آقای قاضی !

سلام جناب قاضی!

قربانتان بروم. قبل از شروع نکته ای را عرض کنم. دادگاهی از نظر من خوب است که کاملا بی طرف باشد. اصلا ما نباید عضو حزب و جناحی باشیم. فقط رای رهبری مهم است. ما همه باید همه سرباز ایشان باشیم. البته من در خلال بحث نکاتی را در مورد نسبت ما و رهبری عرض می کنم.

خب! اجازه بدهید بدون معطلی سر اصل قصه بروم. متهم آن قدر پرونده‏اش قطور است که نمی‏دانم از کجا باید آغاز کنم و کدومین شهود را نخست به جایگاه بخوانم. اتهامات خیلی زیادی وجود دارد. متهم برای رهبری سه شرط تعیین کرده بود و گفته بود تنها در شرایطی که مصلحی و جلیلی بروند و مشایی معاون اول شود حاضر است به ریاست جمهوری بازگردد. آن جلسه اگر چه تنها با حضور رهبری و احمدی‏نژاد برگزار شد اما ما می‏دانیم که این حرف‏ها گفته شده. در جریان خانه‏نشینی احمدی‏نژاد مقصود واقعی این جریان شوم لشگرکشی و حضور خیابانی بود. اینها تصمیم گرفته بودند تا با پشتوانه محبوبیت مردمی، مردم را به خیابان‏ها بکشانند و به عبارت دیگر مردم را در برابر رهبری قرار دهند. اینکه رئیس‏جمهور 11 روز تمام در خانه نشست در واقع برای به سرانجام رسانیدن این طراحی بود. مهم این نیست که هیچ سخنرانی تحریک کننده ای نداشتند. مهم این است که ما می دانیم برای اغتشاش برنامه داشتند.

احمدی‏نژاد از همان سوم تیر ضدانقلاب بود و ما می‏دانستیم او روزی مقابل رهبری خواهد ایستاد. برخی معتقدند رهبری هم در حمایت بی حد و حصر از ایشان اشتباه کرده‏اند و البته حتما اندازه ما بصیرت کافی نداشته‏اند که احمدی‏نژاد را این قدر بزرگ کرده‏اند. ماجرای فتنه سبز و حذف هاشمی از نظام هم برنامه‏ریزی شده بود. ندیدید پس از آشوب‏های انتخاباتی احمدی‏نژاد چه طور با خس و خاشاک خواندن مخالفین بنزین روی آتش فتنه ریخت؟ به نظر شما همه این‏ها اتفاقی است. شما نمی‏توانید این قدر ساده لوح باشید که همه اینها را اتفاقی بدانید. ماجرا برنامه‏ریزی شده بود و من با اجازه حضار امروز از برنامه‏های این جریان شوم پرده برخواهم داشت.

آقای قاضی!

برخی تلاش می‏کنند تا احمدی‏نژاد را از مشایی جدا کنند و بعد هم احمدی‏نژاد را به دامن انقلاب برگردانند. اصلا این حرکات جلف چه معنی‏ای می‏تواند داشته باشد. او اصرار به رفتن و این همانی دارد. بگذارید زودتر شرش را کم کند. برای چه انقدر برخی زور می‏زنند؟ اصلا جای زور زدن که اینجا نیست. جای دیگر است!

اکنون همه می‏دانند که احمدی‏نژاد ضد ولایت فقیه است و صد در صد مقابل رهبری ایستاده است. کسی در این شک دارد؟ قطعا ندارد. اگر داشته باشد که جزو جریان انحرافی می‏شود. پس کسی خصوصا در این محکمه کوچکترین تردیدی در این موضوع ندارد. تازه اگر احمدی‏نژاد یک درصد هم نایستاده باشد دو روز دیگر می‏ایستد. پس دیگر به هیچ وجه جای تردید نیست.

ممکن است بگویید احمدی‏نژاد این همه در سخنرانی‏هایش از ولایت فقیه گفته و حتی زندگی زیر سایه ولایت فقیه را تمرین زندگی در زمان معصوم دانسته است. شما چقدر ساده لوحید. هنوز نفهمیدید او چقدر عوام فریب است. هنوز فکر می‏کنید هدفمند کردن یارانه‏ها برای مصلحت کشور و نظام اجرایی شد. خیر! اینها همه طراحی بود برای خریدن اعتماد مردم و بعد هم انجام طرح‏ریزی‏های بعدی. از اینکه هدفمندی این قدر بی دردسر اجرا شد تعجب نکردید؟ این احمدی‏نژاد خیلی زیرک‏تر از این حرف‏هاست. کسانی که بیرون دادگاه هستند ممکن است به خاطر جهالتشان نفهمند اینها را. ولی شما که از نخبگان کشور هستید قطعا متوجه موضوعید.(حضار به علامت تایید سرهایشان را تکان تکان می‏دهند.)

نگویید رهبری برای ارتباط گرفتن با ایرانیان خارج از کشور در نشست رسمی با مسئولین وزارت خارجه دستور داده بودند و متن صحبت هم در سایت ایشان وجود دارد. ایرانیان خارج از کشور الان جزوی از این برنامه ریزی خوف ناکند.

آقای قاضی!

حضار محترم!

امروز که دادگاه تشکیل شده است متاسفانه متهم در دادگاه حضور پیدا نکرده و گفته است می‏خواهد حرف‏هایش را در سینه‏اش نگه دارد. من به شما می‏گویم حرف‏های او حرف‏های مهمی نیست. او اصولا حرفی برای گفتن ندارد. چون حرفی برای گفتن نداشته در دادگاه حاضر نشده است.

من تقاضایم از همه این است که در صدور رای کوچکترین تردید و وقفه‏ای روا ندارید. مهم نیست او چه می‏گوید یا تحقیقات قضایی از غفاری و دار و دسته رمال‏ها و جن‏گیرها به کجا می‏رسد. اصلا مهم نیست که این رمال‏ها تا چه سطحی با دولت در ارتباط بودند و چه کرده‏اند. مهم آن است که در ارتباط بوده‏اند.

به احمدی‏نژاد نباید فرصت داد. باید زودتر مردم هم به خیابان‏ها بریزند و جریان حزب الله به او نشان دهد که کسی نیست و جایگاهی ندارد. احمدی‏نژاد همان بنی‏صدر است. از همان سوم تیر هم معلوم بود. ما گفتیم. هاشمی هم گفت. شما نشنیدید. باید از این فرصت استفاده کنیم و نگذاریم به جایگاه اولیه‏اش برگردد. وقتی او به ریاست جمهوری برگشت برخی نمایندگان مجلس خیلی ناراحت شند و غصه خوردند. فرصت خیلی خوبی برای زدن دولت بود. حیف که زود تمام شد.

به هر حال الان پرونده قطور دولت آماده است. اصلا نباید در مرود این خائن بالفطره که هم خودش منحرف است، هم زنش و هم فرزندان و اطرافیانش درنگ کرد. چون او ظاهرا علاقه‏ای به شنیدن حرف خواص ندارد. زودتر باید مردم انقلابی را علیه او بسیج کنیم. اینکه رهبری می‏گوید آرامش را حفظ کنید اصلا مهم نیست. مهم این است که ما این گونه فکر می‏کنیم و به این نتیجه رسیدیم. ما هم که اصلا اشتباه نمی‏کنیم. باید همیشه جلودار رهبری باشیم. اصلا رهبری یک جایگاهی دارد و ما یک جایگاه دیگه. ایشان باید اوضاع را آرام نگه دارد و ما اوضاع را هر چه که می‏توانیم شلوغ کنیم. این گونه تنوعی هم در فضای سیاسی کشور ایجاد می‏شود. اگر تا آن موقع احمدی‏نژاد به معنای واقعی واقعی بنی‏صدر نشده باشد، فوقش رهبری ایشان را بعدا جمع و جور می‏کنند.

آقای قاضی!

برخی افراد سست عنصر پیدا شده‏اند که می‏گویند احمدی‏نژاد فرزند انقلاب است و رفتن او به نفع کشور نیست. می‏گویند این حرف‏ها را هم رهبری در جلسه خصوصی گفته‏اند. به این بهانه که باید او را حفظ کرد می‏خواهند دهان ما را ببیندند. کور خوانده‏اند. احمدی‏نژاد باید هر چه زودتر از گناهی که البته تا دقایقی دیگر در این دادگاه اثبات خواهد شد(!)، توبه کند و الا جایش گوشه زندان خواهد بود. نظام وابستگی به افراد ندارد. بودن و نبودن احمدی‏نژاد هم تفاوتی نمی‏کند.

باز هم عرض می‏کنم اینکه آقا در جلسه خصوصی با سران فرموده‏اند اگر احمدی‏نژاد خودش هم خواست از پرتگاه خودش را پرت کند، ما نباید بگذاریم، مربوط به ما نمی‏شود. جایگاه رهبری اصلا با جایگاه ما متفاوت است. به ما از قدیم گفته‏اند گروه فشار. ما باید فشارمان را بیاوریم و هر چه می‏توانیم از تریبون‏ها شلوغ و پلوغ کنیم. این جوری وجدانمان هم راحت خواهد شد. چون بعضی از ما سوم تیر غافلانه از این مردک حمایت کرده بودیم.

آقای قاضی!

حضار محترم!

سرتان را بیش از این به درد نمی‏آورم. باز هم تاکید می‏کنم زمان را صرف شنیدن سخنان این مردک نکنید. اینکه در هر محکمه‏ای به متهم اجازه دفاع می‏دهند، برای متهمی است که جرمش ثابت نشده باشد. ما که در ضد ولایت فقیه بودن احمدی‏نژاد تردیدی نداریم. شما دارید؟ آقای قاضی خدای نکرده شما تردید دارید؟ حضار محترم زبانم لال شما تردید دارید؟ چون فقط جریان انحرافی است که تردید دارد، بنابراین شما نباید تردیدی داشته باشید. پس رای دادگاه معلوم است. من فقط تنها تقاضایی که دارم این است که زودتر اعلامش کنید. مجازات اعدام هم بد نیست. برای آیندگان عبرت آموز است و قاطعیت دادگاه را می‏رساند. خیلی خوب است که قاضی قاطع باشد. این را رهبری هم فرموده‏اند و به صورت اکید دستور داده‏اند که در برخورد قاطع باشید. امیدوارم که شما ولایتمداریتان را با صدور هر چه سریع‏تر و هر چه قاطع‏تر رای ثابت کنید. یادتان نرود که ما سرباز رهبری هستیم و اصلا جناحی هم عمل نمی کنیم.

قربان امام و رهبری و شهدا برویم.

والسلام

قاضی: بدجور(با تاکید) زیرآبشان خورد! تنفس اعلام می کنییییم.

پی نوشت:

۱- متن فوق الذکر حاصل تخیلات حقیر نیست. چکیده شنیده های تخیلی است.

۲- مواضع حقیر سراپا تقصیر در نوشتار قبلی به تفصیل آمده است. دوستان اگر در مورد مواضع حقیر سوالی داشتند به آن یادداشت مراجعه فرمایند.

+ نوشته شده در سه شنبه دهم خرداد ۱۳۹۰ ساعت 11:19 توسط سعید |

اي سيد ما و اي مولاي ما،فداي دردهاي دلت،تو كانون انعكاس نور ولي عصر و خورشيد زمين و زماني و بار امتي به دوش توست،دوشي كه عليوار بار يتيمي امت اسلام را برخود تحمل مي كند،آه از فاصله اي كه با تو دارم ،فكر و ذهن كوچك من و درك ناقص من كجا و رهيافتن به اوج استواي عرشي تو كجا؟ و حال آنكه تو حجت حجت اللهي و سايه لطف حضرت بقيۀ الله.
اي سيد و مولاي من ،اي كاش عنايت الهي تو و نور يد اللهي تو شامل حال اين بنده كمترين بشود تا هيچ گاه جمال معشوق از صفحه چشمم پاك نشود و توان آن را داشته باشم تا در كاروان بسيجيان تو با شم هم آنان كه گرد و غبار پايشان نور معرفت بر قلبها مي نشاند.
مني كه چشمهاي نيمه كوري دارم و گاهي تنها گرماي نور الهي را در پيش رويم احساس مي كنم ، دريچه اي از نور در طريق قرب تو مي بينم كه تنها طريق رسيدن به باب الله است يادم از سخن آن يگانه يار ولي عصر بهجت عارفان ـ كه خدايش رحمت كند ـ افتاد كه مردم را به استقبال از تو مي خواند كه استقبال از تو استقبال از ولايت الله است1.
آه اي كساني كه دوست داريد بدانيد تا در پيشگاه امام زمان عليه آلاف التحيه و الثناء چگونه ايد؛ ميزان ولايت حق و لطف جاري خداي تبارك وتعالي كه هميشه حجت را پيش چشم همگان تمام مي كند،در مقابل شماست!، با او چه كرديد!؟ امر او نسبت به شما چگونه بوده است؟ نكند نداي "اني جعلته عليكم حاكما"* را از ياد برده و دست رد بر سينه هدايت زده ايد! كه اگر اينگونه ايد بايد بگويم كه "هي علي حد الشرك باالله" و الرد علي بقيۀ الله.
از خداوند عزيز حكيم مي خواهيم كه به حق ولي عصر ما را مطيع حاكميت هميشگي خويش بر نفوس و زندگيمان قرار دهد تا در ايمانمان منفعتي يابيم و با ياري ولايت كسب خير نماييم براي فردايي كه "لا ينفع نفسا ايمانها لم تكن آمنت من قبل او كسبت في ايمانها خيرا"(قسمتي از زيارت آل ياسين)
*در حديثي كه در كتاب ولايت فقيه امام خميني و علامه مصباح يزدي آمده امام عليه السلام فقيه عادل را حاكم بر مردم قرار ميدهند و رد بر او را رد بر اهل بيت عليهم السلام و رد بر خدا و در حد شرك به خداوند بيان مي فرمايند.
1-نقل از حجةالاسلام آقاتهرانی

ای کسانی که دم از ولایت می زنید و خود را ولایی می دانید! ای آنانی که چشمتان به نگاه امیرتان است ، گناه اراده انسان را در راه حسینی شدن سست می کند، گناهکار همانطور که از خدای تعالی جداست از اولیای او نیز جداست!.

ان الله یعلم السر و اخفی! این دهان توست که می گوید اگر آقا بگوید برو ! می روم، اما هیچ با خود اندیشیده ای که دل باید در گرو او باشد، دلت باید مجذوب او باشد و قلبی که دوده گناه بر در و دیوار آن نشسته باشد هیچگاه نور زهرایی ولی را منعکس نمی کند و همیشه بی نور و دور خواهد ماند.

همیشه با خود می گفتم کاش من هم از آنهایی بودم که آقا به آنها توجه و عنایت خاص دارند، آنهایی که باری از اندوه دل او برمی دارند، اما میدانم که این شدنی است.

باید برای خشنودی رب العالمین برخواست و پا در مسیر ولایت نهاد و چشم از نامحرم پوشاند وبدانید که هیچ سعادتی از لبخند او به شما شیرین تر نیست!.

.................................................

اما اینکه خود "را سرباز صفر " خواندم چون من و دوستانم هرگز ادعای نخبه فکری بودن را نداریم(مدعی بودن بود در دین عاشق اتهام!) و تنها از جان ودل خواستاریم در طریق اطاعت از ولی گام برداریم و در این طریق سربازی ، سرباز صفر خوبی بودن هم افتخار است، باشد که او به ما درجه رضایت خویش را اعطا کند.

***
بنده حسین ابراهیمی
طلبه رشته تخصصی کلام اسلامی و درس خوانده در مدرسه علمیه معصومیه (قم)

متاهل
علاقمند به هنر......

وهنر آنست كه بميري پيش از آنكه بميرانندت.(شهيد سيد مرتضي آويني)

و اما شهادت...

شهادت مهر تایید خدای رحیم بر پرونده بندگان خاص خود است؛ شهادت ضلعی از مختصات انسان کامل است؛عشق به شهادت خبر از خیلی چیز ها می دهد؛

عشق به شهادت خبر از رابطه ای عمیق با مبدا عالم می دهد، آنگاه که دور افتاده ای از اصل، روزگار وصل خویش را می جوید؛

عشق به شهادت نسیمی است که از گلستان محبت و دلدادگی حضرت اباعبد الله علیه السلام می وزد و بویش گرمای این محبت را در دل عشاق شعله ور تر می نماید.

جوانان پاک این مرز و بوم ؛همان ها که الفبای عشق و دلدادگی را از کودکی آموخته اند، همان ها که خدای رحمان و رحیم در شب های قدر به العفو العفو گفتن های آنان پیش ملائکه اش مباهات می کند، همان ها که پروانه وار گرد شمع نورانی ولایت فقیه می گردند و ذکر لبشان دعای برای ظهور منتقم آل محمد است آشنای دیرینه شهادنتد.

لبخند آن معشوق حقیقی و آن فرشته پرور و زیبایی گستر چیزی نیست که قلب های قفل انسان های مادی راهی به درک آن داشته باشد و همین لبخند است که جوان پاک و ملکوتی و مطلق گرای ایران زمین را مست می نماید و شهادت یعنی فهم اینهمه زیبایی.

حسین جان سر افکنده ام چون حر،مرا بپذیر و بر گناه فراوانم خرده مگیر،ای شاه قلوب که نامت نقش دلهاست،آنچه در دل سیاه من نور امید می تاباند و افسردگیم را به مشتاقی تبدیل می کند،قصه تو با غلام سیه روی است،آیا می شود؟ ،حسین جان تویی آن باب الهی که هیچ گاه بر بنده گنه کار بسته نیست و آن روی رحمت که هیچ گاه چشمه عنایتش دور از جان و دلهای خسته نیست.

حسین جان،چرا حلاوت نامت را پیوسته نچشم که مرا توشه ای جز یاد تو نیست،کشتی نجات و دستگیری محرمت دوباره به راه افتاده و ما در راه افتادگان در حسرت فراز عرشه حسینی شدن نگاه امید به عنایت تو داریم و پیوسته سلام پر طمع به پیشگاه تو و بزرگ یاران تو عرضه می داریم،باشد که علیک تو برکت جانمان شود؛اما رشته های نجات افکنده از سفینه تو اصحاب باوفای تواند،

سلام بر مسلم تنهای کوچه های بی وفای کوفه،سلام بر حبیب پیر رکاب اباعبدالله،سلام بر قاسم بن الحسن همان شیرین کام از حلاوت حسینی شدن،سلام بر فداییانی که بودند و ماندند و پیام وفاداری در رکاب ولی را به مدعیان ولایتمداری رساندند،

حسین جان سلام بر اسماعیل اربا اربا شده تو که سیراب از پیمانه محمدی بود و اباالفضل،اباالفضل،اباالفضل که مناجاتی جدا بایدم با اباالفضل بر منی که کامم آشنا با مشت مشت آبهای غفلت و دنیا زدگی است که از سر بی وفایی به اربابم به کام رسانده ام و هیچ گاه او و خانواده کریمش را به مشک لبیکی وفادارانه مهمان نکرده ام؛کاش در کربلای آخرالزمانی روزهای زندگیم چنان دستگیریم نمایی که لحظه آخر،لبخند رضوان را بر لبان بهشتی ات تماشا کنم.

السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین.

قصه جوانی، قصه کامگیری و کامیابی است اما کام چیست؟ و ناکام کدام است؟ افقهای جوانی انسان را به حرکت و جنبش وامی دارد اما شیب این افق تا کدامین اوج است؟
از قند تا کام دلبر شیرینی تصور دارد و هرلبی را فهم و لیاقت وصالی است و این در گرو همت ها و اهتمام هاست، هر چه فهم انسان بیشتر می شود و روح او وسعت می یابد دلبستگی های پیشین رنگ می بازند و نگاه در پی جلوه ای کاملتر و شکوهی بیشتر است،
اما مورچه ای را چه به تصور گستردگی عالمی! ؛ گرفتار دربند امیال و هوسها چه تصوری می تواند از آزادی معنوی داشته باشد؟ آری ، حکایت،حکایت دل بستن و دل باز کردن است که در این عرصه دنیا هرکه خیمه دل را جایی برپا می کند، عده ای دره ها وبعضی درقله ها !، هر نگاهی در این دنیای رنگ و فریب میله های زندان دنیا و مرز اسارت و آزادی را نمی بیند.
دلبر ابتدا در ذکرو یاد انسان می آید پا به دین قلم رو می گذارد و پس از تصرف این جاست که فکر و دل وزندگی انسان را تسخیر می کند، صحبت از گسستن بند دنیا و پذیرفتن بندگی حق است؛
سخن از دیدن جمال یار در محضر حی علی الصلاة و تکبیر گفتن است، او را که بزرگترین دیدی، دیگر چشم تو را پر می کند و جز او را نمی بینی، رو از دیگری بر می گردانی تا او به تو رو کند، دنیا را بر خود حرام می کنی و احرام عشق می بیندی تا محرم دیدار شوی، آری سخن از کام روح، سخن از معراج است؛ سخن از قهقهه مستانه شادی و وصول و حیات جاودان عند الرب است، خوشا به حال جوانی که کامیاب شهادت است .
.................................................

سرباز صفر جنگ نرم!

وب نوشته های حسین ابراهیمی پیرامون مذهب، فرهنگ، سیاست و اجتماع

آقای قاضی !

پیوندهای روزانه

نوشته‌های پیشین

آرشیو موضوعی

نویسندگان

پیوندها