جناب آقای روحانی ، چند سوال از شما دارم از شمایی که چرخیدن چرخ سانتریفیوژ برایتان اهمیت چندانی نداشت اما آمده بودید تا چرخ های اقتصاد را بچرخانید اما نمی دانم چرا در طول این چهار سالتان دنبال این چرخ ها در اروپا و آمریکا می گشتید؟! و البته فکر می کنم آن چرخ هایی را که پیدا کردید بالاخره چرخاندید!


جناب آقای روحانی ، روحانی محترم شما که با شعار اعتدال آمدید انصافا لبو فروش گفتن و به جهنم حواله کردن منتقدین و ده ها و صد ها گنده گویی دیگر شما به منتقدین مصداق اعتدال شما و پاداش منتقدین در دولت شما بود؟!


جناب آقای روحانی گیریم احمدی نژاد یک کشور خراب شده به دست شما داد که بعضی از طرفداران شما هنوز و بعد از چهار سال وقتی سخن از کارنامه اقتصادی شما می شود از این حرف ها می زنند، گیریم که تمام سخن هایی که در مورد احمدی نژاد می زنند صحیح باشد اما با این وجود شما چرا به مردم وعده دادید؟! وعده های صد روزه و غیر صد روزه؟ وعده بازگشت عزت به پاسپورت!، وعده رفع تحریم ها! ، وعده رفع نیازمندی مردم به یارانه اندک! ،

آیا به این وعده ها به همان خدایی که می پرستید عمل کردید؟ اگر نکردید چرا می گویید ما به تمام وعده هایی که دادیم عمل کردیم، ما از رکود عبور کردیم ، ما شرمنده مردم نیستیم!


آقای روحانی کسی که این مردم را نادان و نا آگاه فرض می کند و به جای سر خم کردن و ابراز پشیمانی و عذر خواهی از کم کاری ها و نواقصی که در کار هر کسی از جمله شما وجود دارد ، باز با کمال وقاحت در مقابل این ملت بزرگ می گوید شرمنده نیستیم چگونه انتظار دارد این مردم دوباره به او رای بدهند؟


آقای روحانی شاید هنوز فرصت بازگشت باشد که استخر ایستگاه آخرت خبر نمی کند! بیایید و خاطره خوبی از خودتان لااقل دراین روزهای آخر به عنوان یک روحانی، با تواضع و کوچکی کردن در مقابل این ملت بزرگ از خودتان به جای بگذارید و لااقل مثل بعضی همکارانتان در بعضی از جاها به اشتباهاتتان اعتراف کنید!.همین.