من یادگار زهرایم

من علامت حرمت حریم با پروایانم،سیاهم اما مقدس تر از بال های سپید فرشتگانم،چرا که خداوند بزرگ پیش فرشتگانش به دارنده من افتخار می کند؛سیاهم اما سپید ،که سپید رویان عالم پوشیده در منند گرچه شیطان و شیطانیان از من متنفرند اما چون عضوی از تن آبرومندان در نزد معبودم.
مردان بزرگ در سایه الهی من رشد کرده اند،من نماد پاکیم،لیاقت مرا همه کس ندارد و بسیاری از کسانی که مدعی داشتن منند قدردان نور پاکی من نیستند و نیز پاکان بسیاری به داشتن من افتخار می کرده و می کنند.
گرچه جسم از من در گرما باشد و چندان در آسایش نباشد اما آرامش؛که روح با من در آرامست از لبخند آن دلارام که بر من است.
آری من چادرم همان چادری که در این روزگار غریب است ،غریب به غربت نام پاکی و خدا ،پوشیده در من در مرکز توجه خدای عالم و فرشتگان او و بندگان پاک اوست.
من یادگار زهرایم،همان یاور روزگار تنهایی علی، که سرور زنان است ؛
آری چادر نشانی از بوی یاس دارد ،نشانی که فرشتگان با بوی آن انسی دیرینه دارند،که چادر خاکی او علَم حقمداری و پاکی است و یادگاری در بر زهرائیان که امروز اندکند اما چون ستارگان در شبی تاریک درخشان؛درخششی چون خون شهید که آفتاب در برابر جلوه او سرافکنده است.
درج این مطلب در خبرگزاری دانشجو و علویون و عماریون
اي سيد ما و اي مولاي ما،فداي دردهاي دلت،تو كانون انعكاس نور ولي عصر و خورشيد زمين و زماني و بار امتي به دوش توست،دوشي كه عليوار بار يتيمي امت اسلام را برخود تحمل مي كند،آه از فاصله اي كه با تو دارم ،فكر و ذهن كوچك من و درك ناقص من كجا و رهيافتن به اوج استواي عرشي تو كجا؟ و حال آنكه تو حجت حجت اللهي و سايه لطف حضرت بقيۀ الله.