آقای طلبه، فرزند زمانه خود باش!

آقای طلبه فرزند زمانه‌ی خود باش! آقای حوزه علمیه گنجینه‌ی دین را احتکار نکن! آقایان علما آیا این تشنگانی که در وادی روزگار سرگردانند سهمی از توجه شما ندارند؟

 

(یادداشتی در مورد لزوم توجه بیشتر از طرف طلاب و حوزه علمیه به موضوع تبلیغ در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی)

 

درج این یادداشت در خبرگزاری فارس

ادامه نوشته

اگر حوزه بخوابد بساط انقلاب اسلامی جمع می شود!

 

🔹وقتی به مراجع تقلید در مقابل چشم هفتاد میلیون بیننده اهانت می شود و صدایی از حوزه علمیه بیرون نمی آید! ، تعجب نکنیم اگر صلابت اسلام و شرافت مسلمین به باد رود و حرکتی از سوی مدعیان و مروجان دین دیده نشود!.

🔹 چرا باید در حکومتی که حاکمان آن از روحانیون هستد در تلویزیون و در پیش روی مردم یک کارشناس به اصطلاح اقتصادی حامی دولت و کار دولت بیاید به مرجع تقلید ما بگوید برو در منزلت بنشین و فتوایت را بده و شرعی یا خلاف شرع بودن کار بانک و دولت ربطی به تو ندارد و صدایی از حوزه های علمیه بلند نشود؟!
این موضوع چه دلیلی می تواند داشته باشد جز رخوت، جز دوری حوزه از مسایل اجتماعی ، جز نبودن حوزه در شان نظارت و نصیحت برای حکومت و دولت مردان ، با این اهانت به مراجع صدای دانشجویان و بسیج دانشجویی هم در می آید اما حوزه کجای کار است؟

🔹دلیل این همه انحراف از اسلام در موضوع بانکداری و غیر آن در فضاهای حاکمیتی همین گوشه گیری و انزوای حوزه از مسایل حاکمیتی در بعد نظریه پردازی و عمل به وظایف است! ، خود مقام عظمای ولایت فرمودند که چنین حوزه علمیه ای اگر متحول نشود محکوم به انزوا و نابودی است!

و نیز فرمود: اگر حوزه کارش به آن‌جا برسد که طلبه نسبت به مسایل انقلاب، احساس بی‌تفاوتی کند، خطر بزرگی است و نباید بگذارید چنین شود. ۱۳۶۹/۱۱/۰۴

🔹یکی از موضوعات کلیدی که موجب این انقلاب بی سابقه اجتماعی با شعار دین گردید بی شک بیداری روحانیت بود و در مقام تداوم و حفظ آن هم وجود این علت لازم است ، یعنی آنجا که به هزار و یک دلیل سرنوشت و وجهه دین در عرصه اجتماع برایمان مهم نبود باید با این دستاورد عظیم خداحافظی کنیم!

🔹موضوعی که امروز اسلامیت نظام را تهدید می کند ، همان موضوعی است که سالیان سال علما از آن می ترسیدند و آن زمین زدن اسلام با نام اسلام است و ضربه زدن به روحانیت در کسوت روحانی!

🔹اندیشمندان دینی سالها بیان می کردند که اگر بنا باشد این دین ضربه بخورد ، بی شک در پوشش دین خواهد بود و آنچه امروز جمهوری اسلامی را تهدید می کند و در صدد آن است که این حکومت را عملا از اسلام تهی کند وجود افراد ظاهر الصلاح و به ظاهر مذهبی است که در عمل به هیچ وجه اعتقاد به تمامیت اسلام ندارند و دست و پای اسلام را در محیط اجتماع و شئون اجتماعی با ادبیات دینی جمع می کنند!

🔹در این میان اگر حوزه علمیه و توده روحانیت در مقابل مذهبیون سکولار و روحانیت منهای اسلام بپا نخیزد و نقش تاریخی خود را ایفا نکند فردا روزی با صدمه خودن اسلام عزیز و انقلاب اسلامی خون هزاران شهید دامن سران و نخبگان این حوزه و کسانی که دیدند و فریاد نزدند را خواهد گرفت.

امام زمان از این حوزه علمیه راضی نیستند


من یک طلبه ام آقای من ،طلبه ای که به عشق شما به این حوزه علمیه آمده تا سرباز شما شود اما...

چکنم که تصورم از این حوزه اشتباه بود،من فکر می کردم که در حوزه به من علم قرآن خواهند آموخت اما غافل از آنکه بزرگان از اساتید حوزه زمانی که به ایشان می گویی فلان آیه از قرآن را چرا اشتباه می خوانی می گوید در رسایل که اینگونه بود!.

آقای من ، از قرآن سخن گفتن و از شما حرف زدن جزو درس های جنبی این حوزه است یعنی راحت تر بگویم اصل چیز دیگری است؛

آقای من، اکنون که نه سال است در این حوزه درس می خوانم شک دارم که این مسیر مورد رضایت شما باشد؛

چه بسا عوام ساده دل و ساده اندیش که به وظیفه ای که می فهمند در قبال شما عمل می کنند و شما از آنها راضی تری تا ما!

آقاجان اکنون که این نامه را برای تو می نویسم هیچ راه چاره ای نمی بینم چون این طریق را نزدیکترین طریق به سمت تو می دانستم و این هم....

سید علی داد می زند که بیدار شوید؛ آن روش کهنه و گوشه گیری پوسیده تان را کنار بگذارید،منیت هاتان را برای یکبار هم که شده بشکنید و به جای دکان منیت مرکز توزیع اسلام باز کنید اما....

مگر نه این است که در احادیث آمده است یکی از مشکلات سخت شما در هنگام ظهور با همین به اصطلاح عمامه های بزرگ بدون تقواست!.

آقای من می دانم که شما دلت امروز از آن جوانی که با نامحرم رابطه محرمانه دارد آنچنان درد ندارد که از این به اصطلاح حوزه علمیه که خون دل نائبت هم همین است، که مدعیانی که خود عمل به دین نمی کنند و خبر از مسلمانان ندارند تیشه به ریشه دین می زنند و جوانان را از اسلام دور می کنند.

آقای من درد تو از آنهایی است که با علم دوستی با تو ،به تو خیانت می کنند،چه بگویم از حوزه علمیه ای که درس توحید در آن ارزش قیل و قال های زید و عمر را ندارد و قرآن و نهج البلاغه و صحیفه سجادیه و ذکر یار که بهانه تشکیل حوزه است در آن کمیاب می باشد.

این است حوزه اخته ای که با دشمنان خونخوار دین در دنیا ستیزه ای ندارد که البته قبل از انقلاب هم نداشت،

آقای من فریاد خاموش من و سوسوی بی نور دل من، گرمای خورشید روی تو را در این سرداب تاریک می طلبد ،رحمی به ما کن و خود چاره بی چارگی ما باش.




مطالب مرتبط :  آیا حوزه های علمیه ما سکولار هستند؟                   

منشور روحانيت

آیا حوزه های علمیه ما سکولار هستند؟

حضرت امام خمینی درد دل خود درباره حوزه های علمیه و طلاب زمان خویش را اینگونه بیان می کنند: در حوزه‏ هاى علميه هستند افرادى كه عليه انقلاب و اسلام ناب محمدى فعاليت دارند. امروز عده‏ اى با ژست تقدس مآبى چنان تيشه به ريشه دين و انقلاب و نظام می زنند كه گويى وظيفه‏ اى غير از اين ندارند. خطر تحجرگرايان و مقدس نمايان احمق در حوزه‏ هاى علميه كم نيست.

طلاب عزيز لحظه ‏اى از فكر اين مارهاى خوش خط و خال كوتاهى نكنند، اينها مروّج اسلام امريكايی ‏اند و دشمن رسول اللَّه. آيا در مقابل اين افعي ها نبايد اتحاد طلاب عزيز حفظ شود؟

استكبار وقتى كه از نابودى مطلق روحانيت و حوزه‏ ها مأيوس شد، دو راه براى ضربه زدن انتخاب نمود؛ يكى راه ارعاب و زور و ديگرى راه خدعه و نفوذ در قرن معاصر. وقتى حربه ارعاب و تهديد چندان كارگر نشد، راههاى نفوذ تقويت گرديد. اولين و مهمترين حركت، القاى شعار جدايى دين از سياست است كه متأسفانه اين حربه در حوزه و روحانيت تا اندازه‏ اى كارگر شده است تا جايى كه دخالت در سياست دون شأن فقيه و ورود در معركه سياسيون تهمت وابستگى به اجانب را به همراه می ‏آورد؛ يقيناً روحانيون مجاهد از نفوذ بيشتر زخم برداشته ‏اند. گمان نكنيد كه تهمت وابستگى و افتراى بى دينى را تنها اغيار به روحانيت زده است، هرگز؛ ضربات روحانيت ناآگاه و آگاه وابسته، به مراتب كاريتر از اغيار بوده و هست .

در شروع مبارزات اسلامى اگر می خواستى بگويى شاه خائن است، بلافاصله جواب می شنيدى كه شاه شيعه است! عده ‏اى مقدس نماى واپسگرا همه چيز را حرام می دانستند و هيچ كس قدرت اين را نداشت كه در مقابل آنها قد علم كند. خون دلى كه پدر پيرتان از اين دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختي هاى ديگران نخورده است. وقتى شعار جدايى دين از سياست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان غرق شدن در احكام فردى و عبادى شد و قهراً فقيه هم مجاز نبود كه از اين دايره و حصار بيرون رود و در سياست [و] حكومت دخالت نمايد، حماقت روحانى در معاشرت با مردم فضيلت شد.

به زعم بعض افراد، روحانيت زمانى قابل احترام و تكريم بود كه حماقت از سراپاى‏ وجودش ببارد و الّا عالم سيّاس و روحانى كاردان و زيرك، كاسه‏ اى زير نيم كاسه داشت‏. صحيفه امام، ج‏21، ص: 279

یکی از متفکرین عصر ما می گفت روزی اگر بخواهد حوزه ضربه بخورد و محو شود مطمئنا این عمل فقط به دست  همین قشر رقم خواهد خورد والا هیچ گاه دشمنان قدرت ضربه زدن به دین و حوزه های علمیه را دارا نیستند.

اما آیا این قشری که برخورد با آنها خون به دل امام امت نمود در زمان ما نیستند؟ آیا رویه حوزه های علمیه و تفکر حاکم بر عوام و خواص طلاب پس از انقلاب به طور کلی اصلاح شده است؟                     

آیا تا بحال از خود پرسیده اید که چرا حوزه علمیه امروز ما ذاتا تحول گریز است و تحولات و تغییرات زیر بنایی و غیر زیر بنایی جامعه ما تغییر محسوسی در منش و روش آن ایجاد نمی کند؟

بعد از انقلاب اسلامی حوزه علمیه نسبت به قبل دارای سازمان و مدیریت منظم و برنامه ریزی شده است؛ اما آیا حوزه علمیه در حکومت اسلامی سی و چند ساله ما توانسته است نیاز های جامعه امروز و نیاز های تخصصی حکومت اسلامی در بخش های مختلف سیاست و اقتصاد و غیره را تامین کند؟

به نظر می رسد با توجه به سوالات فوق و پاسخ های مشخصی که از این سوالات در ذهن مخاطب واقف به وضعیت فعلی حوزه می آید؛ بدنه اصلی حوزه به هیچ وجه همگام با نیاز های دینی در عرصه حکومتی پیش نرفته است،ممکن است تلاشهایی در این عرصه با اصرار های مکرر مقام عظمای ولایت صورت پذیرفته باشد اما فریاد های عمومی امروز حاکم حکیم و رهبر دلسوز و غریب این نظام و حکومت اسلامی بعد از گذشت سی و چند سال از تولد نظام اسلامی ،شاهد بر آن است که هیچ گاه کلیت حوزه علمیه و مسئولان موثر و تصمیم ساز آن آنطور که باید دست یاری به این احساس نیاز ها و لبیکِ اطاعت به این اصرار ها و دستورات حضرت ایشان نداده و نگفته اند.

اما باز باید برای این واقعیت تلخ که نشستن گرد سکولاریسم بر بدنه حوزه و ترویج روحیه های برامده از تفکر سکولاری در حوزه است به دنبال علت بود که شاید بشود این علت را در تفکر و روحیه حاکم در اغلب خواص حوزه و اخص الخواص این نام و رسم مقدس جستجو نمود.

در اینجا بار دیگر توصیه می شود بخش های مهم سخنان رهبر حکیم و نافذ انقلاب در دیدار اخیرشان با طلاب خراسان شمالی را مرور نماییم و به عمق درد حضرت ایشان در این بیانات توجه کنیم و توجه نشدن به خدمات نظام به روحانیت و اسلام و بی انصافی ها را در ورای آن ببینیم و به عباراتی چون ننگ و سکولاریسم که هیچ گاه ایشان تا بحال در مورد حوزه و حوزویان از سوی ایشان بکار نرقته است توجه کنیم.


گزیده ای از بیانات اخیر امام خامنه ای در جمع طلاب خراسان شمالی

آنچه كه لازم است عرض بكنم - كه از همهى اين مطالب مهمتر است - نسبت حوزههاى علميه است با انقلاب و نظام اسلامى. هيچ كس در عالم روحانيت، اگر انصاف و خرد را ميزان قرار بدهد، نميتواند خودش را از نظام اسلامى جدا بگيرد. نظام اسلامى يك امكان عظيمى را در اختيار داعيان الىاللّه و مبلّغان اسلام قرار داده. كِى چنين چيزى در اختيار شما بود؟ امروز يك طلبهى فاضل در تلويزيون مىنشيند نيم ساعت حرف ميزند، ده ميليون، بيست ميليون مستمع از روى شوق به حرف او گوش ميدهند. كِى چنين چيزى براى من و شما در طول تاريخ روحانيت، از اول اسلام تا حالا، وجود داشته؟ اين اجتماعات بزرگ كِى وجود داشت؟ اين نمازجمعهها كِى وجود داشت؟ اين همه جوان مشتاق و تشنهى معارف كِى وجود داشت؟ امروز اين جوانهاى دانشجو و غير دانشجو را كه مشاهده ميكنيد - حالا من دانشجوها را ميگويم - همهشان تقريباً و تغليباً مشتاقند از مفاهيم اسلامى و معارف اسلامى چيزهائى را بشناسند و چيزهائى را بفهمند و سر در بياورند.

من و شما بايد زمينه فراهم كنيم كه بتوانيم به آنها جواب دهيم. اين فرصت تا امروز كِى براى روحانيت وجود داشته؟ علاوه بر اين، ابزارهاى تسهيلكننده، مثل رايانهها و ارتباطات اينترنتى و فضاى مجازى و سايبرى هم كه الان در اختيار شماست. اگر بتوانيد اينها را ياد بگيريد، ميتوانيد يك كلمه حرف درستِ خودتان را به هزاران مستمعى كه شما آنها را نميشناسيد، برسانيد؛ اين فرصت فوقالعادهاى است؛ نبادا اين فرصت ضايع شود. اگر ضايع شد، خداى متعال از من و شما روز قيامت سؤال خواهد كرد: از فرصت اين همه جوان، اين همه استبصار، اين همه ميل و شوق به دانستن، شما براى ترويج معارف اسلامى چه استفادهاى كرديد؟ نظام اسلامى يك چنين خدمتى به ما معممين و روحانيون كرده. مگر ميتوانيم خودمان را كنار بگيريم؟

 اين كه يك آقائى در يك گوشهاى عبايش را بكشد به كول خودش، بگويد من به كارهاى كشور كار ندارم، من به نظام كار ندارم، افتخار نيست؛ اين ننگ است. روحانى بايد از وجود يك چنين نظامى كه پرچمش اسلام است، قانونش فقه اسلامى است، با همهى وجود استقبال كند. مراجع تقليد كنونى، مكرر متعددىشان به بنده گفتند كه ما تضعيف اين نظام را به هر كيفيتى حرام قطعى ميدانيم. خيلىشان از روى لطف به من پيغام ميدهند يا ميگويند كه ما تو را مرتباً دعا ميكنيم.

اين نشان دهندهى قدرشناسى از نظام اسلامى است. حالا يك معممى يك گوشهاى بيايد خودش را از نظام كنار بگيرد؛ بهانه هم اين است كه ما فلان انتقاد را داريم. خيلى خوب، صد تا انتقاد داشته باش؛ دويست تايش به خود ما عمامهاىها وارد است. مگر به ما انتقاد وارد نيست؟ وجود انتقاد و عيب در يك مجموعه مگر موجب ميشود كه انسان اين همه محسّنات و نقاط قوت را در آن مجموعه نبيند و ملاحظه نكند؟ در روحانيت هم همين جور است؛ عيوب الى ماشاءاللّه. بنده آخوندم، طلبه هستم، از قبل از بلوغ طلبه بودم تا الان؛ بيائيد براى شما همين جا يك فهرست از بر بنويسم. صد تا اشكال در ما هست؛ اما اين صد تا اشكال موجب ميشود ما از روحانيت اعراض كنيم؟ ابداً. در مقابل اين صد تا اشكال، هزار تا حُسن وجود دارد. در كسر و انكسار مصالح و مفاسد است كه انسان ميتواند خط مستقيم را پيدا كند.

حوزههاى علميه بايد خود را سربازان نظام بدانند، براى نظام كار كنند، براى نظام دل بسوزانند، در خدمت تقويت نظام حركت كنند؛ و اين درست عكس آن چيزى است كه سياست سرويسهاى امنيتى انگليس و آمريكا و اسرائيل و ديگران و ديگران دنبال ميكنند. آنها تلاش ميكنند بلكه بتوانند يك منفذى پيدا كنند. يك آخوندى يك گوشهاى حرفى ميزند، كه علىالظاهر برخلاف خواست و فهم و عقيدهى كلى نظام است، بزرگش ميكنند؛ آن آدم را اگر كوچك هم باشد، از او يك تصوير بزرگى درست ميكنند، براى اينكه فاصلهى بين نظام و روحانيت را برجسته كنند؛ القاء كنند كه چنين فاصلهاى وجود دارد. بنابراين حوزههاى علميه نميتوانند سكولار باشند. اينكه ما به مسائل نظام كار نداريم، به مسائل حكومت كار نداريم، اين سكولاريسم است.

 

درج این مطلب در بولتن نیوز و بی باک و صراط و عماریون و آریا برزن