شهید
شهدا در قهقه مستانه شان و در شادی وصولشان عند ربهم یرزقونند
باز هم جاماندیم!!
شهدا در قهقه مستانه شان و در شادی وصولشان عند ربهم یرزقونند
باز هم جاماندیم!!
هوس!!
نفسهایم هوس دارند ای عشق
چه پر شورند، کس دارند ای عشق
چه بدبخت است عاشق زار و خسته
که باران زیر چشمش نقش بسته
که بی دلدار خواهد مرد ای داد
ندارد در میان سینه فریاد
خدایا جمعه بی مهدی چه حاصل؟
خدایا کو بهارستان این دل؟
خدایا با توام روی مهت کو؟
کمککار فقیران رهت کو؟
ولی این دل کجا شاه شهان کو؟
تناسب در میان این و آن کو؟
منم آن بی تناسب با بزرگیت!
منم خار و خس دریای آبیت!
که رحمی میکند این خار و خس را؟
که بی مهدی ندارد هیچ کس را!!
این شعر رو روز جمعه 88/7/17 گفتم با کلی آه و احساس
امیدوارم بخونید ونظر بدید.
ای احمد،... هركس كه به آن چه من راضی هستم عمل كند، سه خصلت را به او می دهم:
شكری به اومى آموزم كه نادانى دراو نباشد، ویاد خود را با او همراه می کنم به گونه ای فراموشی به او دست ندهد و محبّتی به او می دهم که آن را با محبّت موجودات در نیامیزد. پس وقتی دوستم بدارد، من هم اورا دوست می دارم. کاری می کنم که چشمِ دلِ او به جلال من باز شود.(خداوند را باچشم دل ببیند) مخلوق خاصّ خود را از او مخفی نمی کنم وبا او شب و روز سخن می گویم تا آنجا که کلام خود را با مردم قطع وهمنشینی با آنان را رها کند. به او کلام خود وملائکه ام را می شنوانم واورا به رازی که از خلق خود پنهان داشته ام، آگاه می کنم و لباس حیا را بر او می پوشانم به گونه ای که خلایق از او حیا کرده وآن گاه که بر روی زمین راه می رود، مغفور وبخشیده باشد وچشمِ دلِ او را باز می کنم وچیزی از بهشت و جهنم را از او مخفی نمی دارم. آن چه از ترس و وحشت که در قیامت بر مردم می گذرد، از نظرش می گذرانم وچگونگی حساب ثروتمندان، فقیران، نادانان، و آگاهان را به او نشان می دهم. او را درقبر می خوابانم وبر او نکیر ومنکر را نازل می کنم تا از او پرسش کنند، در حالی که او از مرگ وتاریکی قبر ولحد و روز قیامت ناراحتی ندارد. برای او دادگاهی قرار می دهم ونامه عملش را می گشایم؛ پس آن را در دست راستش قرار می دهم و او آن را باز شده می خواند وبین خود و او واسطه ای نمی گذارم، واین صفات دوستدارن من است.
1. بحارالانوار، ج27،ص28
سلام به همه اهالی وب!
هفته شهید و شهادت بر حافظان امانت خون شهدا مبارک
شهید یعنی چه؟ آیا تصوری از شهید داری؟ فقط قیافهایشان!؟
آنچه که تو از شهید میدانی تنها عکس آنهاست اسم آنهاست!
اما تو چه میدانی که او چه می بیند ؟ وچگونه زندگی می کند!
باید رسید تا چیدنی شد و کسی که هنوز برای شروع کردن راه هم مشکل دارد
چه تصوری می تواند از رسیدن داشته باشد؟!
یک شعر از خودم:
هنر شهادت
هنر یعنی طراوتهای دیگر هنر یعنی به بزم عشق بی سر
هنر یعنی نظر در سینه ماه هنر یعنی نظر در وجه الله
هنر یعنی به سرمنزل رسیدن هنر یعنی به عرش دل رسیدن
هنر یعنی به دلبر شاد بودن هنر یعنی سوار باد بودن
هنر یعنی که بودن در نبودن هنر یعنی به دلبر زنده بودن
هنر یعنی صدای دل شنیدن هنر یعنی به سوی دل دویدن
میان آسمان در باز کردن هنر یعنی ز ما پرواز کردن
هنر یعنی عروج از قفل عادت هنر یعنی هنر یعنی شهادت
ح.الف.اول