سفینه حسینی و حب نماز

حسین ابراهیمی اول، سطح سه حوزه و طلبه رشته تخصصی کلام اسلامی

چکیده:
در سرتاسر نهضت اباعبدالله الحسین ((علیه السلام)) موضوع نماز و توجه دادن به این فریضه الهی به چشم می خورد و از طرفی قرار گرفتن در سفینه حسینی میسر نیست جز با توجه کردن به این پیام های بزرگ و همسو گشتن با آنها؛ بنابراین همچنانکه امام حسین ((علیه السلام)) شب عاشورا خود را دوستدار نماز معرفی می نماید، ما نیز باید ببینیم که چگونه می توانیم در مسیر دوست داشتن این عبادت عظیم که اصلاح آن هدف نهضت عاشورا است حرکت کنیم؛ که دو گام اساسی در این جهت شناخت واقعی نماز و ترک گناه می باشد.
کلیدواژه: امام حسین ((علیه السلام))، محبت نماز، اقامه نماز، نهضت عاشورا، سفینه ی حسینی

مقدمه

در سراسر نهضت عاشورا فریاد دین و عمود آن که نماز است موج میزند، هدف قیام امام حسین (علیه السلام) اصلاح امت جد بزرگوارش است و بی شک این اقامه ی نماز است که انسان ها را از انحرافات و مفاسد باز می دارد و رها می کند، فلذا اقامه ی نماز به معنای واقعی است که این هدف مقدس امام حسین (علیه السلام) را نتیجه خواهد بخشید و این موضوع همان پیام زندگی بخشی است که با محرم حسینی باید در زندگی ما اوج بگیرد و پر رنگ تر شود؛ باشد که ما نیز از نجات یافتگان و سرنشینان این کشتی نجات باشیم.
توجه به نماز که بی شک یکی از پیام های اصلی نهضت عاشورا می باشد، متاسفانه گاهی آنچنان که باید از سوی دوستداران و عاشقان حضرتش در مقام عمل پیاده نمی شود؛ تمام سخن اینجاست، ما که سال های سال است برای امام حسین (علیه السلام) اشک می ریزیم و سینه می زنیم تا چه حد به پیام و سخن و هدف او توجه کرده ایم؟ ما که خود را محب امام حسین (علیه السلام) می دانیم چقدر چون او، محب نمازیم؟ چقدر نماز را می شناسیم و چقدر سعی می کنیم که آن را به معنای واقعی اقامه کنیم؟ از طرفی باید از خود بپرسیم که چقدر از عمرمان باقی مانده است؟ نکند که دیر به فکر این حرکت نجات بخش بیفتیم، آیا فرصت آن را خواهیم داشت تا لحظه ای را مانند امام حسین (علیه السلام) انس با نماز داشته باشیم و به آن عشق بورزیم یا آنکه دیگر فرصتی نخواهیم داشت.

در این مقاله سعی بر این است تا با اشاره ای به ارتباط وثیق نهضت عاشورا با نماز به سخن معروف امام حسین (علیه السلام) درباره نماز پرداخته شود که فرمود: «انی احب الصلاة» (لهوف، ترجمه فهری، ص 89) و پس از آن راهکارهایی هر چند کوتاه اما عملی در اینکه بتوانیم در این شعار، پیرو حضرتش باشیم داده خواهد شد که بی شک سوار شدن در این کشتی نجات بدون اصلاح نماز میسر نخواهد بود.

تمام سخن اینجاست، ما که سال های سال است برای امام حسین (علیه السلام) اشک می ریزیم و سینه می زنیم تا چه حد به پیام و سخن و هدف او توجه کرده ایم؟


1- امام حسین (علیه السلام) اقامه کننده نماز
بعد از سلام های مکرر در زیارت وارث و بیان وراثت انبیاء اولین شهادتی که در مورد امام حسین (علیه السلام) می دهیم، عبارت است از این جمله است «أَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلاةَ» (کافی، کلینی، ج 4، ص 575)؛ اهمیت و اثر نماز واقعی تا حدی است که اگر بگوییم تمام این بلاها و مصیبت هایی که برای اهل بیت (علیهم السلام) و بالخصوص امام حسین (علیه السلام) و خاندان گرامی ایشان، اتفاق افتاده است به خاطر راست شدن و اقامه ستون خیمه دین یعنی همان نماز است، سخن درستی است. تمام مصیبت های انسان از این است که همنشین خداوند نیست و نماز همدم شدن و همنشینی با خداوند است که فرمود: «انا جلیس من ذکرنی» )مستدرک الوسائل، نوری، ج 5، ص 286) و «اقم اصلوة لذکری» (طه:14).

1-1. نماز شب عاشورا و تقاضای تأخیر جنگ به خاطر نماز
در روز نهم محرم، عمر سعد و دیگر سران نظامی تصمیم گرفتند که با یک حمله عمومی کار را یکسره کنند، حرکت لشگرها و بالا رفتن گرد و غبارها همه را متوجه خود ساخت، امام حسین‏ (علیه السلام) برادرش حضرت عباس‏ (علیه السلام) را فرستاد تا علت حرکت سپاه دشمن را بداند.
«قال الامام الحسین‏ علیهالسلام: یا عبَّاسُ! اِرْکَبْ بِنَفْسی أَنْتَ - یا أَخی - حَتَّی تَلْقاهُمْ فَتَقُولَ لَهُمْ: ما لَکُمْ؟ وَ ما بَدالَکُمْ؟ وَ تَسْأَلْهُمْ عَمَّا جاءَبِهِم؟».
امام حسین‏ (علیه السلام) فرمود برادرم تو به جای من سوار شو و به نزد اینان برو و به ایشان بگو چیست شما را و چه می خواهید؟ و از سبب آمدن ایشان پرسش کن، حضرت عباس (علیه السلام) رفت، بازگشت و فرمود می گویند یا با یزید بیعت کن و یا آماده نبرد باش.
حضرت اباعبدالله‏ (علیه السلام) به برادر فرمود: «اِرْجَعْ اِلَیهِمْ فَاِن اِسْتَطَعْتَ أَنْ تُؤَخِّرَهُمْ إِلی غَدْوَةٍ وَتَدْفَعَهُمْ عَنَّا الْعَشِیةَ، لَعَلَّنا نُصَلّی لِرَبِّنا اللَّیلَةَ وَ نَدْعُوهُ وَ نَسْتَغْفِرُه، فَهُوَ یعْلَمُ أَنّی کُنْتُ اُحِبُّ الصَّلاةَ لَهُ وَتِلاوَةَ کِتابِهِ وَکَثْرَةَ الدُّعاءِ وَالاِسْتِغْفارِ؛ به سوی آنان باز گرد و تلاش کن جنگ را به فردا واگذاری تا ما امشب را نماز بخوانیم و به دعا و استغفار بگذرانیم، خدا می داند من از کسانی هستم که نماز و قرآن خواندن و زیاد دعا کردن و استغفار را دوست دارم». (بحارالأنوار، مجلسی، ج 44، ص 392)

تمام مصیبت های انسان از این است که همنشین خداوند نیست و نماز همدم شدن و همنشینی با خداوند است.


این حرکت امام در تاریخ نوشته شد و برای همگان نقل گردید و حتی در سپاهیان دشمن تأثیر نمود که امام سجاد (علیه السلام) می فرماید: «پدرم در شب عاشورا تا صبح مشغول نماز، قرآن و استغفار بود و همچنین اصحاب او تا صبح یا در حال رکوع بودند یا در حال سجده و دعا، به حدی که 32 نفر از لشکر عمر سعد به جمع یاران امام پیوستند.» (ارشاد، مفید، ج 2، ص 93)
امام مظهر علم و حکمت الهی است و کاری که او انجام می دهد دقیق، از روی حکمت و مصلحت و برای درس دادن و هدایت همگان است.
امام (علیه السلام) با این عمل نشان می دهند که بالاترین و لذت بخش ترین عمل دنیا عبادت پروردگار و نماز است چرا که اگر به هر کس بگویند شب آخر زندگی توست و تنها یک شب فرصت داری که کاری انجام دهی بی شک بهترین عملی که می داند و می تواند انجام می دهد و بالاترین لذتی که می تواند از دقایق پایانی عمر خود می برد و امام به ما نشان دادند که اهمیت نماز به قدری است که اگر تنها شبی از عمر تو باقی است تمام این شب را به نماز و عبادت بگذرانی.

2-1. اقامه نماز ظهر عاشورا در دشوار ترین حالت
پیامبر (صلی الله علیه و آله) می فرمایند: «الصلاة جماعة و لو علی رأس زج»: نماز را به جماعت بخوانید، گرچه آن را بر سر نیزه انجام دهید یعنی هر قدر سخت و دشوار باشد، از حضور در جماعت دریغ نکنید. (بحارالانوار، مجلسی، ج 88، ص 4)
شاید اگر کسی ندیده بود و نشنیده بود نماز ظهر عاشورای امام حسین (علیه السلام) را معنا و مفهوم این حدیث سخت می نمود که چگونه می شود در چنین شرایط سختی نماز را به جماعت خواند. حسین (علیه السلام) برای همگان ثابت نمود که اهمیت نماز و نماز جماعت تا حدی است که کسانی جان خود را سپر کنند تا دیگران بتوانند نماز خویش را در اول وقت و به جماعت بخوانند.
گرمای شدید هوا، تشنگی فراوان، بی شرمی دشمنان، خطر تیرها و یورش های بی امان، اندوه شهادت یاران و بسیاری از علل و عوامل دیگر، هیچ کدام در آن روز تاریخی نتوانست کوچک ترین خللی در برپایی این فریضه مقدس ایجاد کنند و امام (علیه السلام) این گونه راه را بر همه بهانه گران و مستمسکان برای ترک نماز بست و اهمیت و عظمت آن را یادآور شد.

امام به ما نشان دادند که اهمیت نماز به قدری است که اگر تنها شبی از عمر تو باقی است تمام این شب را به نماز و عبادت بگذرانی.


3-1. آیا تمام واقعه عاشورا یک نماز بود؟
بعضی از اهل ذوق و اهل دل سراسر این واقعه را نماز امام حسین (علیه السلام) می بینند، که او احرامش را در مکه بست و به خاطر خداوند و رسیدن به او به سمت کربلا آمد، او با تمام هستیش در پیشگاه پروردگار حاضر بود، گاهی دستانش را به سوی آسمان بالا می برد و با خدایش صحبت می کرد؛ حتی در حالی که قنداقه خونین علی اصغر را در دست داشت و گاهی خم می شد؛ اما رکوع اباعبدالله آن وقتی بود که تیری به سینه مقدسش وارد شد و اباعبدالله مجبور شد تیر را از پشت سر بیرون بیاورد و سجده ای و ذکری در گودی قتلگاه درحالی که صورت بر آن خاک گرم داشت و زیر لب این ذکر را زمزمه می نمود: «رضا بقضائک و تسلیما لامرک و لامعبود سواک یا غیاث المستغیثین». (مقتل الحسین، مقرم، ص 753)

2- دم زدن از امام حسین (علیه السلام) مقدمه توجه بیشتر به نماز
مطرح شدن تمام این مطالب مبنی بر ارتباط وثیق نهضت سیدالشهداء (علیه السلام) با نماز باید به زندگی و عبادت پیروان ابی عبدالله الحسین (علیه السلام) جهت دهد و عبادات و بالاخص نمازهای آنها را به پیروی از حضرتش پررنگ تر نماید. گاهی نگاه ما به این نهضت تحول آفرین، صرفا نگاه به یک واقعه تاریخی است که حالا ممکن است به خاطر خشونتی که در این واقعه نسبت به خانواده پیامبر به خرج داده شده است کمی متأسف و متأثر شویم، این موضوع در حالی است که امام حسین (علیه السلام) اساساً برای اصلاح امت پیامبر و دعوت آنها به حق و حقیقت قیام کردند و شهید شدند.

مطرح شدن تمام این مطالب مبنی بر ارتباط وثیق نهضت سیدالشهداء (علیه السلام) با نماز، باید به زندگی و عبادت پیروان ابی عبدالله الحسین (علیه السلام) جهت دهد.


آیا فلسفه قیام سیدالشهداء (علیه السلام) این است که تنها عده ای جمع شوند و بی آنکه زندگیشان شباهتی با او داشته باشد مجلس عزا برپا کنند و حسین حسین (علیه السلام) بگویند و بروند؟ و هیچ درس عملی از او نگیرند؟ آیا فلسفه عزاداری تنها برپا کردن یک مجلس نمادین و انجام برخی مناسک بدون درس عملی و تأثیر در زندگی است؟ آیا می شود کسی خود را عزادار و محب حسین (علیه السلام) و بچه هیئتی بداند و به فریضه مهم نماز بی توجه یا کم توجه باشد؟ آیا ما پیرو همان حسینی هستیم که عاشق نماز است و شبی را برای چشیدن دوباره مزه عبادت از دشمن مهلت می گیرد؟ 
آیا ما پیرو همان حسینی هستیم که در کوران جنگ در ظهر عاشورا در حالیکه جان عده ای از یاران او سپر عبادت او و یارانش می شود، نماز جماعت برپا می کند؟
حاشا که کسی که اهل این نماز نیست پیرو این حسین (علیه السلام) باشد.

1-2. شباهت به اباعبدالله مقدمه قرار گرفتن در سفینه حسینی
آری حسین (علیه السلام) چراغ هدایت و کشتی نجات است، اما باید در پی این چراغ هدایت، حرکت کرد و تنها کسانی در عرشه کشتی نجات حسینی قرار می گیرند که محبت واقعی به او داشته باشند.

لو کان حبّک صادقاً لأطعته                                     إنّ المحبّ لمن یحبّ مطیع
(شعر منسوب به امام صادق (علیه السلام) به این معنا که اگر محبت تو صادقانه باشد از محبوب خود اطاعت می کنی زیرا هر محب واقعی مطیع محبوب خود می باشد. (البرهان، بحرانی، ج 1، ص 611))
محبتی واقعی و فراتر از یک ادعاست که محب را به سمت محبوب بکشاند و شبیه او کند. کسی شیعه حسین (علیه السلام) است که او را مشایعت کند و عملش شباهتی با او داشته باشد، تنها کسی در این کشتی نجات که کارش با محرم اباعبدالله اوج می گیرد، قرار دارد که ادعای عشق خود را در عمل اثبات کند و نماز از اولین این اعمال است، حسین (علیه السلام) جانش با این عبادت آمیخته است و عشق به نماز که نشأت گرفته از عشق به خدای تبارک و تعالی است، در جان او موج می زند؛ اشک ریختن برای آن کشته، اشک بذر مهر آن الگوی انسانیت را در جان ما قرار می دهد که جوانه آن بذر توجه بیشتر ما به عبادات و مناسک و اخلاق است.

محبتی واقعی و فراتر از یک ادعاست که محب را به سمت محبوب بکشاند و شبیه او کند.

3. چگونه ما هم چون حسین (علیه السلام) محب نماز باشیم؟
محبت به یک چیز، پس از معرفت ما به کارکرد و نتایج آن پدید می آید؛ تا وقتی که نماز ما برای ما و زندگی ما کارایی نداشته باشد، تا وقتی که نماز ما پوسته ای خالی از مغز باشد و بعد از خواندن آن بگوییم: «راحت شدم» در حالی که پیامبر با نماز راحت می شدند و ما از نماز؛ تا وقتی که اینگونه هستیم چگونه می توانیم آن را دوست داشته باشیم؟

1-3. گام اول: کدام نماز؟
اما نماز واقعی زیباست، نماز اولیاء الهی زیباست، نماز دوستان خدا وعده گاه عشقبازی است، همنشین شدن با زیبایی بی نقص است، او که بر همه چیز قادر و بر همه چیز عالم است، نماز دوستان خدا وقت راحتی است که پیامبر رحمت به بلال می فرمود: «ارحنا یا بلال» (بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج 79، ص 193)، نماز اولیای خدا وقت گرفتن حاجت است، وقت اوج گرفتن و از خود بی خود شدن است، معراج است، معراج؛ اینگونه است که دوستان خدا منتظر وقت نمازند و برای آن لحظه شماری می کنند، اولین گام برای دوست داشتن نماز اصلاح تصور ما از نماز است، کسی که نماز را چیزی جز کلفت و سنگینی نمی بیند، نمی تواند آن را دوست داشته باشد، باید این زیبایی های نماز را دید و پیوسته آن ها را به خود یادآوری نمود.

2-3. گام دوم: ترک لذت حرام
کسی که با خدای بزرگ آشنا نیست، قهرا نمی تواند نماز را هم دوست داشته باشد، کسی که اهل مناجات با خدا، صحبت کردن با خداوند و کار کردن برای او نباشد نمی تواند نماز را هم دوست داشته باشد.
دوست داشتن نماز در گرو لذت بردن از این عبادت بزرگ است و برای آشنایان این طریق واضح است که کسی که دنبال لذت گناه است از لذت بزرگتر محروم است.
کسی که چشمش را از گناه پر می کند، از چشم آن یار حقیقی می افتد، او معشوقی است که خیانت را نمی توان از او مخفی نمود و تلخی نماز، نشانه ناراحتی او از ما و وجود گرد و غبار گناه بر آئینه قلب ماست و گرنه ذکر او برای دوستانش، بی نهایت شیرین است که در دعای جوشن کبیر می خوانیم: «یا من ذکره حلو».
بی شک برای جوان، لذت بردن از عبادت و عاشق نماز شدن در گرو ترک گناه و ترک نگاه حرام و ترک رابطه با نامحرم است که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) فرمود:
«اَلنَّظَرُ سَهْمٌ مَسموُمٌ مِنْ سِهامِ اِبْلیسَ فَمَنْ تَرَکَها خَوْفاً مِنَ اللهِ اَعطاهُ اللهُ ایماناً یجِد حَلاوَتَهُ فی قَلْبِه». (بحارالانوار، مجلسی، ج 101، ص 38)
نگاه به نامحرم تیر زهرآلودی از تیرهای شیطان است و هر کس آن را از ترس خدا ترک کند، خداوند چنان ایمانی به او عطا کند که شیرینی اش را در دل خویش احساس کند.

بی شک برای جوان، لذت بردن از عبادت و عاشق نماز شدن در گرو ترک گناه و ترک نگاه حرام و ترک رابطه با نامحرم است.

نتیجه
از توجه به نهضت حسینی در می یابیم که امام حسین (علیه السلام) محب الصلوة و بزرگ اقامه کننده نماز هستند و در گام بعدی نهضت حسینی و سفینه حسینی آمده است تا ما را با خود ببرد و در مسیر اصلاح حرکت دهد، بالاترین موضوع در این حرکت اصلاحی، اصلاح عبادت و در رأس آن نماز است، کسی واقعاً حسینی است و به امام حسین (علیه السلام) نزدیک است که به معنای واقعی کلمه، اهل نماز باشد، کسانی واقعاً در این کشتی نجات قرار می گیرند که همچون امام حسین (علیه السلام) محب نماز باشند و محب نماز بودن در گرو شناخت ما از نماز و ترک گناه می باشد.


فهرست منابع:
* قرآن کریم.
1- بحارالأنوار، مجلسی، محمدباقر، ج 101،88،79،44. تهران، دارالکتب اسلامیه، 1362. 
2- الکافی، کلینی، محمد بن یعقوب، ج 4، تهران: نشر الاسلامیه، 1407. 
3- مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، نوری طبرسی، ج 5، تحقیق و نشر: مؤسسه آل البیت (علیهم السلام) لاحیاء التراث، چاپ دوم، 1408.
4- الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، ج 2، موسسه آل البیت (علیهم السلام).
5- لهوف، ابن طاوس؛ ترجمه احمد فهری زنجانی، تهران، انتشارات جهان، 1353. 
6- مقرم، عبدالرزاق، مقتل الحسین (علیه السلام)، بیروت، مؤسسة الخرسان، ۱۴۲۶ ق.
7- البرهان فی تفسیر القرآن، بحرانی، سید هاشم، ج1، مؤسسه البعثه، قم، ایران.

 
_________________________________________________________________
_________________________________________________________________
 
 
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

چگونه دیگران را از خود بهتر ببینیم!؟

در ذهن هر کدام از ما تصوری از ادب وجود دارد اما آن ادبی که داشتن آن سبب عزت در پیشگاه خدای تعالی و خلق اوست و نداشتن آن سبب دور ماندن از لطف خدا و ذلت و نفرت برای شخص در میان خلق است کدام می باشد؛ که:

 از خدا جوییم توفیق ادب.....بی ادب محروم ماند از لطف رب

 

از امام حسین علیه السلام درباره ادب و چیستی آن سوال شد که ایشان فرمودند: هو أن تخرج من بيتك فلا تَلقي أحدا إلاّ رأيت له الفضلَ عليك1.

 

ادب آن است که زمانی که از منزلت خارج می شوی ،با هیچ کس روبرو نشوی مگر آنکه او را از خود بهتر بدانی و برای او نسبت به خودت فضیلتی ببینی.

 

شاید از نگاهی این علامت انسان متواضع باشد همان کسی که از کبر و غرور دور است همان غروری که باعث می شود انسان از چشم خالق تعالی بیفتد که فرمود: ان الله لایحب کل مختال فخور2 و همچنین از چشم خلق که علی علیه السلام فرمود: متکبر دوستی ندارد3 و نیز رسول خدا فرمود: متکبر منفور ترین مردم است4.

 

که در اشعار معروف آمده:

 

افتادگی آموز اگر طالب فیضی.....هرگز نخورد آب زمینی که بلند است

 و

 در کوی ما شکسته دلی می خرند و بس.....بازار خود فروشی از آن سوی دیگر است

 


چگونه دیگران را از خود بهتر ببینیم!؟

 

اما چگونه می شود بنا بر تعریف حضرت سید الشهداء مؤدب شد؟ یعنی چگونه می شود که دیگران را از خود بهتر دید؛ در حدیثی از امام صادق علیه السلام زمانی که ایشان می گویند که باید از این صفت دور باشید که خود را برتر از دیگران بدانید طرف مقابل سوال می کند که : انما یری ان له علیه فضلا بالعافیه اذا رآه مرتکبا بالمعاصی5 یعنی اینکه ما گاهی خود را از دیگران بهتر می بینیم چون او را آغشته و مرتکب گناه می بینیم که امام پاسخ می دهند : هیهات هیهات! چه بسا که خداوند او را ببخشد در حالی که تو را برای حسابرسی نگهدارند و بخشیده نشوی!

 

در اینجا به چند نکته اشاره می کنیم که تامل در این نکات به انسان کمک می کند تا مؤدب بدین معنا شود:

 

1- نکته اول همانکه در حدیث امام صادق علیه السلام هم بدان اشاره شده بود که شاید این شخص مقابل که در نگاه شما انسان گناهکار و فاسقی دیده شود اما همه چیز دست خداست و شاید این شخص گناهکار توبه کند و خدای تعالی توبه او را بپذیرد، حال آنکه خداوند گناهان پنهان و آشکار ما را نیامرزد و عاقبتی بهتر از دوزخ در انتظار ما نباشد.

 

2- اینکه شاید این شخصی که ظاهرا انسان متشخص و قابل احترامی نیست و فرد لاابالی ای دیده می شود در نهان زندگی خود صفتی عالی و عملی ارزنده داشته باشد که نشان از عنایت الهی به اوست در حالی که ما با همه ادعایمان در آن صفت و عمل دچار کوتاهی و نقصان باشیم.

 

مثل اینکه افرادی بوده اند که به ظاهر فضلی در وجود آنها دیده نمیشده است اما مثلا احترام خاص و عجیبی به مادر خود می گذاشته اند که این عمل اتفاقا اجر عجیبی نزد خدای رحمان دارد مثل قصه آن جوان قصاب که با این عمل خود همنشین موسای کلیم در بهشت گردید.6

 

3- باطن افراد بر خلایق پوشیده است و فقط خدای بزرگ از نهان وجود افراد اطلاع دارد و بسیاری از ما با قضاوت سریع و بی جا و از روی ظاهر در مورد افراد مختلف در بسیاری از اوقات دچار اشتباه می شویم.

 

4- در یک حدیث قدسی وارد شده است که فرمود "اولیائی تحت لوائی لا یعرفونهم غیری" یعنی همین افراد ناشناس که ممکن است در چشم شما حقیر بیایند می شود که در واقع ولیی از اولیای حضرت حق و محبوب رب العالمین باشند که او فرموده دوستانش را در بین خلق پنهان کرده است.

 

5- نکته آخر بحث عاقبت به خیری است که بسیار مهم است ؛ چه بسیار افرادی که عمری در مسیر درست و صلاح قدم گذارده اند و حتی عابد و زاهد و مستجاب الدعوة شده اند اما در آخر عمر گرفتار انحراف و اعمالی شدند که با مرگشان در زمره مغضوبین و دوزخیان قرار گرفته اند؛

 

چنانچه این موضوع به وضوح در قضیه کربلا دیده می شود، آنجایی که شب عاشورا بسیاری از یاران اباعبدالله با ترک نمودن آن وجود مقدس ملعون شدند ولی امثال حر که تا لحظاتی قبل در سپاه مقابل امام بودند و در زمره ملعونین ، در انتهای کار عاقبت به خیر می شود و از فداییان بلند مرتبه حسین بن علی علیه السلام می گردد، پس شاید این شخصی که در مقابل شما و ظاهرا در جهت مخالف شما و در مسیر باطل است عاقبت به خیر شود و شما نشوید.

 

ادب بدین معنا که در واقع فروتنی در مقابل خلق خدا و احترام به آنها بخاطر خداست ،روح عبودیت و بندگی است که در احادیث به کرات بدان اشاره شده و مؤدب به این ادب حسینی مزین به خلق پیامبران و اولیای حق می گردد و عزیز در پیشگاه خدای جهان آفرین و خلق او نیز می شود.

 


پینوشت:

1-ديوان الإمام الحسين ص199

 2- سوره لقمان آیه 18:

 وَ لا تُصعِّرْ خَدَّك لِلنَّاسِ وَ لا تَمْشِ فى الأَرْضِ مَرَحاًإِنَّ اللَّهَ لا يحِب كلَّ مخْتَالٍ فَخُورٍ

 و هرگز به تکبر و ناز از مردم (اهل نیاز) رخ متاب و در زمین با غرور و تبختر قدم بر مدار که خدا هرگز مردم متکبر خودستا را دوست نمی دارد.

3-لیس لمتکبر صدیق-میزان الحکمة

 4-امقت الناس المتکبر-میزان الحکمة

 5-همان منبع

 6-روزي حضرت موسي ـ عليه السلام ـ ، در مناجات عرض كرد: خدايا! از تو مي‌خواهم كه همنشين مرا در بهشت به من بنمايي تا او را بشناسم. در اين هنگام، جبرييل نازل شد و گفت: اي موسي! خداي تعالي تو را سلام مي‌رساند و مي‌فرمايد: همنشين تو در بهشت، فلان مرد قصاب است. موسي آمد تا به دكان او رسيد، جواني را ديد كه مشغول قصابي بود و به مردم گوشت مي‌فروخت. مدتي او را زير نظر داشت، امّا عمل برجسته‌اي از او نديد.

چون شب فرا رسيد، قصاب مغازه‌اش را بست و به سوي خانه رفت. موسي نيز همراه او آمد. چون به در منزل رسيد، موسي گفت: اي جوان! آيا مهمان مي‌خواهي؟

قصاب گفت: مهمان حبيب خداست، بفرماييد، خوش آمديد! جوان قصاب، مهمان ناشناس را به خانه آورد و غذايي آماده ساخت. آنگاه زنبيلي را كه به شكل گهواره از سقف آويخته بود فرود آورد. پيرزني بسيار نحيف در آن بود. او را شستشو داد و سپس از غذايي كه آماده ساخته بود، لقمه به دهانش گذاشت تا سير شد. دوباره آن پير زن را در زنبيل نهاد و به سقف آويزان كرد. در آن هنگام، پيرزن دهانش را حركت داد و چيزي بر زبان آورد، امّا موسي آن سخنان را نفهميد. وقتي جوان قصاب با مهمان خود مشغول خوردن غذا شدند، موسي گفت: اي جوان! بگو ببينم اين پيرزن با تو چه نسبتي دارد؟ جوان گفت: او مادر من است و چون من دستم از مال دنيا تهي است، نمي‌توانم براي او خدمتكاري استخدام كنم تا از وي پرستاري نمايد. از اين جهت، خودم عهده دار كارهاي مادرم هستم. موسي پرسيد: اي جوان! وقتي به مادرت غذا دادي، او چه مي‌گفت؟ قصاب گفت: هر بار كه مادرم را تميز مي كنم و غذا به او مي‌خورانم، در حقم دعا مي‌كند. مي‌گويد: خدا تو را ببخشد و همنشين حضرت موسي در بهشت قرار دهد! موسي گفت: اي جوان! به تو بشارت مي‌دهم كه خداوند دعاي مادرت را دربارة تو مستجاب فرموده است، زيرا من موسي هستم و جبرييل مرا از اين موضوع آگاه ساخت.[داستانهای جوانان / محمد علی کریمی نیا]

 

درج این مطلب ذر مفید نیوز و جام نیوز