسانى كه وابسته به آنهاست، در داخل كشورهاى اسلامى بر همه چيز اسلام سلطه پيدا میكنند؛ پيدا كرده‏اند. اسلام را دريابيداى مسلمانهاى جهان!

                        صحيفه امام، ج‏16، ص: 36


اما روز قدس امسال از حساسیت های بالایی برخوردار است زیرا از یک طرف تا حد بسیار زیاد و اعجاب آوری دعای خمینی کبیر مبنی بر بیداری مسلمین تحقق یافته است و این نوید بخش اتحاد بیش از پیش مسلمین برای محو نمودن و نابودی اسرائیل سفاک خواهد بود و از طرفی با بروز مسائل سوریه و شکست جبهه استکبار تا اینجای کار در این کشور و به طور کلی بروز ضعف بیش از پیش این رژیم منحوس ،امسال روز قدس می تواند بروز و ثمره ملموسی در جهت تقویت جبهه حق و شکستن جبهه باطل داشته باشد.




درج اين مطلب در عمارنامه و انجمن یاوران ولایت و بسیج دانشجویی

عجلوا بالتوبة قبل الزلزله!

خانه سست و بي وفاي دنيا هر آن ممكن است روي سر صاحبش خراب شود و مرگ ناگهاني به سراغ انسان مي آيد، همچنانكه سايه برافكند بر عده اي از هموطناني كه شايد منتظر آمدن شب بيست و سوم ماه مبارك بودند براي توبه و انابه و نزول بلا و امتحان الهي فرصت زندگي در اين دنيارا از آنان گرفت.

 

يكي از نكاتي كه امروز مورد اذعان همگان است شيوع گناه در ميان مردم است و بدتر از همه اينكه در ماه خدا عده اي كه متاسفانه شمارشان كم هم نيست براحتي به روزه خواري رو مي آورند و دين خدا را به تمسخر يا غفلت زير پا مي گذارند و در احاديث آمده است كه اينگونه بلاها و زلزله ها براي آن است كه افراد متنبه و بيدار شوند و قبل از بروز بلاي بعدي  و مرگ ، توبه كنند.

 

برخي از گناهاني كه در احاديث از عوامل نزول بلا و زلزله شمرده شده است شيوع ربا خواري و زنا است كه رسول خدا(ص) فرمودند: هر گاه امت من ربا خورند، زلزله و ماه گرفتی رُخ دهد. ( کنز العمال: ج 14 ص 280 ح 38731)

 

و نيز فرمودند :هرگاه پنج چیز در میان شما فاش شود، پنج چیز به شما راه یابد: هر گاه زنا در میان شما فاش شود، زلزله رخ دهد.( وسائل الشیعة (آل البیت) : ج 9 ص 26 ح 11431)

 

و نكته ديگري كه متاسفانه از جامعه ما تا حد زيادي رخت بر بسته است فريضه نهي از منكر و امر به معروف است همان فريضه اي كه توصيه فراوان در مورد آن شده و فقط در حد تذكر لساني همگاني توان آن را دارد كه همه مفاسد را از بين ببرد همچنان كه چكيدن مداوم قطره آبي حتي سخت ترين سنگ ها را سوراخ مي كند و از رسول خدا صلي الله عليه و آله رسيده است كه : هرگاه مردم منکر را ببینند ولی آن را تغییر ندهند، نزدیک است که خداوند کیفرش را فراگیرشان کند.(کنز العمال: ج 3 ص 70 ح 5535)

 

و در احاديث ديگر هم وارد شده كه اگر مردم امر به معروف و نهي از منكر نكنند بلا كه نازل شود بر همه آنها نازل خواهد گشت.

 

در انتها بار ديگر از خداي بزرگ و مهربان براي كساني كه در زلزله آذربايجان شرقي اسير خاك گشته و جان خويش را از دست داده اند طلب غفران الهي در ماه غفران و بخشش مي نماييم و اميد است كه تنبه لازم براي همه ما از اين مرگ هاي ناگهاني و بلاياي زميني و آسماني حاصل گردد.

 

درج این مطلب در گرداب و نور آسمان و عمارنامه و منادی

ای عزاداران علی! پس کجاست غیرت و حیای علی؟

ادعای شیعه بودن داشتن و دم از علی زدن کار ساده ای است اما قسمت مشکل تر اما کارساز و موفقیت آور شبیه شدن به علی و پیروی از امیر بی مثال مومنان است.

بهتر است که در این شبها در کنار گریستن به محاسن خضاب شده به خون سر علی به غربت او و نهج البلاغه امیر کلام در میان شیعیان او نیز کمی بگرییم؛علی نمی میرد او حی است و ناظر اعمال ما ولی این روح انسانی است که در خیلی از ما ها مرده و یا در شرف مرگ است.

 

ای شیعیان و ای داغداران یکتا جوانمرد عدالت گستر عالم، بیایید این شبها کمی به حرف های دل علی و غم های او که ما برای او ایجاد کرده ایم گوش کنیم ،باشد که آن قدم حیاتی را در این شبها بر داریم که آن رسیدن به رضایت خدای تعالی در سایه رضایت علی است.

 

غیرت در کلام علی علیه السلام

امیر المومنین علیه السلام شجاعت مرد را در غیرت او می بینند و می فرمایند: ثَمَرَةُ الشَّجاعَةِ الغيرَةُ1 ؛ غيرت ميوه شجاعت است ،و نیز اندازه این غیرت را به اندازه ننگ داشتن او از زشتیها و پستیها بیان می فرمایند2 و ایشان عنصر پاکدامنی را مرتبط با عنصر و صفت غیرت می دانند آنجا که در کلام مولا در نهج البلاغه آمده است:

 

عِفَّتُهُ (الرَّجُل) عَلى قدرِ غَيرَتِهِ3؛

پاكدامنى مرد به اندازه غيرت اوست.

 

البته در کنار این مطلب امیر مومنان به افراط در این صفت نیز هشدار می دهند که آن باز مشکلات و مفاسد دیگری را به بار می آورد و در کلامی از ایشان در نامه سی و یکم نهج البلاغه آمده است:... إِيّاكَ وَالتَّغايُرَ فى غَيرِ مَوضِعِ غَيرَةٍ فَإِنَّ ذلِكَ يَدعُو الصَّحيحَةَ إِلَى السُّقمِ وَالبَريئَةَ إِلَى الرَيبِ... ؛

از غيرت نابجا بپرهيز زيرا اين كار، زن درستكار را به انحراف و زن پاكدامن را به ترديد مى كشاند.

 

ریشه جوانمردی

بسیاری از افراد مروت و مردانگی را در بسیاری از چیز های مختلف می دانند و بیان می کنند اما امیر جوانمردان ریشه جوانمردی را در صفت زیبای حیا می دانند که : اَصلُ المُروءَةِ الحَياءُ وَ ثَمَرَتُهَا العِفَّةُ4؛

ريشه مردانگى حيا و ميوه اش پاكدامنى است و نیز در بیان دیگری می فرمایند: اَلحَياءُ مِنَ اللّه  يَمحو كَثيرا مِنَ الخَطايا5؛ حيا از خدا بسيارى از گناهان را پاك مى كند.

 

بی موالاتی در حفظ ناموس

اما همه این مطلب را برای شنیدن این کلام حضرت امیر و رسیدن به این جمله ایشان آوردیم که تلنگری غم انگیز به نشانه های دوری ما از فرهنگ شیعه و فرهنگ امیر المومنین و اسلام اصیل است که البته بی موالاتی ما در حفظ ناموس و در بسیاری از موارد ظهور بی غیرتی در میان شیعیان امیرالمومنین است که آقا با عتاب و خطاب می فرمایند:

 

أَلَم يَبلُغنى عَن نِسائِكُم أَنَّهُنَّ يُزاحِمنَ العُلوجَ فِى السواقِ أَلا تَغارونَ؟ مَن لَم يَغِر فَلا خَيرَ فيهِ6؛

به من خبر رسيده كه زنانتان در بازار تنه  شان به تنه مردان بى ايمان و لاابالى مى خورد آيا غيرت نداريد؟! كسى كه غيرت ندارد خيرى در او نيست.

 

باشد که در این شبها به فکر برنامه ریزی و پیمان بستن با مولایمان علی علیه السلام و خدای او در جهت اصلاح خود و خانواده مان به سوی فرهنگ ناب شیعی و زینت شدن برای نام شیعه و نام بلند آوازه علی ابن ابیطاب علیه الصلاه و السلام باشیم.

 



پینوشت:

1-غررالحكم، ج3، ص328، ح4620

2-عَلى قَدرِ الحَمِيَّةِ تَكونُ الغَيرَةُ؛ غيرت به اندازه تعصّب و ننگ داشتن بستگى دارد.

غررالحكم، ج4، ص311، ح6175

3-نهج البلاغه، حكمت 47

4-غررالحكم، ج2، ص418، ح3101

5-غررالحكم، ج1، ص399، ح1548

6-كنزالعمال، ج3، ص780، ح8735

 

درج این مطلب در بولتن نیوز و صراط و عمارنامه و شلمچه نیوز و حریم یاس و بشارت نیوز و گرداب و عصر فارس

حکمت قرار گرفتن ولادت شاه کرم در نیمه رمضان کریم

سلام بر مولود نیمه رمضان ،سلام بر نماد کرامت و بخشش در ماه کرامت و بخشش؛ سلام بر قرآن ناطق در ماه نزول قرآن صامت؛ سلام بر سبط اکبر در ماه ثقل اکبر ؛ سلام بر بر غریب مدینه در ماهی که با غربت آمیخته است؛ آقای من ای حُسن احسان و ای تکمیل کننده حُسن ماه مبارک رمضان؛ ای اولین فرزند خانواده عصمت؛ مولای من ؛ خوش آمدی و خوش آمد مرا ز آمدنت / هزار جان گرامی فدای هر قدمت.

 

آقای من می خواهم در آستانه ولادت تو چند کلمه ای با شما درد دل کنم، اگرچه ماه، ماه بارش رحمت و مغفرت الهی است اما زمین وجود ما سخت سنگلاخی و ناآماده است، اگر چه ماه ماه نزول و بهار قرآن است اما دست ما کوتاه و خرما بر نخیل! و این کوتاهی دست البته از کوتاهی و قصور خودمان است؛

آقای عزیزم شب قدر نزدیک است و من قدری ندارم! شاید یکی از حکمت های قرار گرفتن ولادت شما چند روز پیش از اولین شب قدر این باشد که خدای آسمان و زمین برای قدر یافتن و یافتن قدر،چنگ زدن به دامن کریم تو را به عنوان راه میانبر و طریق وصول به ما نشان می دهد که تو فرزند فاطمه ای همو که عظمتی بالاتر از شب قدر دارد همچنانکه او ظرف وجود قرآن ناطق است و شب قدر ظرف نزول قرآن صامت و بر طبق متن حدیث کسا،تو غرة العین و میوه دل مادرت زهرایی سلام الله علیها؛

؛ ای آقای کریم! دست نیاز دلم به سوی شما دراز است و کویر قلبم تشنه نوشیدن جرعه ای از دریای لطف و کرامت و بزرگی تو؛ای آل رسول را حسن ادرکنا؛ای ماه غریب پنجتن ادرکنا؛ما آمده ایم بی نوا بر در تو ؛ای شاه کریم یا حسن،ادرکنا.

 

 درج این مطلب در صراط

 

تصورمان از او چیست؟

1-او یک عالم و مرجع دینی است و تقوای او شهره در بین اهل معرفت و علمایی است که از دور و نزدیک با ایشان آشنا هستند...

 

2-او یک حاکم سیاسی است و آیا میدانید چرا عده زیادی دشمن علی علیه السلام بودند و چرا مامون سعی داشت که امام رضا علیه السلام در عزل و نصب ها شرکت کنند؟....

 

3-از نظر فقه شیعه و فقها و مراجع شیعه او حاکم و ولی فقیه است؛ ولایت فقیهی که کلیت آن مورد اجماع تمامی علمای شیعه است و تنها اختلاف موجود در محدوده شرعی اختیارات ولی فقیه است....

 




4- بزرگان سیاسی دنیا اعم از حکام کشور های مختلف و همچنین سیاسیون داخلی و خارجی از دشمن و دوست ،بار ها بر شخصیت بی نظیر و فهم عمیق سیاسی ایشان به عنوان یک عالم دینی و شخصیت الهی اقرار کرده اند....

 





5-ساده زیستی او چیزی است که دشمنان را برای مخدوش کردن شخصیت ایشان نا امید کرده است و این همان چیزی است که از یک حاکم اسلامی انتظار می رود که مرحمی بر زخم محرومان و اقشار کم درامد جامعه می تواند باشد...

 






6-و رابطه ما امروز با او فراتر از همه اینهاست، که امروز رابطه جوانان دینی و انقلابی با او رابطه پدر و فرزندی و امام و امتی است اما آن پدری که حکم او طبق ادله شرعی امروز چون حکم امام زمان عجل الله تعالی فرجه مطاع است و جان دادن در مسیر این اطاعت سعادتی ابدی است...

 



7- آری او "امام خامنه ای" است همو که امروز این بار سنگین را در زمان غیبت ولی کامل و امام معصوم علیه السلام به دوش می کشد و امامت او و اطاعت از او به عنوان یک مرجع و حاکم دینی و علمدار رشته ولایت الهی و حاکم حکومت اسلامی، غربالی برای مدعیان اطاعت از امام زمان است که تا چه حد خاضع و مطیع -با وجود ضرر مالی و جانی- در برابر حکم امام خود هستند و رهروان و سربازان حقیقی او در پیشگاه ولی عصر سربلند خواهند بود؛ان شاالله.


درج این مطلب در صراط نیوز و مفید نیوز و حریم یاس و افسران

اندر وفات عقیله بنی هاشم حضرت زینب کبری سلام الله علیها

ترویج دین اگرچه به قتل حسین شد/تکمیل آن به موی پریشان زینب است

در بحر المصائب گوید حضرت زینب سلام الله علیها بعد از واقعه کربلا و رنج شام و محنت ایام چندان بگریست که قامتش خمیده و گیسوانش سفید گردید، ایشان دائم الحزن زیست تا آنکه به سرای دیگر رخت کشید.

و نیز گوید که چون علیا مخدره حضرت م کلثوم بعد از چهار ماه از ورود از ورود اهل بیت علیهم السلام به مدینه طیبه از این سرای پر ملال به رحمت خداوند لایزال پیوست و چون هشتاد روز از وفات ام کلثوم گذشت حضرت زینب شبی در خواب مادرش فاطمه سلام الله علیها را دید که زمانی که از این خواب بیدار شد بسیار گریست و بر سر و صورت مبارک خود زد تا از هوش رفت؛ که چون اطرافیان آمدند و ایشان را حرکت دادند دیدند روح مقدس او به شاخسار جنان پرواز کرده است؛ که در این زمان گویند آل رسول و ذریه بتول در ماتم آن بزرگ بانوی اسلام زاری کردند چنانکه انگار روز عاشورا و آشوب نشور برپا شده است.1


1-ریاحین الشیعه،ج3،ص207

چرا امام (ره) می فرمود شاه باید برود؟


...یک روز منزل آقای فاضل لنکرانی از استادان حوزه علمیه قم بودم یکی از فضلای مشهد هم آنجا بود؛ ایشان به نقل از یکی از دوستانشان تعریف می کردند ،در نجف اشرف خدمت امام بودیم، صحبت از ایران به میان آمد، من گفتم : این چه فرمایش هایی است که در مورد بیرون کردن شاه از ایران می فرمایید؟! یک مستاجر را نمی شود بیرون کرد ،آن وقت شما می خواهید شاه مملکت را بیرون کنید؟ امام سکوت کردند ،من فکر کردم شاید عرض مرا نشنیده اند لذا سخنم را تکرار کردم، امام بر آشفتند و فرمودند : " فلانی چه می گویی؟! مگر حضرت بقیة الله امام زمان صلوات الله علیه به من نستجیر بالله خلاف می فرماید؟ شاه باید برود".

برداشت های موضوعی از سیره امام خمینی ره ج3 ،ص158