و سلام بر تو ای تنها ترین...

آن هنگام که شدت غصه و گرفتاری ات به حدی می رسد که لغب مضطر را زیبنده خویش می یابی و در آن حال به مسجد الحرام می روی و پشت مقام ابراهیم به نماز می ایستی و می خوانی این آیه شریفه را: "امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء و یجعلکم خلفا الارض" (نمل 24) یعنی "کیست غیر از خدا که چون بی چاره ای او را بخواند پاسخ بدهد و گرفتاری اش را برطرف سازد و شما را حاکمان زمین گرداند؟" ...

و گویی ما که نشان نوکریت را بر پیشانی خویش مهر گونه حک نمودیم حواسمان نیست که دعایمان اثر گذار است و از گرفتاری های پدر دلسوز و مهربانی چون تو می کاهد...

و حالا که روز پدر گذشت و حق تنهایی ات را خوب ادا کردم و به یادت نبودم؛

و باز حالا که به روز تولدت نزدیک می شویم... قول می دهم بابا؛ قول می دهم که برایت دعا کنم و از خدا بخواهم که گرفتاری هایت را رفع کند...

و ظهورت را نزدیک گرداند...

به حق تو ای تنها ترین پدر...

 

نوشته از"حسین عابدینی فر"