ملکه انگلیس و حجاب


یه روز یه پسر انگلیسی میاد با طعنه به یک پسر ایرانی میگه : چرا خانم هاتون نمی تونند با مردها دست بدن یا لمسشون کنن ؟

یعنی مردهای ایرانی اینقدر شهوت پرستند که نمی تونن خودشون رو کنترل کنن ؟؟؟؟
پسره لبخندی میزنه و میگه : ملکه انگلستان می تونه با هر کسی دست بده ؟ و هر مردی ملکه انگلستان رو لمس کنه ؟ پسر انگلیسی با عصبانیت میگه : .……… نه .
پسر انگلیسی میگه : مگه فرد عادیه ؟!! فقط افراد خاصی با ایشون می تونن در رابطه باشن !!!
پسر ایرانی هم جواب میده : خانم های ما همه ملکه هستن .

درج این مطلب در جام نیوز

پیش آن دختر خدا را امتحان کردم!

روزی تعریف می کرد: در ایام جوانی ( حدود 23 سالگی ) دختری رعنا و زیبا از بستگان، دلباخته من شد و سرانجام در خانه‌ای خلوت مرا به دام انداخت، با خود گفتم: « رجبعلی! خدا میتواند تو را خیلی امتحان کند، بیا یک بار تو خدا را امتحان کن! و از این حرام آماده و لذت بخش به خاطر خدا صرف نظر کن.

سپس به خداوند عرضه داشتم: « خدایا! من این گناه را برای تو ترک می‌کنم، تو هم مرا برای خودت تربیت کن.»» آنگاه دلیرانه، همچون یوسف (ع) در برابر گناه مقاومت می‌کند و از آلوده شدن دامن به گناه اجتناب می‌ورزد و به سرعت از دام خطر میگریزد. این کف نفس و پرهیز از گناه، موجب بصیرت و بینایی او می‌گردد. دیده برزخی او باز می‌شود و آن چه را که دیگران نمی‌دیدند و نمی شنیدند، می‌بیند و می‌شنود. به طوری که چون از خانه خود بیرون می‌آید، بعضی از افراد را به ‌صورت واقعی خود می‌بیند و برخی اسرار برای او کشف می‌شود. مشروح این داستان را شیخ برای کمتر کسی بیان کرده است، گاهی به مناسبتی بدان اشارتی می کرد و می فرمود: « من استاد نداشتم، ولی گفتم: خدایا! این را برای رضایت خودت ترک می کنم و از آن چشم می پوشم، تو هم مرا برای خودت درست کن. »

 

جناب رجبعلی نکوگویان مشهور به خیاط می‌فرمود: « محبت به خدا، آخرین منزل بندگی است» گاه می‌فرمود: « در حالی که تو به خداوند محتاجی، خداوند عاشق توست »! جناب شیخ معتقد بود که اصلی‌ترین مقدمات دست یافتن به اسرار الهی، خدا خواهی است، و می‌فرمود: « تا ذره‌ای محبت غیر خدا در دل باشد، محال است انسان به چیزی از اسرار الهی دست یابد»!

 

همچنین جناب شیخ به اصل تربیتی احسان به خلق فوق‌العاده اهمیت می‌داد. یکی از شاگردانش از او نقل می‌کند که فرمود: « با خداوند انسی داشتم، التماس کردم که سر خلقت چیست؟ به من فهماندند که سر خلقت، احسان به خلق است. »

جناب شیخ معتقد بود اگر کسی حقیقتاً به احکام نورانی اسلام عمل کند، به همه کمالات و مقامات معنوی دست خواهد یافت. او با ریاضت‌هایی که برخلاف سنت و روش مذهب است، به شدت مخالف بود.

 

 یکی از دوستان شیخ می‌گوید: روزی به او گفتم: آمیرزا! چیزی به من بدهید که به درد من بخورد! گوش مرا پیچاند و فرمود:« خدمت به خلق، خدمت به مردم! » و گاه به مزاح می‌فرمود: « روز به خلق خدا نیکی کن و شب برای گدایی در خانه او برو »!.

 

جناب شیخ معتقد بود اگر کسی حقیقتاً به احکام نورانی اسلام عمل کند، به همه کمالات و مقامات معنوی دست خواهد یافت. او با ریاضت‌هایی که برخلاف سنت و روش مذهب است، به شدت مخالف بود. یکی از ارادتمندان ایشان نقل کرده است: مدتی مشغول ریاضت بودم و با کناره گیری از همسر علویه‌ام، در اتاقی جداگانه مشغول ذکر می‌شدم و همان جا می‌خوابیدم، پس از چهار پنج ماه، یکی از دوستان مشترک، مرا به دیدن جناب شیخ برد، پس از دق الباب، به محض این که شیخ مرا مشاهده کرد، بدون مقدمه گفت: « می‌خواهی بگویم؟! » من سرم را پایین انداختم، بعد شیخ متذکر شد که:

 

«این چه رفتاری است با همسرت کرده و او را ترک کرده‌ای؟ ... این ریاضت‌ها و اذکار را بزن گاراژ! یک جعبه شیرینی بگیر و برو پیش عیالت، نماز را سر وقت بخوان با تعقیبات معموله. » سپس شیخ به احادیثی که تأکید می‌کند اگر چهل روز کسی خالص عمل کند، چشمه‌های حکمت از دلش می جوشد اشاره کرد و فرمود: « طبق این احادیث، اگر کسی چهل روز به وظایف دینی خود عمل کند قطعاً روشنی خاصی پیدا می‌نماید. » آن شخص به توصیه شیخ ریاضت را رها کرد و به زندگی معمولی خود بازگشت.


- برای مطالعه کامل احوالات و کرامات این مرد خدا می توان به کتاب « کیمیای محبت» اثر حجت الاسلام محمدی ری شهری رجوع نمایید که این متن نیز بخش هایی از همین کتاب می باشد.

درج این مطلب در حریم یاس و سالم نیوز